هرچند بهائیت به دلیل در اقلّیت بودن شعار نوعدوستی سر میدهد، اما در واقع پیامبرخواندهی بهائی بذر کینه و دشمنی از غیربهائیان را در دل پیروانش افشانده است.
همچنان که پیامبرخواندهی بهائی، ملاقات پیروانش با غیربهائیان را ممنوع اعلام کرده است: «با آنان که به خدا و آیاتش کافر شدند (: کسانی که حاضر به پذیرش بهائیت نشدند) معاشرت نکنید و از مثل آنها دوری کنید».(1)و یا آنجا که گفته است: «بر هر نفسی لازم است که از انفس خبیثه مشرکه (: بخوانید غیربهائیان) اجتناب نماید».(2)او همچنین دستور به قطع رابطه با غیربهائیان داده است: «إنقَطع عَن الَّذین أشرَکوا و کانوا مِن الخاسرین (3) با آنان که مشرک و زیانکار شدند (: بخوانید غیربهائیان)، قطع رابطه کن».
آری؛ جامعهای که بهائیان در اکثریت باشند، غیربهائیان مورد تحریم همهجانبه و بایکوت قرار خواهند گرفت و شعارهای تبلیغاتی و ظاهرسازی تشکیلات بهائیت دیگر در آنجا معنایی نخواهد داشت. البته بهائیت در عمل نشان داده حتی اقلّیت نیز نتوانسته عاملی برای انحصار طلبیش شود و با حکم به طرد روحانیِ رویگردانان از خود (4)، سیاست تحریم همهجانبه را در خصوص آنان پیش میگیرد. با این حال آموزهی همزیستی مسالمتآمیز با پیروان جمیع ادیان در این فرقه (5) بیشتر به شعاری توخالی شباهت دارد.
شاید در ذهن خواننده این سوال مطرح شود " پس فعالیت بهائیان در کنار جوامع مختلف در برخی کشورها که عموما به ساخت مشرق الذکار و برخی خدمات به اهالی آن منطقه انجام میگیرد در این موضوع چگونه توجیه میشود ؟
در پاسخ باید گفت اساسا فرقه ضاله بهائیت نتوانسته تا کنون یک مجموعه تماما بهائی و یا حداقل جامعه ای با اکثریت بهائی ایجاد نماید . روش کار بهائیت و یا بقولی راهبرد بهائیت به جوامع در همه جای دنیا با انجام برخی خدمات به جامعه هدف شروع میشود . که البته آنطور که اخبار این فعالیتها نشان میدهد این خدمات در حوزه های آموزشی و درمانی بیشتر در مناطق فقیر و نیازمند عرضه شده است . قالبا زمانی که انسان گرسنه است و تامین سلامت ندارد هر سازمان و نهادی که نیازهای او را بر طرف نماید بطور قطع مورد پذیرش خواهد بود . خصوصا اینکه سازمان یا نهاد خدمت رسان در حوزه اعتقادی هم بتواند کمبودها جوامع هدف را برطرف نماید . اینکه بعد بیش از 170 سال با تمامی حمایتها و بقول رهبران بهائی ابلاغ امر حاصل جمعی کوچک از پیروانی شده که صرفا در معرض خدماتی هدفمند قرار گرفته اند جای تامل است . اینکه بهائیت در سرزمین مادری دیگر جائی ندارد و اینکه تناقضات این آئین بزرگترین مانع در گسترش نفوذ آن است مسئله ای نیست که رهبران فعلی بهائیت بتوانند پاسخگو باشند.
اگر بهائیت در گسترش نفوذ خود در جوامع مشکل دارد به اعتقادات پوچ و خیالی رهبران آن برمیگردد . بیاید فراموش شود که رهبران الهی در مقابل بزرگترین مصائب هم از اعتقاد خود بر نگشتنند اما در فرقه بهائیت رهبران آن در مقابل کوچکترین مصائب وا داده و خود را دیوانه خطاب میکنند . تصور اینکه اعتقاد بهائی بخواهد و یا بتواند چنین جامعه را ایجاد نماید با هم به ذهن دیوانه رهبران آن بر میگردد .
پینوشت:
1- «لا تُعاشروا معَ الَّذین هم کفروا بالله و آیاته ثم اجتنبوا عن مثل هولاء»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 8، ص 39.
2- همان.
3-حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه، قاهره: مطبعه سعادة، 1920 م، ص 90.
4- ر.ک: شوقی افندی، توقيعات مبارکه، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 125 بديع، ج 4، ص 95-94.
5- ر.ک: احمد یزدانی، نظری اجمالی در دیانت بهائی، طهران: لجنهی ملّی نشریات امری، 1328، ص 51.