پیشوایان فرقهی بهائیت، حکم به اطاعت و پیروی از تمامی حکومتها صادر کردهاند؛ همچنان عباس افندی حکم هر حکومتی، حتی اگر مستبد باشد را واجب الإطاعه دانسته و هرگونه دمسازی پیروان خود با آزادیخواهان را ممنوع اعلام کرده است(1)
از اینرو نویسندگان بهائیت، در توجیه این حکم استبدادی پیشوایان خود مدعی میشوند: «دانشمندان اجتماعی گفتهاند هر ملّتی، استحقاق همان حکومتی را دارد که بر آن حکمرانی میکند. پس اعتراض بر حکومت و کیفیت آن، دلیل و برهان موجهی ندارد، زیرا حکومت اجتماعی از همان اجتماع برون آمده است؛ از کوزه برون همان تراود که در اوست».(2)
اما در پاسخ به این توجیهسازی نویسندگان بهائی میگوییم: خدای تعالی در قرآن کریم، تغییر سرنوشت انسانها را به دست خودشان دانسته و ایشان را از پذیرش ظلم، نهی کرده است؛ همچنان که میفرماید: «... إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ... [رعد/11]؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند». و یا آنجا که میخوانیم: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَي الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ [هود/113]؛ و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت و یاری نمیشوید».
بنابراین، دیدگاه الهی و قرآنی، با نظری که نویسندگان بهائی به جامعه شناسان نسبت میدهند مخالف است و در نتیجه، کلام خدای تعالی، بر فرضیهی مخلوق مقدم است. لذا حتی اگر مردم در برههای از زمان، از روی جهالت و یا اشتباه حکومتی را بپذیرند، عقل اقتضاء میکند که در اولین فرصت آن خطا را جبران کرده و افکار و آرمانهای خود را مورد بازبینی قرار دهند.
حال سوال این است که اگر رهبران بهائیت تاکید بر این حکم دارند رفتار بهائیان در ایران و حضورشان در اغتشاشات چگونه توجیه میشود و یا اینکه چگونه میتوان حکومت دیکتاتوری را به خواست مردم در انتخاب حکومت گره زد ؟
پینوشت:
1- ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 134 بدیع، ج 8، صص 246-247.
2- مجلهی آهنگ بدیع، ارگان رسمی بهائیان، شمارهی: 12، صص 6-3.