دروغ حقوق بشر

جمعه, 09 آذر 1397 06:00 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران بازنشر ازفصلنامه روشنا

گفتگو با کارشناس حقوق بشر در حوزه فرق و ادیان

حقوق آدمی ازجمله مسائلی است که همواره در تمدن بشر و شکل گیری جوامع، نقشی اساسی داشته اما با به قدرت رسیدن بعضی کشورهای استعمارگر، همچون دیگر امکانات جهان، در سیطره گروهی خاص در آمد. این شد که منتفعان، آن را به سود خود تنظیم کرده و به خورد جوامع دادند. سال هاست همین قوانین نه چندان مقبول را دستمایه فشار بر مخالفان خود قرار می دهند و ایران یکی از کشورهای همیشه مورد هجمه سازمان حقوق بشری است. در این زمینه با نظر به سوء استفاده برخی فرقه ها از فضای ضدایرانی پیش آمده، گفتگویی داشتیم با یکی از استادان دانشگاه و مسئولان حوزه حقوق بشر که از قضا در عرصه فرق و ادیان نیز تخصص دارند. در ادامه، توجه شما را به مصاحبه اختصاصی روشنا با ایشان جلب می نماییم:

در حال حاضر محور و پاشنه آشیل فشارهای حقوق بشری بر ایران حول چه موضوعاتی است؟

اگر بخواهیم عمیقا در مورد اساس قطع نامه ها و فشارهای حقوق بشری صحبت کنیم، زمان زیادی می برد اما بهانه هایی که بیشتر مورد بهره برداری آنان است در حوزه های زنان، صنوف، سندیکاهای مختلف و مخصوصاً در اقلیت ها یا گروه های اصطلاحاً دینی است. در جمهوری اسلامی روی گروه های مورد مناقشه ای مثل فرقه ضاله بهائیت و گروه های تبشیری مسیحیت تمرکز می کنند که اساساً در هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشده اند. بهائیت، خود را بزرگ ترین اقلیت دینی نام نهاده؛ «خود گوید و خود خندد...»، حالا هم خودشان چیزی را که مطرح می کنند باور کرده اند. آن ها هم این قضیه را بزرگ کرده و در اکثر قطع نامه های حقوق بشری از جمله کمیته ای مختلف ذیل یونسکو، سازمان بین المللی کار (ILO)، شورای حقوق بشر، جلسات UPR جمهوری اسلامی و... به آن می پردازند.

علت برجسته سازی این موارد چیست؟

برجسته شدن بهائیت، برمی گردد به لابی قوی آن در سازمان ملل و شورای حقوق بشر، به اضافه حمایت لابی قوی صهیونیسم از جریان بهائیت که البته اگر این کار را نکنند جای تعجب دارد. موضوعی که بیشترین بهره برداری در حوزه های جمع آوری اطلاعات، جاسوسی و ضد جاسوسی از ان می شود، طبیعی است که تمام و کمال مورد حمایت قرار گیرد.

در گذشته مردم در مقابل حکومت، بیشتر تکلیف محور بودند اما با گذشت زمان برای خود حقوقی قائل شدند و کم کم مسئله «حقوق بشر» مطرح شد. جمهوری اسلامی ایران تا چه اندازه با این مسئله موافق و همراه است؟

مبانی جمهوری اسلامی، منبعث از آموزه های اسلام است. آموزه های اسلام هم در مورد حقوق انسان ها یا حتی دیگر موجودات، چه در قرآن کریم و چه در ادبیات معصومین (ع)کاملاً بارز و مشخص است. شما نامه امام علی (ع) به مالک اشتر را مطالعه بفرمایید، در آن راجع به نوع نگاه حکومت به مردم و تکالیفی که در مقابل آنها بر ذمه خود دارد، صراحتاً توضیح داده شده. حکومت ما هم منبعث از اموزه های حضرت امیر و تجربه بسیار گرانبهای پنج سال حکومتشان است، سایر معصومین (ع) هم به همین شکل. جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت برآمده از آموزه های دینی و اسلامی و مخصوصاً شیعی، بی تردید توجه ویژه و عمیقی به این حوزه داشته و دارد.

محتوای قانون اساسی ایران را تا چه میزان منطبق و همسو با حقوق بشر جهانی می دانید؟

یک اصل کلی داریم که می گوید: «کلّ ما حکم به العقل حکم به الشّرع و کلّ ما حکم به الشّرع حکم به العقل» (قاعده ملازمه). یقیناً آن چیزهایی که در دنیا از منظر عقلانیت به آن پرداخته شود، اگر با آموزه های دینی و عقلانی ما منطبق و یکنواخت باشد، آن را قبول داریم و به سمتش حرکت می کنیم، اما یکسری از قدرتها، به صورتی حق به جانب، شکل کار را طوری تنظیم کرده اند که انگار هر چه می گویند، درست است. در صورتی که نباید فراموش کنیم، حقیقت با شعارهای حقوق بشری که دستگاه های سیاسی از ان استفاده ابزاری می کنند، متفاوت است.

همین حقوق بشر نوشته شده در سازمان ملل متحد را ببینید، بخش هایی که مطابق عقل است، چیزی نیست که آن ها به ما یاد داده باشند، بلکه خود ما از هزاران سال پیش، آن ها را داشتیم. حتی قبل از اسلام، منشور حقوق بشر کوروش بر تمام چیزهایی که غربی ها می گویند، غلبه می کرد. یا آن بیت مشهور سعدی بر سر در سازمان ملل که می گوید: «بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند» و نوعی ترجمه این آیه است: «یا ایهاالناس إنا خلقناکم من ذکرٍ و أُنثی و جعلناکم شعوباً و قبائلَ لتعارفوا إنَّ اکرمکم عندالله أتقاکم»[1]، نگاه ویژه و برجسته دین اسلام را به مقوله بشریت و عدم تبعیض، نشان می دهد.

بنابراین، ما هر چیزی را که منطبق بر این آموزه ها باشد حتماً قبول داریم ولی اینها ادبیات جدیدی تحت عنوان حقوق بشر راه انداخته اند که در آن شأن انسان را از انسانیت به حیوانیت تنزل می دهند. مقوله درست می کنند به نام حقوق زنان که فمنیست ها آن را دست می گیرند، هم جنس بازها حقوق هم جنس گرایان و سایر موارد این چنینی. خوب یقیناً اینها با آموزه های ما در تعارض است. بخش هایی هم که در تضاد و تقابل نیست، آن ها به ما یاد نداده اند بلکه از پیش تر می دانستیم و رعایت می کردیم، مخصوصاً بعد از استقرار جمهوری اسلامی، این وجه به مراتب برجسته تر شد.

مبانی و استانداردهای فعلی وضع شده برای حقوق بشر بر چه مبنا و الگویی استوار است؟

استاندارد حقوق بشر در دنیای غرب، بر می گردد به نوع نگاه غرب به عالم خلقت و انسان بعد از دوران رنسانس و عصر روشنگری. وقتی در دوران مدرنیسم، انسان به ماشین و بعد از آن در پست مدرنیسم، به ابزاری در خدمت ماشین تبدیل شد، تفکراتی چون لیبرالیسم، لیبرال-دموکراتیسم، اومانیسم و اصالت انسان، جای تفکرات الهی را گرفتند و نگاه معنوی، جای خود را به نگاه مادی به انسان داد. این اولین مسیر انحرافی غرب بود. شما اگر انسان را بما هو انسان ببینید و اومانیسم را غالب کنید، فقط راجع به جسم، منویات، اشتها، شهوات و غرایضش برنامه ریزی می کنید. آن استاندارد هم بر همین اساس نوشته شده، پس کافی و کامل نیست. مثلاً، می گویند حقوق زن را رعایت کنید ولی نگاهشان به زن در حد یک ابزار و وسیله است یا حقوق هم جنس بازان را به گونه ای مطرح می کنند که خلاف مسیر فطرت انسان و خلقت است. این نگاه، نه تنها روحانی نیست، بلکه انسانی هم نیست. چنین استانداردی از سوی هیچ کسی که دستی بر انسانیت داشته باشد، مورد قبول نیست و مسائلی هستند که اصالت و جایگاهی ندارد.

رسانه ها چه نقش و تأثیری در پیشبرد و قوام دادن به مسائل حقوق بشری دارند؟

نقش رسانه ها در این زمینه برجسته است. در لیبرالیسم، موضوعی را بین مردم مطرح می کنند، اگر استقبال شد، به قاعده و هنجار و پس از آن هم به قانون و ارزش تبدیل می شود. قبل از بیان نقش رسانه ها در این داستان، مقدمه ای می گویم؛ در بعضی کشورها حقوق بشر به میزان بسیار زیادی لگدمال می شود ولی بر اساس استانداردهای دوگانه دنیای امروز که در دست استکبار و سلطه است، مسکوت مانده یا به عنوان حق آن رژیم، تعریف می گردد. مصداقش، صهیونیستها هستند که تمام مردم را به رگبار می بستند، شکنجه می کردند، می کشتند، در بدترین شرایط قرار می دادند، زندان بزرگی درست کرده و یک شهر را در آن حبس می کردند، کسی هم خبردار نمی شد، اگر هم خبر می داد، رسانه ها سعی می کردند بپوشانند؛ رسانه هایی که تماماً در خدمت آن ها بودند. ولی امروز عصر انفجار اطلاعات است، همان رسانه ها این جنایات را حق رژیم صهیونیستی می دانند و می گویند بر مبنای حقوق بشر، اصل 51 منشور ملل متحد و بحث دفاع مشروع، آن ها می توانند این کار را انجام دهند. یعنی رفتاری کاملاً حیوانی و وحشیانه را به راحتی، انسانی جلوه می دهند. همین طور که در فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری (مدظله العالی) هم دیدیم، جای جلاد و مظلوم عوض می شود. این است که امروز بعضی مردم غرب و دیگر کشورها، فلسطینی ها را مقصر و اسرائیل را موظف به دفاع می دانند، یا در حمله عربستان به یمن، خود من با خیلی از حضرات کشورهای آفریقایی یا آسیای جنوب شرقی صحبت کرده ام، خیلی ها این را حق عربستان می دانند و این همان نقش رسانه هاست. طرف از هر نقطه دنیا ممکن است چیزی از آموزه های اسلام به صورت ناقص به گوشش خورده باشد، مثلاً با قلب ماهیت این آیه از قرآن، کار خود را توجیه می کنند: «وَ إن طائِفَتَانِ مِنَ المؤمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إحْداهُما عَلَی الْأُخْرَی فَقَاتِلُوا الّتِی تَبْغِی...: و اگر دو طایفه از اهل ایمان به هم به قتال و دشمنی برخیزند البته شما مؤمنان بین آنها صلح برقرار دارید و اگر یک قوم بر دیگری ظلم کرد، با آن طایفه ظالم قتال کنید.»[2] بر این اساس توجیه می کنند که وقتی گروه «انصارا...» در یمن «بغی» کرده، علیه حاکم شوریده و باعث شده دو حزب با هم نزاع کنند، عربستان مجبور است حمله کرده و کودکان، مسجد، مدرسه و بیمارستان را بمباران کند و از بین ببرد! مورد دیگر، فجایع آمریکا در حمله به افغانستان یا عراق است که رسانه ها، افکار عمومی دنیا را به این نتیجه رساند که در افغانستان یا عراق سلاح کشتار جمعی وجود دارد، پس حق را به آمریکایی ها دادند. این گونه، مطامع سیاسی و استکباری خود را پشت پوششی زیبا و بزک شده مثل حقوق بشر، پنهان و بعد حمله می کنند. میلیون ها نفر را یتیم، بیوه، آواره، مصدوم، مجروح، معلول می کنند که اثراتش حتما تا سال ها گریبان گیر این ملت ها خواهد بود، اما رسانه ها حق را به آمریکا و ائتلاف طرفدارش می دهند.

چطور گروهکی مثل «منافقین» -که دستشان به انواع جنایات آلوده است- در اروپا کنفرانس برگزار می کند و از پشتوانه مقامات و حتی مردم نیز برخوردار است؟ اساساً چگونه می شود چنین دروغ های بزرگی به نمایش گذاشته شود؟ آیا این کوتاهی دستگاه های جمهوری اسلامی ایران نبوده که این گونه به راحتی فعالیت می کنند؟

بنده در مورد نحوه ورود جمهوری اسلامی به حوزه حقوق بشر، یک نقد جدی دارم که در جاهای مختلف عرض کرده ام. نقطه ضعف ما در باب حقوق بشر، این است که عمدتاً از باب دفاع وارد شده ایم، آن ها حمله و ما را متهم می کنند، ما هم صرفاً جواب می دهیم. چه در گذشته، «گالین دوپل»، «کاپیتورن» یا بعد از آن، «احمد شهید» یا خانم «عاصمه جهانگیر»، مدام با اپوزیسیون ها باب طبع خودشان مصاحبه می کنند و یک طرفه به قاضی می روند. بعد ما اینجا یک تیم درست می کنیم برای تهیه جواب آنها که نه خیر، ما درباب حقوق اقلیت، زنان، جنگل ها و محیط زیست این کارها را کرده ایم، آزادی بیان این گونه است و... . مدام در حال دفاع از خودمان هستیم، این همان چیزی است که آن ها می خواهند. دفاع همیشه حالت انفعالی دارد، حتی اگر شما برنده شوید یا خوشحال باشید که بعضی حرفهایتان را زده اید. ما هیچ وقت از باب هجوم وارد نشده ایم، یا خیلی کم وارد شده ایم که این ضعفمان است. با دنیا رودربایستی می کنیم. تنها جایی که صراحت داریم و هر سال به آن می پردازیم در مورد رژیم صهیونیستی و مردم فلسطین است، آن هم با فعالیت های حضرت امام رحمه الله علیه از سال های 42-41 که باعث شد حقوق مردم فلسطین را برجسته و رژیم صهیونیستی را محکوم کنیم. در این مورد فیلم می سازیم، مطلب می نویسیم ولی فقط این نیست، آمریکا و کشورهای اروپایی هم هستند. باب هجومی لازم است. فقط یک اصطلاحی درست کردیم به نام« حقوق بشر امریکایی»، اما موارد اساسی دیگر چه؟ آیا در مورد نگاه آمریکایی ها به حقوق اقلیت ها، سیاهان، بومیان و... به صورت جزئی به بحث پرداخته ایم؟ اصل و اساس غرب و کشور آمریکا، با ظلم و غصب شروع شد. پیوریتن ها با حمله وارد شدند و بومیان آمریکا را سرکوب کردند، میلیون ها نفر را کشتند تا آنجا مستقر شوند. امروز سیاه پوستان زیادی در آمریکا زندگی می کند، این ها کسانی هستند که برای بردگی به آمریکا برده شدند. تا همین چند دهه پیش سیاه پوستان و زن ها در آمریکا سه پنجم یک مرد ارزش داشتند! امروز آمریکایی هایی که خودشان با جنایت بمب اتم استفاده کردند، شده اند متولی حقوق بشر در دنیا! چون ما تدافعی ورود کردیم و صدایمان را به آنجا که باید، نرساندیم. تا در ایران اتفاقی می افتد و یک نفر زندانی می شود، سیل «NGO»ها و امثالهم به سفارت خانه های ما نامه می نویسند و محکوممان می کنند، بلدند چطور عمل کنند، متأسفانه ما با اینکه هجمه زیادی به ظلم آمریکا و غرب تحت عنوان حقوق بشر وارد است، از این بخش غافلیم. امیدواریم یک روز از این حالت تدافعی بیرون بیاییم.

با توجه به تأثیر تبلیغات، به نظر شما این روشنگری برای مردم ایران و جهان، وظیفه کدام نهاد است؟

ما در همین شهرهای خودمان، خیابان هایی با اسامی غربی داریم، مثل «بابی ساندز» (کنار سفارت انگلیس)، چند نفر از مردم، او را می شناسند که نماد اقدامات ضدبشری استعمار پیر انگلیس در کشور خودش بوده و در ایرلند او را به خاطر حرف حقی که زد، کشتند؟ باید امثال این را برجسته کرد. متولیان زیادی داریم؛ در داخل کشور، دولت به عنوان حاکم، ابزارها و امکاناتی دارد مثل رسانه ها، کتاب و... که می تواند در این راه استفاده کند، اما یک جاهایی واقعاً غفلت کردیم. جای بخشی از حقوق بشر اسلامی که در ادبیات پیامبر گرامی اسلام (ص)، امام علی (ع)، و سایر ائمه معصومین (ع) به نوع برخورد با  انسان و جایگاه انسان اشاره دارد، در کتاب های درسی ما خالی است. آموزش و پرورش می تواند این را با چیزی که بعد از 1400 سال آن هم بعد از جنایتی که خودشان کردند- کوشیدند به خورد ما بدهند، مقایسه کند. باید حقوق بشر اسلامی را معرفی کنیم.

باید جنایت هایی را که ذیل حقوق بشر سازمان ملل، توسط کشورهای مدعی حقوق بشر انجام می شود، به مردم نشان دهیم. اینکه مهاجرت کردن و گرفتن ویزای این کشورها برایشان این اندازه مهم است، یعنی ما نتوانستیم روی انتقال مفاهیم، خوب کار کنیم. نتوانستیم بفهمانیم که چرا می گوییم «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر سلطه». چرا رابطه مان با انگلیس شکرآب است؟ برخی کشورهای آفریقایی تحت استعمار غرب بوده اند، مثل «چاد» که سال های متمادی مستعمره کشور فرانسه بود و برخورد بسیار بدی با مردم آنجا می شد، اما امروز فرانسه به عنوان نماد آزادی و دموکراسی در دنیا معرفی شده است. باید این مسائل را در کتاب ها، جزوات دانشگاهی و نشریات بیاوریم و در موردشان فیلم بسازیم. سینماگرهای ما واقعا در این زمینه کم کاری کرده اند. در هالیوود چند فیلم تحت عنوان «ایران هراسی» علیه ایران ساخته شده؟ اما می بینید وقتی یک فیلم هم مثل «شکارچی شنبه» ساخته می شود، آمریکا هنرپیشه اول آن فیلم (آقای «علی نصیریان») را علیرغم داشتن گرین کارت، ممنوع الورود می کند. یعنی فیلم و زبان هنر تأثیرگذار است، اما تا به حال چند فیلم با این مضامین ساخته شده؟ به محض اینکه با یک هنرمند صحبت می کنیم، می گوید ما سیاسی نیستیم، در حالی که این سیاسی نیست، انسانی است. امروز بعضی هنرپیشه های ما یک حیوان را در بغل می گیرند، دلشان برای محیط زیست و همه چیز می تپد ولی به این مسائل انسانی که می رسند کوتاهی می کنند.

پس ما و دیگر کشورهای اسلامی در زمینه حقوق بشر اسلامی، موفق عمل نکرده ایم، حتی بیانیه مشترک «اعلامیه اسلامی حقوق بشر (1369-قاهره)» نتوانست حقوق بین الملل را به حاشیه ببرد؛ با وجود برداشت ها و تفاسیر مختلف از اسلام، آیا می توانیم برای حقوق بشر، استانداردهای یکسان و جهانی اسلام محور تعیین کنیم؟

تا زمانی که حکومت های جدای اسلامی هستیم و به امت واحده اسلامی تبدیل نشده ایم، این امر عملی نخواهد شد. این سوال شما بنده را یاد فرمایش حضرت امیر (ع) می اندازد که «عَجَباً و الله یُمیتُ القَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ اجْتِماعُ هَؤُلاَءِ الْقَوْمِ عَلَی بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُقُکُم عَنْ حَقِّکُمْ: به خدا قسم قلب را می میراند، اندیشه ها را پراکنده می کند، اجتماع و اتحاد این قوم باطل روی باطل خودشان، و تفرقه شما روی حق خودتان».حالا غیر از تفرقه، یک وقت هایی به تقابل می رسد. یعنی از آنجایی که عربستان سعودی عامل آمریکا، اسرائیل و انگلیس است، با کشور مسلمان همسایه خودش، درمی افتد. حال این دو کشور با 180 درجه اختلاف که از بیرون هم به آن دامن می زنند، چطور می توانند به عنوان بزرگان ام القرای اسلام، چیزی به عنوان حقوق بشر اسلامی تهیه و به صورت واحد پیاده کنند؟ پس تا زمانی که عدم انسجام حاکم است و برخی از این کشورها در تیم استعمار بازی می کنند، این اتفاق نخواهد افتاد.

با وجود تمام این کاستی ها در حقوق بشر، مسئولین گاهی مجبور به پاسخ گویی اند. اگر بخواهیم جزئی تر شویم، مثلا در زمینه بهائیت، بالاخره باید بدانیم چه حقوقی برای بهائیان قائلیم؟ کلا رویکرد جمهوری اسلامی نسبت به بهائیت در زمینه حقوق بشر چیست؟

ببینید شما یک زمانی در مورد بهائیت به عنوان یک «تشکیلات» صحبت می کنید، زمانی هم درباره بهائیان ساکن ایران سخن می گویید، این دو مقوله از هم جدا هستند. هرگاه بهائیت، تشکیلاتی شد که بیت العدل آن را رهبری و از آن ها سوء استفاده می کند، خوب هیچ کس این تشکیلات را نمی پذیرد. مهم نیست این تشکیلات که علیه شما کار می کند، عقیده اش چیست، اصلاً بحث عقیده مطرح نیست. تشکیلاتی راه اندازی شده که یک شکل عقیدتی و دینی هم به آن داده اند و الان دارد کار می کند. نحوه کارکردش هم در تمام سال ها از زمان پهلوی اول و گسترده تر در زمان پهلوی دوم، کاملا مشخص و پیداست. قطع به یقین این تشکیلات هرجایی که بخواهد به شکل غیرقانونی نفوذ کند، حتماً دستگاه های مسئول جلویش را خواهند گرفت. همین فعالیت های تشکیلاتی است که بارها توسط مقامات قضایی، غیرقانونی اعلام شده. اما زمانی در مورد بهائیان به عنوان افرادی صحبت می کنید که در کشور ما با عقاید مختلف زندگی می کنند. وقتی یک نفر به بیمارستان یا مراکز خدمات عمومی می رود یا هنگامی که قبض مالیاتی برایش صادر می شود، روی پیشانی اش ننوشته که مثلاً این بهائی است، پس ما به او خدمات نمی دهیم یا قبض اب و برقش را پنج برایر بنویسیم! بهائی تا زمانی که عقایدش در ذهن خودش باشد، حتماً یک شهروند است و تمام حق و حقوق یک شهروند را دارد. شما نگاه کنید الان بهائیان در کشور ما از کارخانه، کارگاه، مشاغل مناسب و... برخوردارند، رفت و آمد می کنند، تجارت می کنند. پس تا وقتی به مردمی که مثل آنها فکر نمی کنند، دولت، نظام و حاکمیت احترام بگذارند، فرقی نمی کند بهائی هستند یا نه. فردی هست که به خاطر ترور دانشمند هسته ای ما اعدام شده، اتفاقاً شیعه هم بود. ارتباط با بیگانگان و جاسوسی، شیعه و غیر شیعه، بهائی و غیر بهائی برنمی دارد. بهائی ها از حقوق کامل شهروندی برخوردارند و هرکس می گوید غیر این است، بیایند باهم مناظره کنیم.

بهائی ها ادعا می کنند هر جا که لازم باشد بگویند بهائی اند (مثل دانشگاه و...)، حتی اگر هیچ سوء پیشینه ای نداشته باشند، باز با آنها برخورد می شود و می گویند ما نمی خواهیم دروغ بگوییم، این آیا نقض انسانیت نیست که مجبوریم دروغ بگوییم تا به فعالیتمان ادامه بدهیم؟

اصلاً و ابداً این طور نیست. من به عنوان یک فرد مطلع، تکذیب می کنم که اگر بخواهند بروند دانشگاه و بگویند بهائی هستیم، با آن ها برخورد می شود. اگر دفترچه های کنکور را نگاه کنید، در صفحه 42 یا 43 در قسمت مربوط به دین، گزینه ای وجود دارد به این معنا که شما می خواهید کدام یک از این معارف دینی را امتحان دهید، اسلام یا غیر اسلام، مسیحیت، یهود یا زرتشت؟ چون در قانون اساسی ما این سه دین وحیانی، به رسمیت شناخته شده اند، فقط این سه گزینه وجود دارد. بهائیان هم در دوران مدرسه، معارف اسلامی را می خوانند پس طبیعی است که گزینه اسلام را انتخاب کنند، اما چون بیت العدل می خواهد با جامعه اسلامی دربیفتد و اساساً کارش مسئله سازی است، دستور می دهد که اگر اسلام یا هر دین دیگری را انتخاب کنید و دانشجو شوید، ما شما را تنبیه اداری، طرد روحانی یا سلب نسبت می کنیم. بنده ده ها نفر را می شناسم حتی اگر خواستید می توانم نام ببرم- که وارد دانشگاه شدند و بیت العدل با فشار آن ها را وادار به انصراف کرد، چون موقع آزمون، گزینه اسلام را انتخاب کرده بودند. در دو سه سال اخیر، بعد از توضیحاتی که در مجامع بین المللی داده شد، بیت العدل طی بیانیه ای اعلام کرد که ما متوجه شدیم انتخاب گزینه اسلام به معنی مسلمان شدن نیست، فقط منظور این است که کدام معارف را می خواهید امتحان دهید، پس اشکالی ندارد. در واقع، بیت العدل با صراحت در این بیانیه به اشتباهات خود اعتراف می کند. معلوم نیست حق آن کسانی که در این 36-35 سال به دلیل ممانعت بیت العدل نتوانستند وارد دانشگاه بشوند، چه می شود!

از طرفی، تشکیلات انتظار دارد بهائیان از دستورهای مرکز فرقه (که در سرزمین های اشغالی و جوار رژیم صهیونیستی مستقر است) تبعیت کنند. جمهوری اسلامی هم با هر کس که به این شکل پیرو صهیونیست ها باشد، برخورد می کند. حالا هم بیت العدل می گوید اگر وارد دانشگاه شدید، باید خمس و زکات زندگی خود را بپردازید و آن، تبلیغ بهائیت است. تبلیغ بهائیت در جمهوری اسلامی هم یعنی اخلال در نظم عمومی و درگیر شدن با مسلمان، یهودی و مسیحی که نظم را از بین می برد.

بروید از بهائی ها بپرسید، آیا غیر از کسانی که در مراکز به اصطلاح عقیدتی بهائیت در حیفا و عکا کار می کنند، بهائی ساکن اسرائیل داریم یا نه؟ و آیا رژیم صهیونیستی به یک فرد بهائی اجازه زندگی در اسرائیل را می دهد؟ یا با توجه به وجود مرکز بهائیت در اسرائیل، آیا اجازه تبلیغ در آنجا دارند؟ جواب همه منفی است. یعنی بهائی اجازه زندگی و تبلیغ در اسرائیل را ندارد. درحالی که در ایران خیلی راحت پروانه کسب و جواز می گیرند، کار می کنند، وام می گیرند، کاخانه ثبت می کنند و همه می دانند که بهائی هستند. می توانم از هر کدام مصداق بیاورم. پس هیچ کس از انها نخواسته بگویند «غیربهائی» هستند یا اگر بهائی باشند، آن ها را راه ندهند. بنابراین تفاوت بین بهائیت به عنوان یک تشکیلات و بهائی به عنوان یک شهروند، باید مشخص شود.

چرا کشورهای غربی مثل فرانسه، آلمان، انگلستان و حتی آمریکا تا این حد از بهائیت حمایت می کنند و به این فرقه اهمیت می دهند؟

ذهن شما را معطوف می کنم به فرمایش حضرت امام رحمه الله علیه در دهه 60، وقتی «ریگان» از بهائی ها حمایت کرد، حضرت امام فردای آن روز کلامی با این مضمون فرمودند که ما اگر هیچ دلیلی بر جاسوس بودن بهائی ها نداشتیم، همین تعریف آقای ریگان از آنها، کافی بود که بگویم بهائی ها دارند برای آنها جاسوسی می کنند. این چه معنی دارد که ما با حزب توده برخورد کنیم صدای شوروی در می آید، با بهائی ها برخورد می کنیم صدای آمریکا درمی آید؟ غیر از این است که این ها جاسوس آن ها هستند؟

اساساً بهائیت از بدو تولد، کارکردش سیاسی بود ولی یک لباس دینی و اعتقادی تنش کرده اند. شما رفتار بهائیت را در 150-140 سال اخیر مطالعه کنید، از زمانی که به انگلستان در شکست دولت عثمانی کمک کردند، هنگامی که در عکا و بعد در حیفا بودند و آقای «عباس افندی» نشان «نایت هود» و نشان «سِر» را از آقای ژنرال «آلن بی»، نماینده دولت بریتانیا دریافت کرد. این اولین کارکرد بهائیان در سرزمین های اشغالی بود. درها را باز کردند و منجر به سقوط دولت عثمانی یعنی اولین امپراتوری مستقر اسلامی شد. پس از آن برای تأسیس رژیم غاصب صهیونیستی به انگلستان کمک کردند. در تاریخ ثبت شده که عباس افندی و همراهانش، برای به وجود آمدن رژیم صهیونیستی، چه نقشی ایفا کردند. تأسیس رژیم هم مصادف شد با تأسیس بیت العدل در زمان «شوقی افندی». اولین رئیس جمهوری که از مراکز بهائیت دیدن کرد، رئیس جمهور کشور جعلی اسرائیل بود. در این دیدار «روحیه ماکسول»، همسر شوقی افندی می گوید: «من ترجیح می دهم که جوان ترین ادیان [بهائیت] از تازه ترین کشورهای جهان [اسرائیل] نشو و نما نماید و در حقیقت، باید گفت آینده ما [یعنی بهائیت و اسرائیل] چون حلقه های زنجیر به هم پیوسته است.». همیشه از اقدامات ضددینی «رضاخان» مثل کشف حجاب، مبارزه با علما و حوزه، به توپ بستن مسجد گوهرشاد و امثالهم صحبت شده، اما هیچ کس نمی گوید رضاخان را بهائیت روی کار آورد. «حبیب ا... عین الملک»، نماینده ایران در شامات، نقش مؤثری برای پیداکردن کسی که بتوانند به انگلیس معرفی کند، ایفا می کند. این یک تحلیل نیست، واقعیتی تاریخی است. رضاخان با بهائیت و انگلستان، تعهدنامه ای مشترک امضا کرد که اجازه بدهند سلطنت در خاندان پهلوی باشد و از آن طرف، دولت پهلوی هم آموزه های بهائیت را پیاده کند. اولین کسی که کشف حجاب کرد و با افتخار هم از آن یاد می کنند، «طاهره قره العین» (از یاران باب) در «بدشت» بود. رضاخان هم چون دستور داشت، دنباله روی کرد. انگلستان دنبال این بود که بهائیت، تحت عنوان دین و سپس حاکمیت، پیاده شود، لذا با علما و آموزه های اسلام درافتادند. بهائیت در دولت پهلوی اول و دوم رشد زیادی داشت، تا جایی که در دولت «هویدا»، بیش از پنجاه درصد کابینه، بهائی بودند. خود هویدا به شکلی بی سابقه، 13 سال نخست وزیر این مملکت است! چون پسر حبیب ا... عین الملک یعنی همان کسی است که رضاخان را پیدا و شاه کرد. این مسائل پشت صحنه در تاریخ ما تقریبا مغفولند. همین حبیب ا... عین الملک از دست اندرکاران درجه یک عباس افندی محسوب می شود. البته هویدا سال ها تلاش کرد، مشهد و مکه رفت تا ثابت کند بهائی نیست، ولی نمی تواند واقعی باشد چون اگر دأب بهائی نداشت، کابینه اش را از بهائیان پر نمی کرد. زمان شاه همه چیز ما در اختیار بهائیت بود، از خواننده گرفته تا اقتصاد و کابینه های دولت. حتی تلویزیون متعلق به «حبیب ثابت پاسال» بود. تلویزیون زمان شاه سعی داشت سبک و فرهنگ برهنگی، لاابالی گری و اباحه گری را قالب کند یا مثلاً سینما دست عنصر معلوم الحالی مثل «مهدی میثاقی» بود که اولین فیلم ضد شیعی در استودیو میثاقی ساخته شد و تنها کسی که علیه آن مقاله نوشت «شهید مطهری» بود. بهائیان کاملاً سایسی و مورد حمایت آمریکا و غرب اند. چون این فرقه در این صد و اندی سال، امتحان خود را به آمریکا، انگلیس و اسرائیل پس داده. ثابت کرده که می تواند با نام دین، به جنگ دین اصیل برود و آن را از درون، مضمحل کند. بهائیت، ابزار آن ها در کشورهای اسلامی است و به همین خاطر، به این فرقه میدان داده اند.

بهائیت تا چه اندازه در سازمان ملل نفوذ کرده؟

در حال حاضر بهائیت بیش از 150 نفر کارمند در سازمان ملل دارد. در بعضی کشورهای آمریکای لاتین، در حد بهائی کردن وزیر نیز پیش رفته اند. وقتی چند سال پیش با تشکیلات بهائیت در داخل کشور برخورد شد، خیلی از جوامع برای این کار توضیح خواستند، حتی رئیس جمهور آمریکا و مشاور امنیت ملی اش به صورت جداگانه، جمهوری اسلامی را محکوم کردند و خواستار آزادی بهائیان شدند. تا اینکه 30 مهر 1389 مجلس نمایندگان آمریکا، طرحی با 407 رأی موافق و دو رأی مخالف تصویب کرد تا جمهوری اسلامی را ملزم به آزادی این جاسوسان بهائی کند. این طرح، «اوباما» (رئیس جمهور وقت) را ملزم می کرد که در کنار پرونده هسته ای، از پرونده بهائیت در شورای امنیت نیز غافل نشود. جای تأمل است با این همه جریان های مختلف در دنیا، موضوع کوچکی مثل بهائیت برای آن ها بزرگ می شود. اگر فکر کنیم مسئله حقوق بشری است، باید گفت مگر فقط بهائی ها بشرند یا تنها آن ها هستند که با برخورد بدی مواجه شدند؟ چرا مجلس نمایندگان آمریکا برای دیگر آحاد بشر (مردم یمن، میانمار، فلسطین و... ) گریه نمی کند؟ فقط آمریکا هم نبود، اتحادیه اروپا، انگلیس، فرانسه و... همه جداگانه بیانیه دادند. باتمام این احوالات، تازه بعضی ها مشکوک می شوند که نکند بهائیت واقعا به درد آن ها می خورد! ما یقین داریم که بهائیت در اختیار امثال این کشورهاست.

بسیاری از تحلیل گران، فشارهای بین المللی، تحریم، فعال شدن اپوزیسیون در کنار رشد روزافزون رسانه های جمعی و کاربردی شدن شبکه های اجتماعی را در تغییر رفتار جمهوری اسلامی با فرقه هایی مثل بهائیت، مؤثر می دانند. مثلاً، رسانه های بهائی این طور جلوه می دهند که تقلیل حکم مدیران بهائی در ایران، از 20 سال به 10 سال و... در پی همین فشارهای حقوق بشری بوده؛ آیا این مسئله صحت دارد؟

این مصداق، ارتباطی با فشارهای بین المللی ندارد. چون اصلاح قانون جدید با نظر به حقوق انسان ها، معطوف به زندان زدایی بود. مثلا اگر فردی حدود 20-30 سال در زندان باشد، علاوه بر اینکه زندانی آسیب می بیند، خانواده اش هم تحت فشار قرار دارند. ربطی به حوزه فرقه ها ندارد واین قانون، شامل همه زندانیان است. قرار شد برای هر مجرمی (اعم از زندانی مواد مخدر، چک برگشتی، سیاسی و...) دیگر دو حکم ندهند که مثلا 10 سال برای این جرم و 5 سال برای دیگری که بشود 15 سال، بلکه فقط حکم بالاتر را در نظر بگیرند. اگر شما مصداق دیگری در این رابطه دارید بفرمایید.

مورد دیگر، ماجرای قتل «فرهنگ امیری» در سال گذشته است، بهائیت صراحتاً اعلام کرد، محکوم کردن قاتلان توسط دادگاه جمهوری اسلامی ایران، در پی تحرکات حقوق بشری ما و همراه کردن غیربهائیان در این جریان بوده است؛ در این مورد چطور؟

بازهم نگاه ما، نگاه شهروندی است و ربطی به عقیده ندارد. یک نفر کشته شد، مگر در جمهوری اسلامی می شود هرج و مرج باشد و هر کس با تفنگ و چاقو، خودش حکم بدهد و اجرا کند؟ این طور که دیگر سر به تن کسی نمی ماند! زمانی که حکومت مستقر داریم، دلیلی ندارد بقیه ورود پیدا کنند. پس دادگاه باید هم با قاتلان برخورد کند. غیر از این حالت، می شود حکومت کشورهای عقب مانده آفریقایی و بدوی. حتی امر به معروف و نهی از منکر هم چارچوب دارد، حوزه زبانی و مبارزه منفی، بر عهده کل مردم است ولی آنجا که به تشر و ورود قهری نیاز باشد، حتما باید دولت و دستگاه های قانونی ورود پیدا کنند. هیچ کس نمی تواند سرخود در خیابان به کسی تعرض کند که چرا موهایت، قیافه ات، لباست و... این طور است یا چرا فلان کار را می کنی؟ فرقی نمی کند طرف مقابلش مسلمان باشد یا بهائی و... همه دنیا با بی نظمی مبارزه می کند، در داخل ایران هم همین طور است. هر کس که به قانون تعرض کند فرقه ای یا غیر فرقه ای- با آن برخورد می شود. در جمهوری اسلامی برخورد با فرقه ها به شکلی که در غرب مرسوم است (مثل جریان «کوروس دیویدیان» و دیگران) مطرح نیست، هر کس می تواند عقیده خودش را در ذهنش داشته باشد و این عین آزادی است. دولت جایی مداخله می کند که این عقیده به عقاید دیگران تعرض کند و باعث سلب آزادیشان شود. پس اگر یک بهائی 20 سال حکم زندان می گیرد، نه به خاطر بهائی بودنش، بلکه به سبب جنایت و جاسوسی است. تشکیلات غیر قانونی راه می اندازند و به حوزه اعتقادی و روانی مسلمان ها تعرض می کنند. چند هزار بهائی در ایرانند، ولی با چند نفر از اینها برخورد شده؟ پس آن حکم به خاطر بهائی بودن نیست که حالا بگویند با فشارشان ما عقب نشینی کردیم؛ نه، حکم به خاطر جرایم عمومی است.

در پایان، نسبت جمهوری اسلامی ایران با مسائل حقوق بشر را در آینده چطور ارزیابی می کنید؟ آیا ممکن است به نقطه مشترکی رسید؟

ببینید غرب با ما و جمهوری اسلامی، سر ستیز دارد و از فردای پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز، هیچ روز بدون مسئله ای برای ما باقی نگذاشته اند؛ از همه تحرکات علیه ایران حمایت کرده اند، از کودتا، ترور و حمایت از گروههای جدایی طلب در قالب پان ترکیسم، پان کردیسم و... گرفته تا جریان جنگ تحمیلی، تحریم های اقتصادی و در آخر هم موضوع جدیدی را تحت عنوان انرژی هسته ای و بمب اتم عنوان کردند. یقین بدانید اگر موضوع حقوق بشر را مطرح کرده اند، عملکردشان نشان می دهد که از باب دلسوزی برای بشر نیست چراکه خودشان در سراسر دنیا مشکلاتی به وجود آورده اند و از گروه های مختلف تروریستی حمایت می کنند. رژیمی را تأسیس کردند که بالذات، تروریست است و تمام قد از آن حمایت می کنند. خنده دار اینجاست که همین ها می گویند ما نگران حقوق بشر هستیم و جمهوری اسلامی، آن را رعایت نمی کند، پس باید به آن فشار وارد کنیم! بنابراین همه این ها یک بهانه است تا دنیا را علیه جمهوری اسلامی به اجماع برسانند. مطمئن باشید اگر یک روز مسئله حقوق  بشر را با یکسری مذاکرات حل کنند، پشت بندش، مسائلی جدید مطرح می کنند. تا زمانی که ما سر تعظیم فرود نیاوریم و با جهان خواران بر سر یک سفره ننشینیم یا در خدمتشان نباشیم که ایده آلشان است- حتما موضوع حقوق بشر، تازه باقی خواهد ماند. پس ماجرا، یک داستان سیاسی است و تا به نتیجه خودسان نرسند که ان شاا... نمی رسند- دست بردار نیستند.

 

 



[1] . سوره مبارکه حجرات، آیه شریفه 13.

[2] . سوره مبارکه حجرات، آیه شریفه 49.

خواندن 1084 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی