ماجرای برائت کمدین سینما از بهائیت

یکشنبه, 04 آذر 1397 07:19 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران برداشت از مجله روشنا : «بهشاد مختاری»، بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان است که در آثاری چون «شب های برره»، «چند میگیری گریه کنی؟»، «شکرآباد»، «قهوه تلخ»، «خنده بازار» و... ایفای نقش کرده است. باز شدن پای این بازیگر طنز به نشریه روشنا، ریشه در روش های تبلیغی بهائیت دارد، چرا که وی به نحوی قربانی زیاده خواهی و افترای این گروه واقع شده است. از شیوه های ابراز وجود بهائیت، جذب هنرمندان یا همسو نشان دادن آنها با خود بوده، به طوری که در این راه، راست و دروغ را به هم می آمیزد تا نامی از خود بر سر زبان ها بیاندازد. چندی پیش، آقای مختاری با انتشار ویدئویی در فضای مجازی، از فرقه بهائیت اعلام برائت کرده و ارادت خالصانه خود را نسبت به اسلام و حضرت امام حسین (ع) ابراز داشت. دلیل و پیامدهای انتشار چنین ویدئویی، از سوی یک بازیگر کمدی، بهانه مصاحبه روشنا، با وی بود.

لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید.

من بهشاد مختاری، اهل بیرجند و متولد یکم تیر 1360 هستم.

چندی پیش ویدئویی در فضای مجازی منتشر کردید که در آن نسبت به تهمت های بهائیت در مورد خود، واکنش نشان داده و از این فرقه اعلام برائت کردید، ماجرای این ویدئو چه بود؟

با یک بیوگرافی کوتاه از خود شروع می کنم. از کودکی به خاطر جَوی که در آن بودم، متأسفانه افرادی از این فرقه ضاله، اطرافم بودند و با آنها نشست و برخاست داشتم ولی از همان شش سالگی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بودم، هیچ وابستگی به این فرقه نداشتم و برایم جذاب نبود. هر چه بزرگ تر می شدم و در تعامل بیشتری با مسلمانان قرار می گرفتم، از همان ارتباط نیم بند با بهائیت هم کاسته می شد. تا وقتی به سن تکلیف رسیدم، دیگر آشنایان و دوروبری ها کاملاً می دانستند من هیچ علاقه و وابستگی به بهائیت ندارم. خود تشکیلات هم با توجه به این عدم وابستگی، هیچ تبلیغ و واکنشی برای جذبم انجام نمی داد.

اکنون نیز چند سالی است با دختری از یک خانواده بسیار مذهبی، ازدواج کرده ام. من به خاطر ارادت به آقا اباعبدا... (ع)، تقریباً دو-سه سال است که افتخار نوکری در مراسم عزاداریشان را دارم. سال های اول، محرم که می شد در آشپزخانه مسجد کمک می کردم، الان هم نزدیک دو سال است که به عنوان مداح اهل بیت (ع) فعالیت می کنم و خیلی هم به این امر علاقه دارم.

به هر حال در گذشته من، افرادی بهائی بودند و بعد از ازدواج هم رفت و آمدهایشان هر چند بسیار محدود- ادامه داشت، ولی هیچ تأثیری روی من نمی گذاشتند. به همین دلیل به قول سینمایی ها، ری اکشن چندانی به حضورشان نمی دادم. اما کم کم متوجه شدم سعی دارند تا حدودی روی همسرم تأثیر بگذارند، از آنجا که همسرم 9 سال از من کوچک تر و سنش خیلی کم بود، امکان تأثیرپذیری بیشتری داشت به ویژه اینکه رفتار محبت آمیز و فریب کارانه این افراد را نمی شناخت. البته این را هم اضافه کنم که همسرم فرد معتقدی است و از نماز و روزه گرفته تا دیگر احکام، همه را تمام و کمال اجرا می کند امام چون با نوع تبلیغ و تأثیرگذاری این گروه آشنایی نداشت ممکن بود به نوعی رویش تأثیر بگذارند. با توجه به شناختی که از بهائیت داشتم، متوجه شدم تا حدی قصد دارند وارد مقوله تبلیغ شوند، بنابراین کلاً با بهائی ها قطع رابطه کردم.

بعد از این ماجرا، نمی دانم به خاطر تخریب شخصیت من بود یا بالا بردن خودشان، هر جا در تلویزیون مرا می دیدند، می گفتند که این بازیگر با ما در ارتباط است یا حتی شاید بعضی ها پیاز داغش را زیاد می کردند و می گفتند بهشاد، بهائی است. این باعث شد که قضیه دهان به دهان بچرخد و در واقع به گوش کسانی برسد که من با آن ها کار می کردم. من هم گفتم به همان طریقی که قضیه پخش شده، باید آن را شفاف سازی کنم، بنابراین آن ویدئو را منتشر ساختم.

گفتید در کودکی با بهائی ها تعامل داشتید، به خاطر دارید چه کلاس و برنامه هایی برایتان برگزار می کردند؟

همان طور که گفتم، چون هیچ علاقه ای به کلاس ها و برنامه هایشان نداشتم، به کلاس قرآنِ مسجد می رفتم اما کم و بیش از برنامه ها مطلع می شدم. مثلاً به جای مهدکودک، کلاس گلشن داشتند که مربی آن، بهائی بود و به بچه ها از کتاب های مخصوصی که در راستای فرقه بود، آموزش می داد. بعد از آن، کلاس درس اخلاق بود که به نوعی کلاس فوق برنامه و تکمیل کننده گلشن محسوب می شد.

یکسری جلسات مختلف به اصطلاح دینی هم داشتند، مثل ضیافت و جلسات دیگری که عمدتاً حالت کشوری داشت. در این جلسات، بیشتر در مورد اینکه چه فعالیت هایی باید توسط بهائیان در کشور انجام شود، صحبت می شد و ضمن آن دستوراتی هم صادر می کردند. اگر اشتباه نکنم در فلسطین اشغالی، یک مقر فرماندهی به نام «بیت العدل» است که بسیاری از دستورها از آنجا می آمد. البته من در آن ها شرکت نمی کردم و چون نزدیک به 15 سال است در تهران و دور از خانواده زندگی می کنم و کلاً رابطه ای با آنها نداشتم، این موارد مربوط به آن چیزی است که در پس زمینه ذهنم از سال های قبل باقی مانده و اطلاعاتی که درباره کلاس هایشان دارم، خیلی کم است.

این کلاس ها و جلسات توسط چه کسانی هدایت و مدیریت می شد؟

اشخاصی بودند که به آن ها «خادمین» گفته می شد، حالا اینکه این ها به چه کسی خدمت می کردند، من نمی دانم! ولی گویا آنها فعال تر از بقیه بودند. من نمی دانم این درجه بندی روی چه حسابی بود! یعنی معلوم نیست این فردی که به اسم «خادم» است، دقیقاً چه کار کرده؟ خوب اگر به معنی خدمت کردن است که همه خادم هستند، این به آن خدمت کرده، آن به دیگری و همین طور ادامه دارد.

در هر صورت، بقیه از این خادمین دستور می گرفتند و تبعیت می کردند. چیز دیگری هم به اسم «یاران ایران» داشتند که سمتشان از بقیه بالاتر بود. تا جایی که می دانم اگر اطلاعات، خبر یا دستوری از مقر فرماندهی شان می آمد، به دست آن ها می رسید و بین خادمین پخش می کردند.

در جمع خانوادگی یا مجالسی که بهائیان حضور داشتند، در مورد اسلام یا نظام جمهوری اسلامی نظری ارائه می کردند؟

خانواده ما و به شخصه خود من، به دلایلی که هر کسی را می توانم با آن قانع کنم، نسبت به جمهوری اسلامی ارادت داریم پس اگر کسی با این ها مشکل داشت، جلوی من حرفی نمی زد. ولی به لحاظ دینی، من همیشه می گویم که دین ما آخرین دین است و هر چه بعد از اسلام بیاید، دین نیست. بهایئت هم یک فرقه ضاله است، پس نباید هم به رسمیت شناخته شوند اما آن ها می خواهند خود را دین جلوه دهند بنابراین مثل اسلام که مسیحیت و همه ادیان قبل از خود را قبول دارد، ادعا می کنند همه شرایط دین اسلام، پیغمبر (ص)و امامان (ع) را قبول دارند، اما یک دفعه در یک جایی حرفی می زنند که می توان گفت همه چیز دین ما را رد می کند، یعنی امام زمان (عج) را زیر سؤال می برند.

نظر تشکیلات بهائی نسبت به رژیم صهیونیستی و اسرائیل چه بود؟

به دلیل دوری از این فرقه  اطلاعات دقیقی ندارم، ولی بیت العدل که تمام پیام ها و دستورالعمل های فرقه از آن صادر می شود، در فلسطین اشغالی بود. ضمن اینکه اگر اشتباه نکنم، اسرائیل برایشان حالت مقدسی هم داشت چون به اصطلاح، پیامبرشان آنجا زندگی می کرده است.

گفتید از همان کودکی، بهائیت برایتان جاذبه ای نداشت، اما بعداً از بابت اثرگذاری آن ها بر همسرتان نگران شدید، تشکیلات بهائیت چه جاذبه هایی برای تبلیغ و جذب افراد، مطرح می کند؟

تنها چیزی که خیلی برای تبلیغ روی آن تأکید دارند، این است که می گویند دین ما به روز است یا مثلاً چیزهایی را انجام می دهیم که با دین اسلام امکان پذیر نیست. اولاً، دین کامپیوتر نیست که این طور بگوییم به روز است یا نه، ثانیاً همین بیت العدل هم با توجه به اتفاقات روز، دستورهایش را تغییر می دهد. خیلی وقت ها پیش آمده که می گویند این کار را نکنید یا الان به صلاح است که این کار را بکنید. پس شما هم همه چیز دینتان را عوض و حتی تحریف می کنید، آن هم با اینکه فقط صد و اندی سال است که آمده با این حال همه چیزش، عوض می شود. از ظهور دین اسلام 1400 سال می گذرد، با این حال در اسلام، افرادی هستند که به عنوان مرجع تقلید صلاحیت دارند، رساله می دهند و مطابق روز راهنمایی می کنند. من معتقدم آن زمان که دین اسلام آمد، واقعاً فکر همه جا را کرده، چون آن موقع هیچ چیزی از شرایط و امکانات امروز نبوده، یعنی اگر اسلام می خواست فقط مربوط به آن دوره باشد، الان ما حتی نمی توانستیم نفس بکشیم. در صورتی که در 90-80 درصد موارد، نیازی به تغییر یا به قول این ها به روزرسانی نیست. تنها چیزی که می توانند رویش مانور بدهند همین است.

آیا تناقضی در بهائیت توجهتان را جلب کرده بود؟

خداوند متعال در آیه 19 سوره آل عمران، می فرماید: «اِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللهِ الإِسلام» یعنی دین، نزد خدا اسلام است. این آیه و اینکه پیامبر ما خاتم الانبیاء است هم بماند، اما چیزی که من همیشه بر آن تأکید دارم و مایلم مطرح کنم این است که وقتی دین جدیدی می آید، از لحظه ای که پیغمبرش آن را ابلاغ می کند، لحظه لحظه می جوشد، اوج می گیرد و تا زمانی که پیغمبر آن دین زنده است، به اوج خود می رسد.

مثلاً، پیامبر اسلام در زمانی که اعراب دخترانشان را زنده به گور می کردند و واقعاً وحشی بودند، قصد داشت آن ها را راهنمایی کند، امری که واقعاً محال به نظر می رسید، اما اسلام پیش رفت و به اوج خود رسید. اگر مطالعه کنید، متوجه خواهید شد که تا 500-400 سال همچنان در اوج بود و همه در حال تبلیغ اسلام بودند. اکنون 1400 سال از آمدن اسلام گذشته و تا جایی که من اطلاع دارم، بیش از 500 کشور مسلمان نشین داریم که دین پایه شان، اسلام است و حتی عکسی هم از پیامبر و مسلمانان اولیه نیست که بخواهند کسی را با استفاده از آن به وجد بیاورند. مسلمانان هم دیگر به آن صورت درصدد تبلیغ و مسلمان کردن دیگر افراد نیستند. اما بهائیت بعد از گذشت 100 سال با یک حساب سرانگشتی حتی نتوانسته یک درصد از مردم  کره زمین را هم جذب کند، وقتی اکنون این طور است، 1400 سال بعد اثری از آن باقی خواهد ماند؟ با اینکه حتی اجداد بهائی شان ممکن است به اصطلاح پیغمبرشان را دیده باشد، ولی با همه این تفاسیر، ریشه نداوند. این رسماً یعنی روز به روز نزول پیدا خواهد کرد. این مسئله برای من، دلیلی منطقی بود که از این فرقه جدا شوم.   

بعد از انتشار ویدئو، با چه  واکنش هایی از سوی جامعه مسلمان و بهائی ها مواجه شدید؟

فضای مجازی این طور است که شما هر چه منتشر کنی، برایش حرفی درمی آورند. تا 8-7 سال پیش می گفتند چرا لاغری؟ اخیراً می گویند چرا چاق هستی؟ و... در مورد این ویدئو هم، آن هایی که معرفت داشتند، می دانستند دین اسلام چیست، امام حسین (ع) چه کردند و...، می گفتند تو به عنوان یک بازیگر با این همه بازدید کننده، همین که اسم آقا اباعبدالله (ع) را بردی، ارزشمند بود چون شاید کل دنیا آن را ببینند. من با آدم های مریضی که در فضای مجازی فقط دنبال تخلیه خود هستند، کاری ندارم اما یکسری افراد که حدس می زنم وابسته به همین فرقه [بهائی] بودند، برایشان فضایی ایجاد شد که بیایند و تبلیغ کنند. مثلاً سعی داشتند در قسمت نظرات، بقیه را قانع کنند که بهائیت فرقه نیست، حتی آن را تبلیغ می کردند. خیلی تلاش کردند که این فرقه را به اثبات برسانند. من دوستانم را از غلط بودن حرف های بهائی ها مطلع و توصیه کردم حتی با این افراد بحث نکنند چون آن ها دنبال همین هستند که بحث را به جایی بکشند که اطلاعات و ادعاهای مورد نظر خود را در مورد فرقه بهائیت منتشر کنند. به طور کلی، بازتابی که انتشار این ویدئو داشت، برایم جالب بود و حداقل فهمیدم چه کسانی هنوز ذره ای معرفت در وجودشان باقی مانده است.

از طرف تشکیلات بهائی در مورد این ویدئو با شما برخوردی صورت نگرفت؟

چند نفر از بهائیان که البته از خادمین نبودند، به صفحه شخصی ام آمدند و حرف هایی زدند که واقعاً ناپسند بود. از این حرکت بسیار ناراحت شده و همه را بدون استثنا بلاک کردم. رفتارشان طوری بود که مرا تخریب کنند  و مدام از گذشته ام صحبت می کردند که من بهائی بوده ام و... . الان هم شک نکنید که سایه ام را با تیر می زنند، ولی برای من  مهم نیست، چون عقیده خود را به عنوان یک فرد مسلمان مطرح می کنم و این را بدون اغراق می گویم که «هرچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند». هر کس حرفهایم را بشنود، مطمئناً متوجه صداقتم خواهد شد.

این حرف را به این خاطر نمی گویم که مسلمانم یا در کشوری اسلامی زندگی می کنم، بلکه حاضرم قسم بخورم حتی اگر در کشوری بهائی نشین هم بودم که گفتن این حرف ها برایم خطر جانی داشت، باز هم یک کلمه از صحبت هایم کم نمی شد. شک نکنید که تک تک بهائیان با من دشمنی دارند، ولی برایم مهم نیست.

ادعای مظلومیت و اقدامات اینچنین علیه جمهوری اسلامی ایران به میزان زیادی در رسانه های بهائیت منتشر می شود، نظر شما در این مورد چیست؟ آیا تأثیری روی نگاهتان به این فرقه داشته است؟

به هر حال در هر کشوری زندگی کنید، باید به قوانین آن پایبند باشید، هر کشوری قانونی دارد. مثلاً اگر در فرانسه در اتوبان دنده عقب بروید گواهینامه تان را سوراخ می کنند و ممکن است متخلف را به زندان هم بفرستند. پس هر کشوری، چارچوبی دارد.

حالا قوانین ایران نیز می گوید تبلیغ و اقدامات تشکیلاتی، ممنوع است. من یا می توانم با آن کنار بیایم و خود را در این چارچوب می گنجانم اما اگر نتوانم، دلیل ندارد در ایران زندگی کنم، به کشوری می روم که چارچوبش با آن چیزی که من می خواهم، همخوانی داشته باشد.

اتفاقاً آنچه من می دانم این است که بهائی ها در ایران زندگی عادی خود را دارند، کارشان را می کنند، بچه هایشان به مدرسه می روند و خیلی هم وضعشان خوب است. هیچ کس کاری به آن ها ندارد اما قانون ایران می گوید تبلیغ کردن برای فرقه ای که از طرف جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته نشده، غیرقانونی است. مثل چیزی که برای شرکت های هرمی هم پیش آمده. شرکت های هرمی در بُعد تجاری بود، این در بُعد اعتقادی.

به این روش کار کردن در ایران، غیرقانونی است و دولت جلوی آن را می گیرد. پس این شرکت ها هم باید بگویند به ما ظلم شده؟ در نتیجه، اینکه می گویند در ایران به ما ظلم می شود، مردود است.

اگر در پایان نکته ای برای مخاطبان دارید، بفرمایید.

شبکه هایی مثل «صدای امریکا»، «بی بی سی» یا «من و تو»، مدام از بهائی ها حمایت می کنند و دوست دارند این فرقه را مظلوم نشان دهند. همین شبکه ها در مورد اغتشاشات و اتفاقاتی که زمستان 96 در سوءاستفاده از نیازهای مردم رخ داد، بسیار خوشحال و ذوق زده شدند.

خیلی ساده می خواهم بگویم، ما یک رهبر داریم که به کار خود اشراف دارد. امنیت کشورمان، به این راحتی ها به دست نیامده که راحت از آن بگذریم. به هر حال، دلخوری پیش می آید، کشور مثل یک خانواده است، در خانواده هم بین بچه ها دلخوری پیش می آید. بله، تورم و گرانی و همه این ها وجود دارد و مردم را اذیت می کند، اما به نظر من، راهش ایجاد اغتشاش نیست. 

به آن قبله و قرآن قسم، اگر قرار است به خاطر گرانی اعتراضاتی پیش بیاید که ما دشمن شاد شویم، حاضرم در جوی خیابان از گرسنگی بمیرم، جنازه ام کرم بزند و پول نداشته باشم که جسدم را دفن کنند، اما این شبکه ها شاد نشوند؛ دشمنانی که آنجا نشسته اند و دارند خوراک می گیرند و الان هم ذوق کرده و بشکن می زنند که مردم در خیابان ریخته اند و برای ما فیلم می فرستند.

اگر آن ها نگران ایران بودند، کنار مردم می ایستادند نه آن سوی آب. خلاصه اینکه، جامعه یک خانواده است.

در خانواده، پدر ممکن است با فرزندش تندی کند یا حتی به او سیلی بزند، اما به هر حال فرزندش است. پسر خانواده ممکن است به پدر توهین کند، اما پدرش است، دلیل ندارد که همسایه از این مسئله خوشحال شود و دخالت کند.

این قضیه هم به کسی مربوط نیست، نه به شبکه های ماهواره ای نه به هیچ کشور و رئیس جمهور دیگر. مسئله ای است میان خودمان و حلش می کنیم. من بابت این قضیه خیلی ناراحتم و امیدوارم که هر چه زودتر حل و فصل شود که دشمن شاد نباشیم.

خواندن 1241 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی