عباس افندی به روایت مستر همفر

سه شنبه, 30 آبان 1396 09:54 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهاییت در ایران : مطلب زیر قسمتهائی از خاطرات مستر همفر است که از ملاقاتهایش با مقامات وزارت امور خارجه انگلیس به آن پرداخته است . در این بخش دقیقا به استفاده ابزاری از فرقه ضاله بهائیت برای کمک به تسلط بر کشورهای مسلمان پرده برداشته است

.....

دبير كل راز دوم را هم براي من بازگفت: - همان رازي كه وعده داده بود - من به ويژه پس از چشيدن شيريني راز اول در آرزوي دانستن آن بودم. راز دوم سند پنجاه صفحه اي بود كه در آن برنامه هايي براي در هم كوفتن اسلام و مسلمانان در مدت يك قرن آمده بود(97) به گونه اي كه پس از آن از اسلام تنها نامي باقي بماند. اين سند خطاب به مدير كل هاي وزارت و براي دست يابي به اين هدف تنظيم شده بود. اين سند چهارده بند داشت و به من هشدار دادند كه از اين سند به كسي چيزي نگويم و آن را كاملاً پوشيده دارم تا مسلمانان به مفاد آن آگاه نشوند و براي رويارويي با آن چاره اي نينديشند. خلاصه اين سند به شرح زير است: 
1- همكاري جدي با تزارهاي روسيه براي دست اندازي به مناطق اسلامي همچون بخارا، تاجيكستان، ارمنستان، خراسان و توابع آن و همكاري جدي با آنها براي دست يافتن به اطراف مناطق ترك نشين هم مرز با روسيه.(98)2- همكاري كامل با فرانسه و روسيه در برنامه ريزي همه جانبه براي در هم كوبيدن جهان اسلام از بيرون و درون. . .
 
4- برنامه ريزي براي پاره پاره كردن حكومت هاي اسلامي فارس و ترك به بيشترين پاره هاي ممكن. . . (بالكانيزه كردن امپراطوري عثماني) .
 
6- ساختن دين ها و مذهب هاي مختلف در كشورهاي اسلامي. . .
 
11- گسترش دايره دعوت به مسيحيت. . . »(99)جانشينان بهاء الله
 «ميرزا حسينعلي» بهاء الله از همسراول خود پسري به نام عباس داشت و ازهمسر ديگرش نيز صاحب سه پسر شده بود. براساس توافقي كه در زمان حيات بهأالله انجام شد، قرار بود ابتدا عباس افندي، فرزند ارشد او، جانشين پدر شود و پس از او محمدعلي افندي، پسر بزرگ زن ديگرش، جاي او را بگيرد. اما با مرگ «بهاء الله » بين فرزندانش جدايي واختلاف افتاد و «محمد علي افندي» به همراه برادران و خواهرانش و پسرعموها همگي عليه عباس افندي (عبدالبهاء) پسر بزرگ بهاء الله شوريدندو زعامت او را گردن نگذاشتند. اما در نهايت او به جانشيني بهاء الله دست يافت و با عنوان 
«عبدالبهاء
 » تا سال 1300 شمسي رهبري فرقه ضاله بهائيت را در دست داشت. «عباس افندي» روحيه اي محافظه كار داشت و همواره خود را «غلام بهاء» مي خواند. وي بشدت وابسته بود و هر روز خود را در ظل حمايت يك دولت قرار مي داد. او درابتدا وابسته به «روسيه تزاري» بود و از حمايت و پشتيباني اين دولت نهايت بهره برداري را مي كرد. زيرا دولت روسيه نخستين كشوري بود كه مرزهاي خود را به روي بهائيان گشود و با كمك هاي خود باعث ايجاد اولين معبد و «مشرق الاذكار» آنها در شهر «عشق آباد» شد. 
وابستگي به
 روسها به هيچ وجه نزد بهائيان زشت و مذموم نبود. تا آنجا كه «عبدالبهاء» با تمام وجود در خدمت اهداف استعماري اين دولت قرارداشت و حتي براي آنها جاسوسي مي كرد. ماجراي جاسوسي رهبر بهائيان درجريان يك تحقيق آشكار شد و تا آن حد موجب خشم مقامات دولتي عثماني قرارگرفت كه جمال پاشا فرمانده كل قواي اين كشور تصميم به اعدام او گرفت. دراين زمان دولت انگلستان به صورت علني به حمايت از بهائيان برخاست و لرد بالفور - وزيرامورخارجه بريتانيا وصادركننده اعلاميه معروف «بالفور» پيرامون تشكيل دولت اسراييل - طي تلگرافي از ژنرال آلن بي فرمانده قواي انگليس در فلسطين خواست تا با تمام توان به حمايت از عبدالبهاء برخيزد. 
عبدالبهاء تا سال 1917 و پيروزي انقلاب كمونيستي در پناه روس هاي تزاري بود و پس از آن خود رابه دامان انگليسي ها انداخت. به طوري كه وقتي نيروهاي انگليس دولت عثماني را در جنگ اول جهاني شكست دادند و وارد فلسطين شدند، فوراً «عبدالبهأ» را مورد لطف قرارداده و به او نشان عالي «پهلواني»- كه در شمار نشان هاي مهم دولت انگليس است - اعطا كردند و به خاطر خدماتش به دولت انگليس به وي لقب «سر» بخشيدند. از رهگذر اعطاي اين نشان و لقب بود كه
 عبدالبهاء لوح ويژه اي به زبان عربي درمدح انگلستان صادر كرد و ژرژ پنجم پادشاه وقت اين كشور را دعا نمود. متن ترجمه اين لوح به شرح زير است: 
«بارالها سراپرده عدالت در اين سرزمين برپا شده است و من تو را شكر و سپاس مي گويم. . . پروردگارا امپراتوربزرگ ژرژ پنجم پادشاه انگلستان را به توفيقات رحماني ات مؤيد بدار و سايه بلند پايه او را براين اقليم جليل (فلسطين) پايدار ساز. . .
 »(100) 
در اين ايام، اندك اندك حركت هاي استعماري در كشورهاي مسلمان آغاز شده بود و مردم اين كشورها تلاشهايي را براي رهايي آغاز كرده بودند. به دنبال آغاز اينگونه تحركات ضداستعماري در شمال افريقا و كشورهاي مستعمره فرانسه بود كه دولت فرانسه هم با هدف ايجاد اختلاف بين مسلمانان، از عباس افندي (عبدالبهأ) درخواست مي كند تا گروهي از مبلغين بهايي را براي تبليغ بهائيت به كشورهاي «الجزاير» و «مراكش» و «تونس» وجزاير مسلمان نشين اطراف افريقا اعزام دارد. (101)
 او تلاش زيادي در راه گسترش اين فرقه استعماري به كاربرد و مبلغيني را به نقاط مختلف جهان ازجمله امريكا فرستاد. از او نوشته هايي بجاي مانده كه از سوي بهائيان باعنوان «مكاتيب» چاپ شده است. 
عبدالبهاء در سال هاي آخر عمر سفرهايي به آمريكا و اروپا كرد. او كه پس از انگليس خود را وامدار استعمارجديد مي دانست، در سفر به آمريكا خطاب به جمعي از دزدان انسان نما و اتو كشيده آمريكايي آنها را براي غارت منابع ايران چنين دعوت كرد:
 
«از براي تجارت و منفعت ملت
 آمريكا، مملكتي بهتر از ايران نه، چه كه مملكت ايران مواد ثروتش همه در زير خاك پنهان است، اميدوارم كه ملت آمريكا سبب شوند كه آن ثروت ظاهر گردد. »(102)عبدالبها در سال 1300 هجري شمسي مرد و او را در «عكا» واقع در فلسطين اشغالي دفن كردند. 
شوقي رباني
عباس افندي هنگام مرگ فرزند پسرنداشت. پس از مرگ او با قرارتازه اي كه گذاشته شده بود، رهبري بهائيان به نوه دختري او كه شوقي افندي نام داشت رسيد و وي بانام شوقي رباني سركردگي فرقه ضاله بهائيت را در دست گرفت. شوقي افندي كه بهائيان وي را «شوقي رباني» مي خوانند، در سال 1314 قمري به دنياآمد. پدرش ميرزا هادي شيرازي و مادر او ضيائيه دختر بزرگ «عباس افندي» است. شوقي افندي پس از مرگ عباس افندي وصيت نامه اي را بين «اغنام الله» (پيروان بهأ) توزيع كرد وخود راجانشين عبدالبهاء خواند، اما عده اي از بهائيان به سركردگي احمد سهرابي آن را تقلبي و ساختگي خواندند و اين گروه تحت عنوان «سهرابيان» از بهائيان انشعاب كردند.
 

.....

با عنایت به مطلب فوق به نظر کابر گرامی میتواند قضاوت کند که آیا جدائی فرقه از سیاست یک واقعیت است یا یک ژست عوام فریبانه ؟
پی نوشت :
97- با گذشت يك قرن امروزه شاهديم تمام اين توطئه ها بي اثر شده و روند اسلام گرايي رو به رشد گرديده است.
 
98- در اين رابطه جاي پاي سفير انگليس در انعقاد قراردادهاي استعماري گلستان و تركمن چاي را مي توان مورد اشاره قرار داد.
 
99 -دست هاي ناپيدا، خاطرات مستر همفر، ترجمه احسان قرني، صص 76 و .77
 
100 -شوقي افندي، قرن بديع، جلدسوم، ص .299
 
101- عباس افندي، خطابات مباركه، جلداول، ص .33
 
102- عبدالبهاء ، خطابات مباركه، جلد 1، چاپ مصر، ص .32

 

 

خواندن 1535 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی