«ادوارد براون» شرق شناسی در قامت یک مبلغ  (بخش پایانی)

جمعه, 09 تیر 1396 01:41 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

 بهائیت درایران : پس از مطالعه‌ی کتاب مذاهب و فلسفه در آسیای میانه نوشته‌ی «کنت دوگوبینو» -که بخش اعظم آن در مورد بابیه و بهاییت بود- مشتاق شدم تحقیق در مورد بهاییت را ادامه دهم.» این بخشی از اعتراف براون درباره‌ی یکی از اهداف اصلی سفرش به ایران است.

 به طور کلی فعالیت‌های ادوارد براون در خصوص بابی‌گری و بهاییت نشانگر این مطلب است که انگلستان وی را به عنوان احیاگر فرقه‌ی ضاله‌ی بهاییت مبلغ مسلکی که پیامبر آن ایرانی است و برای ایرانیان بهترین دین است، به ایران فرستاده است.

آنچه از نوشته‌های براون استنباط می‌شود این است که او و بسیاری از مأموران انگلیسی فکر کرده‌اند بهاییت می‌تواند با حمایت‌های استعمارگران و جریان شوم فراماسونری به دین جدید ایرانیان مبدل شود، از این رو سعی نمودند ضمن تبلیغ این فرقه، متون آنان را نیز تصحیح و باب طبع استعمارگران تدوین و منتشر نمایند. بنابراین جمع‌آوری کتب بابیان و بهاییان توسط براون و چاپ و انتشار آنها و اعزام «جان فرابی» به «حیفا» و قالب کردن این مسیحی انگلیسی به عنوان یکی از ایادی «امرالله» و نوشتن کتاب «خلق جدید» و «صنع بدیع» او در همین راستا تحلیل پذیر است.

لازم به ذکر است جان فرابی نیز مثل براون فارغ التحصیل دانشگاه کمبریج بوده که به دروغ بهایی شده و در سال 1973م. در انگلستان با ایمان به دیانت مسیحی مرده است و به رسم مسیحیت در انگلستان دفن شده است ولی هنوز بهاییان کم اطلاع او را بهایی و از ایادی امرالله می‌دانند در حالی که بعضی محققان، «جان فرابی»، «روحیه ماکسول» و «حسن موقر بالیوزی» را قاتل «شوقی افندی» می‌دانند.

همکاران براون، حامیان بهاییت؛

به نظر می‌رسد مأموریت براون در راستای مأموریت «لرد کرزن» در عقد قرارداد ننگین 1919م. طراحی شده است، زیرا لرد کرزن در کتاب «ایران و مسئله‌ی ایران» توجه خاصی به فرقه‌های ضداسلام به خصوص بابیه داشته است. همچنین قبل از ادوارد براون، «نیکلا» و «دوگوبینو»ی فرانسوی که هر دو مدتی وزیر مختار فرانسه در ایران بوده‌اند، درباره‌ی بابیت و بهاییت کارکرده بودند. برخی محققین نوشته‌اند، نیکلا به دروغ به مسلک بابیه پیوست و کنت دو گوبینو در رشد و ترقی دادن بابیان با لرد کرزن انگلیسی کاملاً همفکر و همکار بود.

نیکلا پس از اینکه مدعی گردید بابی شده است، سرگذشت «علی محمد باب» و فعالیت‌های بابیان را به رشته‌ی تحریر درآورد. ولی کتاب «مذاهب و فلسفه‌ی آسیای وسطی» اثر «گوبینو» که بخش عمده‌ی آن در معرفی بابیت و بهاییت است، بیشترین تأثیر را در مطالعات براون داشته است.

به جرئت می‌توان ادعا کرد اگر تلاش‌های گوبینوی فرانسوی و ادوارد براون انگلیسی نبود. بهاییت نیز مانند شیخیه، اسماعیلیه و ... کم رونق و مبانی سست بهایی‌ها افسانه و حکایات بچه‌گانه می‌شد. زیرا این فرقه‌ی منحرف مثل اسماعیلیه و شیخیه به بدنه‌ی شجره‌ی طیبه‌ی اسلام وصل نیست و اگر کمک‌های مادی و معنوی شیاطین فراماسونر نبود، زودتر خشک و پژمرده می‌شد. به علاوه متون اصلی بابیت و بهاییت بسیار ضعیف‌تر و غیرعلمی‌تر از سایر مسلک‌های دروغین می‌باشد.

یکی دیگر از حامیان بهاییت در کمبریج، «نیکلسون» - جانشین براون در کمبریج- است. او تا پایان عمر در تقویت فرقه‌های ضداسلام به خصوص بهاییت و دراویش به راه براون ادامه داد و چاپخانه‌ی دانشگاه را رایگان در اختیار بهاییت قرار داد. «سر ادوارد دنیس راس» -کشیش زاده‌ی سیاسی‏کار و معاند اسلام- نیز از دوستان و همکاران صمیمی براون بود و در تقویت و تبلیغ بهاییت تلاش زیادی کرد.

افزون بر مستشرقین و چهره‌های علمی مرتبط با براون، بعضی مستشاران اداری، نظامی و سیاسی نظیر «ژوزف رابینو»، «جرج چرچیل»، «الن چارلز ترات» و غیره نیز ادامه دهنده‌ی راه ادوارد براون بوده و در تقویت فرقه‌ی ضاله‌ی بهاییت سعی و تلاش زیادی داشته‌اند. این افراد و نیروهای زیادی که از غرب همراه آنان به ایران آمده بودند از تمامی امکانات خارجی و داخلی برای تقویت فرقه‌های ضداسلام و تضعیف اسلام فقاهتی استفاده می‌کردند.

 

به عنوان مثال ژوزف رابینو -دوست صمیمی و همکار جاسوس براون از یهودیان فرانسه- حدود 18 سال در ایران اقامت داشته و اولین رئیس بانک شاهنشاهی انگلیس در تهران بوده است و افزون بر اختلاس و خیانت مالی، کمک زیادی به فرقه‌ی ضاله‌ی بهاییت نموده است. ژوزف، جاسوسی تمام عیار بود و اطلاعات نظامی صفحات شمالی کشور را مکتوب و در اختیار وزارت جنگ انگلیس قرار می‌داد.

 

«جرج چرچیل» که از سال 1907م. دبیر شرقی سفارت انگلیس در ایران بود و رابطه‌ای مرموز و سّری با براون داشت، همان راه براون را طی کرد و جاسوسی خود را در پوشش ادبیات ایران انجام داد. او به قدری ظریف و مخفی از فرقه‌ها حمایت می‌کرد که خیلی معروف نیست ولی با تمام اقشار رابطه داشت و فارسی را خوب می‌نوشت و صحبت می‌کرد و هزاران بیت شعر حفظ بود.

وی مانند استادش ادوارد براون مقدار زیادی از نفایس، عتیقه‌ها و کتاب‌های قدیمی ایران را گردآورد و به انگلستان منتقل نمود. به طور کلی همکاران و همراهان ادوارد براون اکثراً فراماسونر و سرسپردگان فرقه‌ی ضاله‌ی بهاییت و معاند با اسلام ناب محمدی بودند. به قول محقق گرانقدر «سید مجید پورطباطبایی»: «براون مأمور مخفی حاکم بزرگ برای ترویج و تقویت بهاییت بوده است.»

آقای «انجوی شیرازی» می‌نویسد: «بعضی براون را مستشرقی ایران دوست و ادیب می‌دانند ولی مردم از باطن شیطانی کارهای او آگاه نیستند. باطن کار او ترویج و تبلیغ فرقه‌ها به خصوص بهاییت بود.»

آقای «محمود- محمود» در کتاب «روابط سیاسی ایران و انگلیس» می‌نویسد: «براون در قالب برادری ماسونی و جاسوسی برای سازمان اطلاعاتی انگلیس شبکه‌ی منظمی ایجاد نموده بود و هرجا کار همکارانش گره می‌خورد به حل مشکل می‌پرداخت. پس از اینکه تقی‌زاده و دوستان ماسون او ترور آیت‌الله «بهبهانی» و اعدام «شیخ فضل‏الله» را تأیید کردند، مورد تکفیر «آخوند خراسانی» و آیت‌الله «عبدالله مازندرانی» قرار گرفتند. براون برای شفاعت از تقی‌زاده و نواب، نامه‌ای چاپلوسانه به آخوند خراسانی نوشت و تقی‌زاده دوباره به ایران برگشت و به مدارج بالای حکومتی رسید.»

آقای «شفیعی کدکنی» در مقدمه‌ی ترجمه‌ی کتاب «تصوف نیکلسون» می‌نویسد: «اگر مستشرقی بگوید ماست سفید است فکر می‌کنم یا می‌خواهد سفیدی ماست را بگیرد و یا در صدد تثبیت سیاهی است.»

به طور کلی غربی‌ها هر جا اسم فرقه‌ی ضاله‌ی بهاییت را می‌شنوند، براون را متخصص این فرقه می‌دانند، زیرا براون عمر خود را در خدمت به بابیت و بهاییت صرف کرد. براون کتاب‌های بهاییان و بعضی فرق دیگر را با صندوق مخصوص، توسط پست رسمی انگلستان به کمبریج می‌برد و با چاپ و تدوین، آنها را ماندگار می‌کرد. همچنین حتی پس از مرگ براون شاگردان و جانشین او از جمله نیکلسون در خدمت بهاییت بودند.

براون در زمان حیات خود 68 نسخه از کتب شیخیه، بابیه و بهاییت را جمع‌آوری و بعضی از آنها را تصحیح و چاپ نمود که می‌توان به کتاب «نقطه الکاف»، «تاریخ جدید بابیه»، «خاطرات شورش بابیان زنجان» و مقاله‌ی «سیاح» نوشته‌ی «عباس افندی» اشاره کرد. همچنین آقای براون در مجله‌ی «انجمن سلطنتی آسیایی» و نشریه‌ی «دانشگاه کمبریج» مقاله‌های متعددی در دفاع و تبلیغ بابیت و بهاییت چاپ و منتشر نموده است.

البته براون در سایر کتب خود نظیر «تاریخ ادبیات» و «سفرنامه» و غیره نیز به مناسبت‌های مختلف به معرفی و تبلیغ فرقه‌ی ضاله‌ی بهاییت پرداخته است. براون به موازات تبلیغ و ترویج فرقه‌گرایی در تضعیف اسلام ناب و تشیع بسیار کوشا بوده است؛ او با «علامه مجلسی» بسیار کینه توزانه برخورد می‌کند و از علمای اصولی، نظیر «شیخ قربانعلی زنجانی» و غیره با لفظ یاغی یاد می‌کند.

از چهره‌های فاسدی چون «علی محمد باب»، «حسینعلی بها» و «قره العین» به نیکی یاد می‌کند و با مظلوم نمایی به تبلیغ آنان می‌پردازد. او قره العین را جزو زنان نادر روزگار دانسته و به توجیه روابط نامشروع او با بابیه و ترک شوهر و فرزندانش می‌پردازد. براون و سلف ناصالحش گوبینو- مقابله‌ی قره العین با علما و مراجع و مخالفت او با حجاب را مورد ستایش قرار می‌دهند و برای قتل او مرثیه‌ سرایی می‌کنند.

او در ایران مثل تمامی غربی‌ها از توده‌ی مردم شیعه گریزان بود و با شاهزادگان فاسد قاجار و حاکمان ظالم و صاحبان قدرت و ثروت حشر و نشر داشت و به ندرت از مظالم و جنایات حاکم کرمان، یزد و غیره سخنی به میان می‌آورد.

براون تا سال 1926م. (1304ش) با ایران ارتباط داشت و با کمک سفارت انگلیس و مستشاران غربی و دوستان فراماسونر خود مثل تقی‌زاده، عیسی صدیق و اقطاب دراویش و سران بهاییان سرگرم جمع‌آوری کتب خطی، قدیمی و اشیای نفیس و عتیقه بود.

حتی پس از مرگ او در سال 1926م. شاگردان فراماسونر او کماکان به تقویت فرقه‌های منحرف به خصوص بهاییت پرداختند و در حال حاضر نیز همچنان شاهد نفوذ استعماری این جاسوس بزرگ انگلیسی و شاگردان منحرف او در محیط‌های دانشگاهی کشور هستیم و ناچاریم نام او را بر خیابانی در غرب دانشگاه تهران تحمل کنیم. به امید روزی که نام این جاسوس تفرقه افکن از خیابان ذکر شده حذف شود.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. لازم به ذکر است میرزا یحیی نوری جزو حقوق بگیران انگلیس بوده و انگلستان بی‌میل به ازلی‌ها نبوده است، به علاوه آخرین رییس ازلی‌ها میرزا یحیی دولت آبادی یکی از دوستان صمیمی براون بوده است ولی براون برای تداوم تفرقه افکنی میان شیعیان، بها و پسرش عباس افندی را ترجیح می‌دهد گرچه اختلافات صوری و ظاهری هم به‌واسطه‌ی انتشار کتاب «نقطه الکاف» و جوابیه‌ی بهاییان با کتاب «کشف الغطاء» میان براون و عباس افندی وجود داشت به نحوی که معمولآً ملاقات‌های براون، تقی‌زاده و سایر نوکران انگلیسی با عباس افندی غیرعلنی برگزار می‌شد.

«محمود زرقانی» -منشی عباس افندی- بدگویی برضد براون را مصلحتی می‌داند و مدعی است براون در دیدارهای مکررش نسبت به عباس افندی اظهار خضوع می‌نمود و هنگام رفتن دست وی را می‌بوسید و هرگاه با هم مواجه می‌شدند با محبت و رأفت برخورد می‌کردند و حرف‌هایی که در غیاب هم می‌زدند به زبان نمی‌آوردند و لذا جنگ زرگری حیله‌ای برای مستقل جلوه دادن رییس بهاییان بود به علاوه جمیع نسخه های کتاب کشف‌الغطاء که مایه‌های ضدانگلیسی داشت قبل از فتح فلسطین توسط عباس افندی جمع شد و فرقه‌ی ضاله‌ی بهاییت این جنگ زرگری را هم جایز ندانست.

[2]. برگرفته از کتاب سیری در سفرنامه‌ها نوشته فواد فاروقی

[3]. کتاب نقد حال نوشته مجتبی مینوی صفحه 404

[4]. براون از مرز عثمانی وارد ایران شده است. او از خوی به تبریز، زنجان، قزوین، تهران، قم، کاشان، اصفهان، شیراز و از آنجا به یزد و کرمان رفت، حدود دو ماه در کرمان ماند و دوستان زیادی از میان بابیهای کرمان پیدا کرد. در این شهر بیمار شد و به تریاک روی آورد که شرح تریاکی شدن خود را آورده است و سرانجام از کرمان به تهران آمده و پس از سپردن محمولهیقاچاق خود به پست رسمی انگلستان در تهران که شامل کتب خطی و اشیای عتیقه بود، از راه دریای خزر عازم انگلستان شده برگشت.

[5]. میرزا حسین متولد 1251 و میرزا حسن متولد 1352 فرزندان میرزا ابراهیم نهری بهایی در اصفهان متولد شدند و در سال 1296 ﻫ.ق با دستگاه ظل السلطان درگیر شدند و پس از دستگیری ظل السلطان و علما کوشیدند این دو برادر را به اسلام باز گردانند ولی سماجت آنان در تبلیغ بهاییت و ثروت اندوزی از راه حرام موجب شد ظل السطان سر از بدنشان جدا کند. بها آنان را سلطان الشهدا و محبوب الشهدا نامید و عباس افندی در زیارت‌نامه‌ای مفصل آنها را با شهدای کربلا مقایسه کرد و به فرزندان‌شان قول داد روزی بقعه و بارگاهی عظیم بر مزار آنان ساخته خواهد شد. رؤسای فرقه‌ی ضاله به قدری برای این دو بهایی بیارزش، تبلیغ کردند که جاسوس انگلیسی براون- راهی مزار این دو بهایی منفور شد.



 

 

خواندن 945 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی