در بررسی نوع رهبری همین جناب عبدالبها در تاریخ و از جمله تاریخ بهائیت آنچه برداشت میشود تناقض و تلاش در جهت کسب قدرت و استمرار آن بوده است دقت کنید :
دومین پیشوای بهائیان جناب عباس افندی، در بیان مهمترین ویژگی انتخاب رهبر و رئیس جامعه میگوید: «باید شخصی رئیس باشد که خود اصرار در ریاست نداشته باشد. فیالحقیقه در خیال شهرت و برتری نباشد. بلکه بگوید من خود را سزاوار و لایق این مقام نمیدانم و طاقت تحمّل این ثِقل عظیم (بار سنگین) ندارم. اینگونه نفوس، مستحقّق ریاستند. زیرا اگر خیر و فائدۀ عموم مراد است که رئیس باید خیرخواه باشد نه خودخواه؛ و اگر غرض شخصی منظور باشد که این مضرّ به عالم انسانی و منفعت عمومی است». [بدایعالآثار، ج 1، ص 309]
اما گویا این ملاک پیشوای بهائی در انتخاب رهبر، با نوع رهبری او انطباق ندارد. چرا که وی پس از به قدرت رسیدن، به دلیل ترس از توطئهی برادر خود (محمدعلی)، به دشمنی با او برخواست و با زشتترین القاب ممکن، وی را مورد خطاب قرار داد.[ر.ک: مکاتیب، ج 1، صص 443-442] دشمنی عبدالبهاء با برادر خود برای حفظ قدرت، تا جایی پیش رفت که به نادیده گرفتن وصیت پیامبرخواندهی بهائیان (در جانشینی محمدعلی) انجامید.[ر.ک: الواح بعد از اقدس، ص 135]
اما تعجب اینجاست که این پیشانیسفیدِ قدرتطلبی در عالم، مردم را به چه چیز فرامیخواند؟!
پینوشت:
محمود زرقانی (دستیار و سفرنامهنویس عباس افندی در سفر اروپا و آمریکا)، بدایع الآثار، نسخهی الکترونیکی، ج 1، ص 309.
عباس افندی، مکاتیب، مطبعه کردستان العلمیه، بینا، 1910 م، ج 1، ص 443-442.
ر.ک: عبدالحمید اشراق خاوری، الواح بعد از اقدس، بیجا: بینا، بیتا، ص 135.