پیامبرخواندهی بهائیت ادای احترام به بستگان خود را امری از جانب خدای تعالی معرفی نموده است؛ همچنان که اشراق خاوری به نقل از لوح عهدی او مینویسد: «محبّت اغصان (: منتسبین به بهاء) بر کلّ لازم ولکن ما قدّر الله لَهم حقّاً فی أموالِ النّاس (: خدا مشخص کرده برای آنان حقی در اموال مردم)، احترام و ملاحظه اغصان بر کلّ لازم... طوبی لِمَن فازَ بما اُمرَ به مِن لَدُن آمر قدیم (: خوشا به حال کسی که رستگار شد به آنچه امر شده از جانب خدای قدیم)...».[1]
اما جالب است بدانیم در حالی پیامبرخواندهی بهائیت، ادای احترام به بستگان خود را امری الهی میدانست که پس از مرگ او، اختلاف شدید میان آنان، نتیجهای جز زیر پای نهادن این حکم به همراه نداشت. همچنان که محمدعلی و عباس افندی، بیاعتنا به وصیت پدر در ترتیب جانشینی، به منازعه با یکدیگر پرداخته و یکدیگر را مورد لعن، نفرین و فحاشی قرار دادند. از اینرو عباس افندی، محمدعلی را ناقض اکبر خواند و القابی نظیر: سوسک، کرم خاکی، خفاش، کلاغ، روباه و گرگ را نثار او کرد.[2] محمدعلی هم عباس را گوساله و الاغ خواند.[3]
شوقی افندی نیز در دوران رهبریاش، عملاً تمام نزدیکان بهاء و عبدالبهاء را طرد، تکفیر و یا از حلقهی فامیلی اخراج نمود و او نیز این فرمان ظاهراً الهی پیامبرخواندهی بهائیت را پایمال کرد.[4]
بنابراین، پیشوایان بهائیت، خود اولین ناقضان این امر ظاهراً الهی به شمار میآیند و به گفتهی عبدالبهاء: «انصاف باید داشت؛ از نفسی که در تربیت اولاد و عیال و آل، عاجز مانده، چگونه امبد تربیت اهل آفاق نماییم و آیا در این قضیه ذرّهای شبهه و تردید است؟! لا والله».[5]
پینوشت:
[1]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخهی الکترونیکی، صص 242-241.
[2]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، مطبعه العلمیه مصر، 1330 ق، ج 1، صص 443-442.
[3]. همان، ص 271.
[4]. جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: آیین بهائی تحت رهبری شوقی افندی
[5]. عباس افندی، مکاتیب، مطبعه کردستان العلمیه، 1330 ق، ج 2، ص 182.