کشف به معنای اطّلاع بر ماورای حجاب و مکشوف شدن صُور و حقایق مثالی و برزخی در مراتب مختلف میباشد و اگر معنای غیبی یعنی اسماء و صفات حق، و امور حقیقی (یعنی عالم جبروت و ملکوت)، به قلب سالک طلوع کند و این نورانیت، سالک را به مقام حقالیقین، وجوداً، و عین الیقین، شهوداً، برساند، حالت «مکاشفه» پدید آمده است.
مبلّغ بهائی: ما بر این باوریم که مكاشفات پيامبران حقيقی هستند و مکاشفات ایشان در عالم بيداری رُخ میدهد؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «کشفيّات روحانيّه بر دو قسم است يک قسم رؤيای انبياست و اکتشافات روحانيّه اصفيا و رؤيای انبياء خواب نيست بلکه اکتشافات روحانيست و اين حقيقت دارد میفرمايد که شخصی را در چنين صورتی ديدم و چنين گفتم و چنان جواب داد اين رؤيا در عالم بيداری است نه خواب بلکه اکتشافات روحانيست که به عنوان رؤيا میفرمايد».(1)
جالب است بدانید که پیامبرخواندهی بهائی در یکی از مکاشفات خود، از روح القدس درخواست داشت تا سینههای صیقلیاش را از او پنهان نکند: «اكشفى برقع السّتر مِن وَجهک الحورا لعلّ بِذلکَ تنشقّ حجبات الأكبر عن وجه هؤلاء... اطلعى عن اُفق الرّضوان بجمال الرّحمن و علّقى حول ثديیک من جعدک الرّيحان لتهبّ علی العالمين نفحات ربّک المَنّان إيّاک أن تسترى ترائب المصقول عن ملأ الظّهور... (2)؛ حجاب را از صورتت برگير شايد كه حَجب بزرگ از صورت اين مردمان جدا شود... طلوع كن از اُفق رضوان به جمال رحمان و دور سينههايت موهای خوشبويت را آويزان كن تا بر عالمين ارزانی داری بوی خوش پرودگار منانت را. مبادا سينههای صيقلی را از ملاء ظهور (:بخوانید بهاء) پنهان كنی و زلفهای قدسی را از لحظات انس بپوشانی»
و یا در جایی دیگر خود پیشگام شده و سینههای روح القدس را برهنه کرده است: «ثمّ بعد ذلک نزلت و تقرّبت و جائت حتّى وقفت تلقائى و كنت متحيّراً فى لطائف خَلقها و بدايع خُلقها و وجدت فى نفسى ولهاً من شوقها و جذبةً من حُبّها رفعتُ يدى إليها و كشفت ذيل القناع عن كتفها... (3)؛ سپس پايين آمد و نزدیک شد و آمد تا اينكه در برابرم ايستاد. من در لطايف خلقت و بدايع خُلقش متحير بودم. درون خود ولهی يافتم به خاطر شوق و جذبهای كه از دوستی او داشتم. پس دستم را بلند كردم و پايين مقنعهاش را از روی كتفهايش برداشتم. موهای او را يافتم كه موج مانند و مجعّد (: پُر پیچ و تاب) بر روی كمرش پخش شده بودند و حلقه حلقه تا نزدیک (كف) پايش آويزان بودند... در اين هنگام مجذوب، حيران، و مست شدم از لحن بینظیرش، پس دستم را دوباره بالا بردم وسينهای از سينههايش را كه پشت لباسش پنهان بود برهنه كردم و در اين هنگام آسمانها از تلألؤ نورش روشن شد».
این الواح در کتاب آثار قلم أعلی از نسخهی سال 125 بدیع به بعد، توسط تشکیلات بهائیت سانسور و حذف شده که البته نسخهی قبل از ویرایش آن هنوز موجود است.
مبلّغان بهائیادعا میکنند منظور بهاءالله در مورد لخت کردن سینههای روح القدس، معانی ظاهری نیست ، بلکه ایشان مکاشفات خودشان را به این صورت تشبیه کردهاند.
در پاسخ به صراحت باید گفت جناب بهاء تأویل گفتههای خودش را ممنوع اعلام کرده است؟!(4)از طرفی دیگر بهائیان معتقدند که کشفیات پیامبران حقیقی و در عالم بیداری صورتمیگیرد ؟! با این حالتناقض اینجاست که اگر روح القدس در منظر بهائیت، همان روح مقدسی نیست که پیامبران را در انجام دادن رسالتشان یاری میکرد؟!(5)پس چگونه جناب بهاء در مکاشفاتش با او عشقبازی کرده و سینههایش را لخت کرده است؟!
نتیجه آنکه جناب بهاء هم ، همانند جناب علی محمد دیوانه ای بیش نیست که توهم پیامبری را در خود دارد و از اودیوانه تر آنانی هستنند چشم وگوش بسته پیرواو شده اند .
پینوشت:
1- عباس افندی، مفاوضات، مصر: فرجالله زکی الکردی، 1920 م، ص 177-176.
2- حسینعلی نوری، آثار قلم أعلی، تهران: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 125 بديع، ج 2، لوح 11، ص 576-575.
3- همان، ج 4، ص 381.
4- ر.ک: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخهی الکترونیکی، ص 341.
5- ر.ک: عباس افندی، خطابات، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، چاپ 1، 1921 م، ج 2، ص 151-150.