آرزوئی که محقق نشد ؟!

چهارشنبه, 17 مهر 1398 07:33 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

 بهائیت در ایران : محمد بيك چاپارچي باشي با غلاماني چند باب را به طرف تبريز بردند ولي آرزوي سيد اين بود كه او را به تهران ببرند چنان چه باب مقصود خود را محرمانه با محمد بيگ گفت و اين شخص نيز چون آدم سليم و ملايمي بود و نسبت به سادات و خاندان رسالت ارادتي خالصانه داشت مأموريت خود را بتاني انجام داد و در راه توقف نمود و عريضه ي باب را به طهران فرستاد چنان چه بيست روز هم در كنار گرو براي رسيدن جواب درنگ نمود تا اين كه جواب عريضه باب از تهران رسيد كه صدر اعظم نوشته بود «سيد علي محمد شما فعلا به تبريز برويد و دعا گوي دولت قاهره باشيد براي اين كه موكب همايوني در جناح مسافرتند وقتي كه از مسافرت معاودت فرمودند شما را به پيشگاه حضور مي طلبند كه به استان مبارك تشرف يابيد»

سيد باب كه اين جواب را ديد از حاجي ميرزا آقاسي به جان رنجيد و او را مانع ورود خود به طهران دانست و از روي غضب لوحي قهرآميز درباره ي او نازل فرمود كه ابدا به حاجي ميرزا آقاسي هم نرسيد يعني نفرستاد كه برسد چرا كه وسائل ارسال مرسولي نداشت عريضه ي اول او را محمد بيگ فرستاد ليكن لوح قهرآميز را هرگز محمد بيگ جرأت نمي كرد بفرستد و پس از مأيوسي منزل به منزل راه را پيمود تا اين كه او آخر ماه رجب سنه 1263 هجري به تبريز رسيدند (وقائع بين راه اگر چه زياد است ليكن قابل ذكر نيست) و حكم شد سيد را به دست عليخان ماكوئي بسپارند تا اين كه در قلعه ماكو كه خارج از تبريز و در وسط كوه واقع است محبوس باشد و در تمام اين مدت يك نفر سيد حسين نام كه نزد بهائيان مشهور به كاتب وحي است با سيد باب بود. اوايل در قلعه ماكو به سختي و شدت ممانعت مي شد و كسي را راه نمي دادند كه هيچ يك از مريدان با سيد ملاقات كند ليكن رفته رفته از آمد و شد مريدان و اظهارات ايشان عليخان ملتفت شد كه از اين راه دخلي حاصل مي گردد چناني كه شيوه ي مامورين خيانت كار است با حق السكوتي مريدان را به مراد مي رسانيد ايشان هم دستوراتي براي تهيه شورش و انقلاب مي گرفتند و مي رفتند (محل اجتماع ايشان بدشت بود كه ذكرش در ذيل قرةالعين خواهد آمد) و تقريبا زمينه شورشي درست شد كه بعد در مازندران و غيره باعث خسارات و دردسر زياد گرديد دولت نيز ملتفت مطلب شده حكم داد پس از نه ماه محبس او را از ماكو به چهريق تبديل نموده و يحيي خان كرد را به نگهباني او گماشتند و يحيي خان برخلاف عليخان راه آمد و شد را بر مريدان بست تا اين كه به موجب دستور مركز ولي عهد آن عصر ناصرالدين ميرزا (ناصرالدين شاه بعد) فرمود در تبريز مجلس بزرگي تشكيل دهند علما و رجال دولت را دعوت دهند و سيد باب را موقع بدهند تا اين كه با كمال آزادي هر چه مي خواهد بگويد. اگر بر كلام خود اقامه دليل و برهان نمود تصديق امرش نمايند اگر درماند و عاجز گشت هر حكمي را كه آن مجلس درباره اش دادند به تهران فرستند تا اين كه دستور سلطنت برسد بر آن عمل نمايند

آرزوی علی محمد این بود که به تهران برده شود که البته آرزوی او برآورده نشد و این سفر با مرگ اوهمراه شد .

 

خواندن 509 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی