اما در بررسی این حکم حسینعلی بهاء، ذکر سه نکته لازم است:
اول: در کتاب ملحقات اقدس، در خصوص مکانهایی که جناب بهاء از آنان نام برده و بهائیان میبایست در آنجا بنایی بسازند، میخوانیم: «دربارهی بیتین (دو خانهی) حضرت بهاءالله میفرمایند: بیت اعظم در بغداد و بیت نقطه (علیمحمد شیرازی) در شیراز مقصود است هریک را که حج نمایند کافی است. حضرت ولی امرالله دربارهی المقامات التی فیها استقر عرش ربّکم میفرمایند: و مقامات دیگر به اختیار اهل آن بلد (شهر) است. هر بیتی (خانهای) را که محلّ استقرار شده مرتفع نمایند یا یک بیت را اختیار کنند. مؤسسات امری با شواهد و اسناد لازمه، اماکن متبرکه به حضرت بهاءالله و حضرت اعلی را مشخص و حتی المقدور ابتیاع (خریداری) و تعدادی را به صورت اولیه تعمیر نمودهاند».(2)بنابراین بهائیان میبایست در شیراز، بغداد، تهران، بدشت، سلیمانیه، استامبول، ادرنه، عکا، حیفا و هر آنجا که چند صباحی مدعی پیامبری بهائیت در آن مسکن گزیده است، عبادتگاه و زیارتگاهی بنا نهند.
دوم: در این عبارت کتاب اقدس، پیامبرخواندهی بهائیت با صراحت گفتار، ادعای خدایی خود را مطرح کرده و خویشتن را خدا و محل جلوس یا توقف یا...خویش (جایگاه خود در آن شهرها) را عرش پروردگار یکتا دانسته است! ادعایی غیرقابل تأویل که بارها توسط پیشوایان بهائیت به آن تصریح شده و راه هرگونه توجیهی نسبت به آن مسدود است؛ همچنان که عبدالبهاء در این خصوص گفته است: «... چه که این ظهور اعظم، نفس ظهورالله است، نه به عنوان تجلی و مجلی و نور این نیز قدم را اشرافی و غروبی نیست».(3)
این در حالیست که خدای تعالی، هرگونه ادعای خدایی و دعوت به خود را از جانب فرستادگان خویش، رد فرموده است: «مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَٰكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ [آلعمران/79]؛ برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانی و حکم و نبوّت به او دهد سپس او به مردم بگوید: غیر از خدا، مرا پرستش کنید! بلکه (سزاوار مقام او، این است که بگوید:) مردمی الهی باشید، آنگونه که کتاب خدا را میآموختید و درس میخواندید! (و غیر از خدا را پرستش نکنید!)».
سوم: با در نظر داشتن این حکم پیامبرخواندهی بهائیت، مردم مسلمان و مسئولین مربوطهی کشورمان باید هوشیار باشند تا مبادا محلهای سکونت پیشوایان بابیت و بهائیت در ایران، به عنوان معابد شرک و مراکز فعالیت ضداسلامی و ضد انقلابی تشکیلاتِ صهیونیستی بهائیت، دایر شود. اتفاقی که در خصوص خانهی پدری پیامبرخواندهی بهائی در تهران به وقوع پیوست و این خانهی به عنوان اثر ملّی در ایران به ثبت رسید.[4] مکانی که تشکیلات بهائیت بیتاب ساخت چنین معبدی در آن است تا به محض غفلت و یا کُرنش مسئولین، این خانه و اطراف آن را به مکان بزرگ تبلیغی برای بهائیت تبدیل سازند.
پینوشت:
1- حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، صص 125-124، بند: 133.
2- حسینعلی نوری، اقدس (ملحقات)، نسخهی الکترونیکی، ص 207، فقرات: 29 و 32 و یادداشت شماره 54.
3- ر.ک: نصرالله رستگار، تاریخ صدرالصدور، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 104 بدیع، ص 26.
4- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: خیال خام بازگشایی خانهی بهاءالله در تهران