ترور وخشونت راهبرد اجرائی رهبران بهائیت در برابر مخالفان

شنبه, 27 بهمن 1397 07:13 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

عزيه خانم از ترورهاي بهاء الله مي نويسد

 

بهائیت در ایران : يكي از آموزه هاي دوازده گانه  بهائيت، صلح عمومي است. ما هنگام بررسي  اين آموزه در كردار بهائيان، به نامه عزيه خانم برخورديم كه به رساله عمه شهرت دارد.  با مطالعه اين رساله، در مي يابيم كه فرقه بهائيت با آن چهره مظلوم، عدالت و صلح عمومي را چگونه اجرا مي كند. رفتار رهبران بهائیت نشان میدهد که صلح عمومی اساسا یک شعار بوده و بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته است . اساسا اساتید و تحلیگران امور فرق  نمیتوانند قبول کنند که فرقه ای با کارنامه رفتار خشونت آمیز بهائیت بتواندداعیه صلح داشته باشد .

عزیه خانم، خواهر حسین علی نوری، درباره ترورهای جناب بهاء الله می نویسد: « با آن ادعای حسینی کردن، اشرار شمر کردار را به دور خود جمع نمودند. تا از هر نفسی که غیر از رضای خاطر از ایشان نفسی بر آمد، قطع گردد .

از هر سری كه جز تولّای ایشان صدایی برآمد، كوبیدند و از هر حلقی كه غیر از خضوع به ایشان حرفی بیرون آمد، بریدند و در هر دلی كه در او سوای محبت ایشان بود، شكافتند. اصحاب طبقه ی اول كه اسامیشان مذكور شد، از خوف آن جلّادان خونخوار، به عزم زیارت اعتاب شریفه به جانب كربلاو  نجف و برخی به اطراف دیگر هزیمت نمودند. سید اسماعیل اصفهانی را سر بریدند و حاجی میرزا احمد كاشی را شكم دریدند.
میرزا رضا خالوی حاجی سید محمد را مغز سرش را به سنگ پراكندند و میرزا علی را پهلویش را دریده به شاهراه عدمش راندند و غیر از این اشخاص، جمعی دیگر را در شب تار كشته اجساد آنها را به دجله انداختند و بعضی را روز روشن در میان بازار حراج با خنجر و قمه پاره پاره كردند(1)
البته این ترورها در تعالیم عالی باب ريشه داشت، زیرا وی در لوح هیكل الدین درباره ی وظیفه ی اولین فرمانروای بابی نوشته:«لن تذر فوق الارض اذا استطاع احداً غیر البابیّین» (اگر توانست هرگز روی زمین هیچ كس از غیر بابی ها را باقی نگذارد!»

ترور زرد:  مقصود، روش متداول بهائیان در ترور كسانی است كه ریختن خونشان و كشتن یا اعدام علنی آن ها مردم را علیه ایشان می شوراند و بر اساس مصلحت یا ناتوانی، دست ایشان از ترور شخصیت و بدنام كردن آنها كوتاه مانده است. از اين رو آنها را با زهر مسموم و ترور می كردند.
چنان كه قول مشهور و گمان غالب این است كه مرحوم آخوند ملامحمد كاظم خراسانی را در حال حركت معترضانه علیه منحرفین مشروطه خواه غرب زده و بابی، یكی از نفوذی های بهائی اطرافش مسموم نمود (یك سال و اندی پس از اعدام شیخ فضل الله نوری،در ۱۳۲۹هـ.ق) و گمان نگارنده این است كه مرگ ملاعبدالله مازندرانی در ۱۳۳۰هـ.ق و حتی آقا نجفی در ۱۳۳۲و شاید برخی دیگر از علمای متنفذ در همان سال ها بر اثر مسمومیت بوده است. والله یعلم.
بنیاد تروریسم زرد را در عهد اسلام، معاویه بن ابی سفیان گذاشته و بین اهل باطل روشی رایج بوده و هست. در عصر رضا خان هم این روش درباره ی مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانی (۱۳۰۷هـ.ش) و شهید سید حسن مدرس (۱۳۱۶هـ.ق) و دیگران انجام شد.

ترور سفید (ترور شخصیّت)پیشینه ی تاریخی این شیوه نیز به معاویه بر می گردد. اما در قرون معاصر، این روش غالب انگلیسی ها در ایران و سایر نقاط جهان برای سلب نفوذ و اعتبار رجال قدرتمند مخالف خود و سپس در صورت ضرورت، حذف فیزیكی (ترور سرخ یا زرد) آن ها بود و بهائیان و ازلی ها و طبیعی مسلكان هم چنین روشی را مكرّراً آزموده اند. از جمله در باره ی شهید حاج شیخ فضل الله نوری و آقا نجفی اصفهانی و پدرش آقا شیخ محمد باقر اصفهانی و بسیاری دیگر از روحانیون برجسته ی مخالف خویش. آنچه كه یحیی دولت آبادی در بدگویی از آقا نجفی و سایر علمای مشروعه خواه مخالف سكولاریسم و بابی گری نوشته نیز در همین راستا قابل تفسیر است.
غرب زده ها و ماركسیست ها نیز این روش را درباره ی مرحوم آیه الله سید ابوالقاسم كاشانی و شهید مظلوم دكتر بهشتی و دیگران آزموده اند. بهائیان این كار را در مورد مرحوم امیركبیر پس از شهادت فیزیكی (ترور سرخ) او انجام داده اند. از جمله عباس افندی عبدالبهاء (كه بهائیان خرافه پرست او را ابن الله می دانند!) در كتاب «مقاله ی شخصی سیاح» (منتشر شده توسط ادوارد براون) امیركبیر را شخصی خودسر، مستبدّ، بی تجربه، بی ملاحظه ی عواقب امور، سفّاك، بی باك، در خون ریزی چابك و چالاك و كاملاً مستقل از شاه معرفی كرده كه حكومت را شدّت سیاست می دانست و مدار ترقی سلطنت را تشدید و تضییق و تخویف جمهور (مردم) می شمرد و به اوهامات غریبه افتاد و بی مشورت وزرای دوراندیش، امر به تعرّض بابیان كرد و در این راه با علمای معروف كه بر روی منابر، عموم مردم را تشویق به هجوم علیه آنها می نمودند، همدست شد. قوه ی تشریع و تنفیذ (روحانیون و سیاسیون) دست در آغوش هم داده این طایفه را قلع و قمع خواستند.(2)

روش آنها در برخورد با مشاهیر ازلی نیز چنین بود. لذا حسینعلی نوری، كه مدعی بود كه در هیكلش جز هیكل خدا و در جمالش جز جمال خدا و در هستی اش جز هستی و كینونت خدا و در ذاتش جز ذات او و در حركتش جز حركت او و در سكونش جز سكون او و در قلمش جز قلم او دیده نمی شود(!!؟؟) و ظهورش جز ظهور الله نیست (!؟) میرزا یحیی دولت آبادی را دجّال و گاو و گوساله و اوّل من اعرض عن الله و پدرش هادی را نیز بابی ازلی و غافل از حقانیّت خود معرفی كرده است.(3) اما از جهت جاسوسی و بیگانه پرستی ازلیان (كه از طرح فروش خوزستان به پارسیان هند توسط آقا خان كرمانی به خوبی پیداست) و بهائیان (كه در ایدئولوژی و عمل، همدست انگلیسی ها بودند و سپس خدمتگزار آمریكائی ها و صهیونیست ها شدند) نیاز به توضیح چندانی نداریم. كافی است به تعالیم اصلی روحانی و اجتماعی بهاء نگاه كنیم تا بدانیم كه هر مقاومتی در برابر استعمار گران از نظر وی محكوم، و همراهی و همگونی با ایشان راه راست تلقی شده است:

تحرّی حقیقت و ترك تقالید؛ وحدت عالم انسانی و محبت به همه ی افراد نوع انسان؛ دینی كه سبب عداوت شود نه الفت، عدمش از وجودش بهتر است؛ دین باید مطابق علم باشد؛ تعصبات جنسی و دینی و مذهبی و سیاسی و وطنی منهدم كننده ی بنیان انسانی است؛ لزوم ایجاد قوانین و نظاماتی برای تعدیل معیشت حیات و آسانی زندگی برای همه (بدون تعدیل ثروت ها) یعنی مثلاً با بیمه و خدمات درمانی كه غربی ها ابداع كردند و اكنون در آن دچار بن بست شده اند؛ وحدت زبان (لزوم ایجاد یك زبان و قبول آن توسط همه ی جهان=اسپرانتو)؛ وحدت و مساوات كامل مردان و زنان؛ صلح عمومی(4)(بین دولت های ظالم و مظلوم!؟؟).

خصوصاً اصل وحدت عالم انسانی و صلح عمومی و رفع همه ی تعصبات، قواعد بیگانه پرستان است. آقا نجفی و سایر علمای بزرگ نیز از نقش بابیه ی ازلیّه و بهائیّه در مداخله ی بیگانگان و حمایت اجانب از این فرقه ها غافل نبودند و این از پاسخی كه آقا نجفی به درخواست ظلّ السلطان برای مداخله در امر محاصره ی كنسولگری روسیه (۱۳۲۰هـ.ق) و آرام كردن مردم داد، كاملاً پیداست. او پاسخ داد در صورتی این كار را خواهد كرد كه كنسول های انگلیس و روسیه تعهد بدهند كه در امور مذهبی و ملّتی ما دخالت نكنند.(5)
حتی اگر برخی از علمای آن عصر به طور واضح این ارتباط متقابل بابیّه و روس و انگلیس را نمی دانستند، از آنچه كه می دیدند (از جمله وساطت سفارت روسیه در استخلاص حسینعلی نوری از زندان تهران پس از تلاش بابیه برای ترور ناصر الدین شاه) آن رابطه ی متقابل را احساس می كردند و هر عالمی كه مخالف نفوذ و مداخله ی استعمارگران و اجانب غیر مسلمان بودند، مخالف بابیّه ی ازلی و بهائی نیز بودند و این موضوع، گذشته از تعارض فكری و عقیدتی و ارتداد بابیان، به خودی خود عامل و عرصه ی معارضه و مبارزه ی آن ها و بابیّه ی ازلی و بهائی (چه به ظاهر مخالف مشروطه و چه مشروطه خواه) بود.
پانوشت:
1-  همان،  ص۱۲-۱۱.
2- ر. ك: عباس عبدالبهاء، مقاله ی شخصی سیّاح، ص ص۳۷-۳۴.
3- ر. ك: حسینعلی نوری، اشراقات، ص۲۵-۲۴. مگر خدا هم حركت و سكون دارد؟! به فرمایش قرآن كریم، هیچ چیز مثل او نیست.
4- ر. ك: خطابات مباركه، ج۲، ص۱۵۰-۱۴۴.
5- ر. ك: موسی نجفی، همان، ص۱۷۳.

 

خواندن 561 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی