در اين شرايط، بهائيت در اين کشورها وارد شد و تحت حمايت دستگاههاي حاکم، با آزادي و امکانات فراوان به تبليغ پرداخت، چرا که آن رژيمها ميدانستند که با دو شعار بهائيان: «عدم دخالت در سياست» و «اطاعت از حکومت» ، هر فرد که بهائي شود، از ميدان مبارزات آزاديخواهانه خارج گرديده و به صف طرفداران ديکتاتوري حاکم ميپيوندد.
بهائيت در اين زمينه کارنامه عبرتانگيزي دارد که وي را در نظر آزادگان جهان در حد عمال رژيمهاي ديکتاتوري پايين ميآورد. در اين مقاله برآنيم تا با استفاده از منابع بهائي، شواهد گويايي را از قارههاي مختلف به خوانندگان هوشمند و منصف تقديم داريم:
الف) امريکاي لاتين:
اين منطقه در طول جنگ سرد به «حيات خلوت امريکا» معروف بود زيرا هيچ رژيمي در آنجا بدون دخالت ايالات متحده بر سر کار نميآمد و سران آن رژيمها بايد در همه زمينهها خود را با امريکا هماهنگ ميکردند اگر کسي نيز ـ همچون سالوادور آلنده رئيسجمهور مردمي شيلي ـ از اين قانون نانوشته تخطي ميکرد به اشد مجازات محکوم ميشد.
در زير تحرکات بهائيان در شيلي، نيکاراگوئه، آرژانتين و بوليوي را به صورت بسيار مختصر مورد بررسي قرار ميدهيم.
1-شيلي:
وقتي در سپتامبر 1970 دکتر سالوادور آلنده در انتخابات رياست جمهوري به پيروزي رسيد، دولت وحدت ملي را با مشارکت همه گروههاي مردم تشکيل داد و به اجراي سياستهاي خود که مورد پسند امريکا نبود، پرداخت اما ايالات متحده بيکار ننشست و با طراحي کودتايي وحشيانه که در نوع خود از بدنامترين آنها در امريکاي لاتين شمرده ميشد. 1 با بمباران کاخ رياست جمهوري و قتل رئيسجمهور منتخب و مردمي، ديکتاتوري به نام ژنرال پينوشه را بر سر کار آورد که تا سال 1990 با خفقان فراوان بر اين کشور حکومت کرد و در طول اين دوران سياه با راهاندازي عملياتي موسوم به «کاروان مرگ» بسياري از مخالفان خود را به شکل فجيعي سر به نيست کرد. 2
تيرماه سال 1357 که مبارزات مردم مسلمان ايران اوج گرفته بود و نفرت عمومي از ديکتاتورهايي همچون محمدرضا پهلوي و پينوشه زبانه ميکشيد، نشريه اخبار امري ارگان رسمي محفل روحاني ملي بهائيان ايران عکس روي جلد خويش را با ذوقزدگي به ديدار نمايندگان جامعه بهائي شيلي و امريکاي جنوبي با پينوشه اختصاص داد و در صفحه دوم جلد نوشت:
«چندي قبل، نمايندگان جامعه بهائي شيلي با حضرت رئيسجمهور آن کشور جناب پينوچيو ملاقات کردند. در اين ملاقات...، حضرت رئيسجمهور، نمايندگان جامعه بهائي را با گرمي و خوشرويي پذيرفتند و درباره اهداف و مقاصد و خدمات بشر دوستانه جامعه جهاني بهائي صحبت کرده، آنها را ستودند و موفقيت جامعه بهائي را آرزو کردند... جريان اين ملاقات با عکس و تفصيل از وسائل ارتباط جمعي شيلي (راديو، تلويزيون و مطبوعات) منتشر شد.» 3
پينوشه که همه صداهاي حقجويانه را در گلو خفه و همه گروههاي آزاديخواه را سرکوب کرده است، به بهائيان اجازه فعاليت ميدهد و آنها را «باگرمي و خوشرويي» به حضور ميپذيرد و مورد ستايش قرار ميدهد و موفقيت ايشان را آرزو ميکند. آيا اين جز هماهنگي و همدلي بهائيت با او را نشان ميدهد؟
2- نيکاراگوئه:
وقتي در سال 1934 ساندينو قهرمان ملي نيکاراگوئه با نظر مساعد امريکا توسط آناستازيو سوموزاگارسيا به شکلي ناجوانمردانه به قتل رسيد، اداره اين کشور تا سال 1979 در اختيار خاندان سوموزا قرار گرفت. در اين حال مردم به جان آمده از ستم سوموزا در نيکاراگوئه در سال 1961 جبهه آزاديبخش ملي ساندينيست را تشکيل دادند تا با اين رژيم وابسته و ستمگر به مبارزه برخيزند که مبارزات آنها ثمر داد و بالاخره در سال 1979 توانستند به پيروزي برسند.
در اوج اختناق سوموزا، هيأتي از بهائيان نيکاراگوئه از سوموزا درخواست ملاقات ميکنند، خانم ژاله عهدشوقي که از بهائيان مهاجر به آن کشور است. در گزارش خود که در نشريه رسمي بهائيان ايران به چاپ رسيده است مينويسد:
ملاقات با حضرت رئيسجمهوري (ژنرال آنا سيوسوموزا) ميسر نگرديد ولي ايشان تلگرافي در جواب عريضه محفل روحاني ملي ارسال [کردند] مبني بر اينکه منشي رئيسجمهور... باکمال ميل مسؤول محفل را به نام رئيسجمهور خواهد پذيرفت.4
هيأت نمايندگي 5 نفره محفل در 8 فوريه 1969 به ملاقات منشي سوموزا ميشتابند. در اين ملاقات رئيس بهائيان (سلومون اسکالانته) بر نکتهاي تأکيد ميورزد که خواست و مطلوب همه ديکتاتورهاي عالم است. او ميگويد:
بهائيان در هر کشوري که زندگي ميکنند، مطيع دولت و افرادي صلحجو و سازنده ميباشند لذا بدين مناسبت، محفل ملي نيکاراگوئه يک نوع بيانيهاي... تقديم ميدارد. اين هديه نيز مورد توجه قرار گرفت که عبارت بود از بيانات مبارکه حضرت بهاءالله راجع به اطاعت از حکومت و تحت عنوان «وفاداري نسبت به حکومت» ناميده شده بود.5
گزارشگر جلسه سپس در توصيف فضاي مذاکرات و برخورد مثبت منشي رئيسجمهور مينويسد: در تمام طول مصاحبه يک حالت دوستانه و صميميت حکمفرما بود و دکتر اينسر بارکرو به مجرد اطلاع از هدف ما بلافاصله عکاس رسمي را خواست و براي ثبت اين مراسم دو عکس به آن مناسبت گرفته شد.6
سپس خانم عهد شوقي با شوقي فراوان ميافزايد: «اين بديهي است که حال با ابلاغ کلمه مبارک به رئيسجمهور اين کشور، فعاليتهاي امري با اطمينان خاطر بيشتري و با حرارت بيشتري دنبال خواهد شد.» 7
3- آرژانتين:
اين کشور همواره مورد طمع صهيونيستها بوده و اين جماعت در آن نفوذ عميقي دارند که در ميان کشورهاي امريکاي لاتين کمنظير است، براي اين منظور مهاجرت گسترده يهوديان به بوئنوس آيرس (پايتخت آرژانتين) صورت پذيرفت به طوري که جمعيت يهوديان اين شهر در سال 1887 فقط 366 نفر بود در حالي که اين جمعيت در سال 1960 يعني 73 سال بعد به 250 هزار نفر رسيده بودند. به اين ترتيب ساکنان غيريهودي در اين مدت در بوئنوس آيرس 15 برابر شده در حالي که تعداد يهوديان در همين مدت به بيش از 653 برابر رسيده است.8
از حيث داخلي نيز تاريخ سياسي آرژانتين در دو قرن اخير به چند دوره تقسيم ميشود که کارشناسان، فاصله سالهاي 1955 تا 1983 را «دوران سياه ترور و وحشت» نام نهادهاند زيرا کودتاهاي مکرر نظاميان و نفوذ حاکميت آنها بر کشور، تاريکترين روزها و سالها را براي مردم آرژانتين رقم ميزند.
در سال 1966 ژنرال اونگانيا به قدرت ميرسد اما همو در سال 1970 طي کودتايي ديگر توسط ژنرال لانوسه از کار برکنار ميشود و ژنرال لانوسه ژنرال لونيگستون را به جاي او ميگذارد اما پس از 7 ماه چون لونيگستون مطابق ميل وي رفتار نميکند، او را نيز برکنار ميکند. و خود زمام امور را در دست ميگيرد 9 و با اقتدار و خشونت بر مردم آرژانتين حکم ميراند.
در اين هنگام محفل ملي بهائيان آرژانتين مطابق معمول براي ابراز وفاداري و اطاعت از «ژنرال» چند نفر از اعضاي خود را به ديدار با رئيسجمهور ميفرستد. مجله رسمي بهائيان ايران نيز عکس اين ديدار را با خوشحالي درج ميکند تا اغنام الهي با مشاهده آن روحيه پيدا کنند.10
ب) آفريقا:
اين قاره پهناور، داستاني تلخ و غمانگيز از غارت منابع طبيعي و به بردگي کشيدن سياهان مظلوم آن دارد خوشبختانه پس از جنگ جهاني دوم، با گسترش مبارزات آزاديخواهانه و استقلالطلبانه، مردم آفريقا با تقديم ميليونها کشته و مجروح به تدريج موفق شدند زنجيرهاي اسارت را پاره کنند و گوهر استقلال خود را از کف استعمارگران بيرون آورند. اما پس از استقلال هم رژيمهايي بر اکثر اين کشورها حاکم بودند که در باطن از منافع سلطهگران و صهيونيستها، حفاظت و با هر حرکت آزاديخواهانه بشدت مقابله ميکردند. در اين شرايط بهائيان نيز در آفريقا فعال بودند که براي بررسي نقش آنان در کشورهاي مختلف، به نمونهها و شواهدي از منابع خودشان استناد ميکنيم:
1- اتيوپي:
در اين کشور که هيچگاه ظاهراً به استعمار در نيامد از سال 1930 تا 1974 راس تافري ملقب به هايله سلاسي حکومت ميکرد. در سال 1936 با تهاجم ايتاليا و اشغال اين کشور، هايله سلاسي به انگليس رفت و 5 سال بعد با شکست ايتاليا توسط نيروهاي انگلستان و اتيوپي او مجدداً به قدرت رسيد.11
پيرامون آزاديهاي سياسي در زمان وي کافي است بدانيم که در طول دوران طولاني حکومت او، هيچ حزب سياسي در اتيوپي وجود نداشت.12 هايله سلاسي که خود را امپراطور ميخواند، به غرب گرايش داشت و متحد امريکا بود.13 در سال 1953 هايله سلاسي يک ايستگاه مخابراتي را به امريکا اجاره داد که در آن زمان يکي از بزرگترين ايستگاههاي استراق مخابراتي ورله راديويي در جهان بود و از طريق آن، مخابرات راديويي شوروي در سراسر منطقه را شنود ميکردند. اين پايگاه توسط 4000 نظامي امريکايي اداره ميشد.14 هايله سلاسي روابطي مستحکم با اسرائيل نيز برقرار کرد و ارتش اسرائيل تهيهکننده سلاح براي ارتش اتيوپي بود و مستشاران صهيونيست، آموزش دهنده نظاميان اتيوپيايي بودند. پس از سقوط هايله سلاسي در سال 1974 (1353) توسط منگيستو هايله ماريام و قتل 59 نفر از نزديکان هايله سلاسي در يک روز و روي کار آمدن رژيم طرفدار شوروي و به ظاهر مخالف با امريکا، باز هم روابط نظامي با اسرائيل ادامه يافت و حتي مشاوران اسرائيلي، آموزش گارد رياست جمهوري اتيوپي را بر عهده داشتند که اين امر از جايگاه اسرائيليان و اعتمادي که به آنها وجود داشت حکايت ميکند. در سال 1984 با موافقت دولت اتيوپي در مدت کوتاهي 10 هزار يهودي فلاشه از اتيوپي به اسرائيل منتقل شدند.15
جالب است بدانيم هايله سلاسي در سال 1944 با صدور حکمي، ميسيونهاي مسيحي غيرارتدوکس را از تلاش براي تغيير مذهب مسيحيان ارتدوکس منع کرد16 که ميتواند به اين دليل باشد که مسيحيان به جاي درگيري با يکديگر بايد همه تلاش تبليغي خود را بر تغيير مذهب مسلمانان متمرکز ميکردند. در اين شرايط به بررسي وضعيت بهائيان در آن کشور ميپردازيم:
در سال 1351 (1972) مراسم « هشتادمين سالروز تولد اعليحضرت هيلاسلاسي امپراطور اتيوپي» برگزار شد. قرار بود فردي به نام آقاي بهتا به نمايندگي از سوي محفل روحاني ملي بهائيان اتيوپي براي تبريک و اهداي يک کتاب بهائي به محل برگزاري مراسم در گراندهتل برود. به نوشته نشريه رسمي محفل ملي بهائيان ايران، فرد مذکور پس از ورود به هتل: «متوجه گرديد که با وجود اينکه نمايندگان بسياري از دستجات مذهبي در آن جلسه دعوت شده بودند، آجودان اعليحضرت از نزديک شدن آنان به امپراطور ممانعت به عمل آورد....» 17
اما در اين هنگام اتفاق عجيبي رخ داد که از روابط ويژه محفل بهائيان با امپراطور پرده برداشت: آقاي بهتا چنين مينگارد: «من از تقديم هديه به حضور امپراطور مأيوس شده بودم که ناگهان امپراطور، آجودان خود را احضار و پس از مختصر گفتگو، آجودان نزد من آمد و مرا به جايگاه امپراطور راهنمايي کرد... به مجرد نزديک شدن به جايگاه، تبسم بر لبان امپراطور نقش بست و کتاب را به دست خود گرفته و صفحات آن را ورق زدند و اين اولين هديهاي بود که امپراطور به دست خود دريافت ميداشت. امپراطور وعده دادند که کتاب را مطالعه خواهند نمود.» 18
همانطور که ديديم در سال 1353 (1974) رژيم هايله سلاسي سرنگون شد و يک دولت کمونيستي روي کار آمد که با وجود مخالفت با امريکا، روابط خود را با اسرائيل حفظ کرد و به تدريج گسترش داد. در جريان اين انتقال قدرت خونين، جنگ داخلي در اتيوپي درگرفت اما در همان زمان هيأتهاي بهائي به راحتي به فعاليت مشغول بودند و اگر سوءتفاهمي نيز بروز ميکرد به سرعت رفع ميشد. در نشريه رسمي بهائيان ايران آمده است که در جريان درگيري و تيراندازيهاي معمول روزانه در اسمره روزي در طبقه پايين خانهاي که در آن جلسه تبليغي بهائي برگزار شده بود تيراندازي درگرفت و مأموران ارتش و پليس به داخل خانه آمدند و متوجه شدند که در طبقه بالاي آن مکان جلسه بهائي برقرار است لذا به سراغ بهائيان آمدند اما: «رئيس پليس [که] از امر [=بهائيت] خبر داشت، افراد خود را فراخوانده و با عذرخواهي... به ما گفت: ميتوانيم برويم و اظهار داشت او ميداند بهائيان خطرناک نيستند....» 19
2- اوگاندا:
اين کشور تا سال 1962 مستعمره انگليس بود و پس از استقلال ظاهري تا سال 1983 تحتالحمايه انگلستان بهشمار ميرفت. اسلام در اين کشور رشد سريعي داشت لذا استعمارگران، مسلمانان را به عنوان دشمن تلقي کرده و با ترفندهاي مختلف همچون تقويت ميسيونهاي مسيحي، عدم اعطاي هرگونه پست سياسي به مسلمانان، پراکنده ساختن مسلمين در سراسر کشور و قتلعام آنان، ميکوشيدند پيروان اسلام را نابود کنند.20
در اين کشور، اسرائيل نيز نفوذ فراوان داشت؛ فيالمثل سال 1963 چند ماه پس از استقلال، ابوته نخستين رئيس کشور اوگاندا به اسرائيل رفت و به دنبال آن مقامات صهيونيست همچون گلداماير وزير خارجه (1963)، اشکول نخستوزير (1966) و آبا ابان وزير خارجه (1969) از اوگاندا ديدار کردند.
سال 1971 يک گروهبان ارتش به نام ايدي امين که در اسرائيل تعليم ديده بود، با کمک رژيم صهيونيستي دست به کودتا زد.21 مردم اوگاندا که از ديکتاتورهاي کودتاگر اين کشور جز غارت، چپاول، تجاوز به زنان، شکنجه و قتل، خاطرهاي نداشتند به امين هم خوشبين نبودند. اين سوءظن صحيح بود زيرا در دوران ايدي امين 200 هزار نفر از مردم کشته شدند22.
حال با اين وضعيت که از اوگاندا ترسيم شد به بررسي وضعيت و موقعيت بهائيان در اين کشور ميپردازيم:در ژانويه سال 1961 يعني در اواخر حضور مستقيم استعمار انگليس در اوگاندا، ساختمان بهائيان در کامپالا افتتاح شد که مرکزيت اين تشکيلات در آفريقا را نيز بر عهده داشته و دارد. اين امر از اهميت اوگاندا براي بهائيت حکايت ميکند. همچنين اين مطلب با توجه به سياستهاي اسلامستيزانه انگليس و اسرائيل ـ به عنوان دو کشور بانفوذ در اوگاندا ـ بسيار قابل تامل و دقت ميباشد بويژه آن که در مراسم افتتاح اين مرکز، برادر سلطان محل و نمايندگان رسمي دولت و مقامات عاليه کشور اوگاندا نيز حضور داشتند.23
در سال 1971 (1350) ايدي امين پس از کودتا و به دست گرفتن قدرت، از مذاهب بزرگ اوگاندا درخواست کرد که هر يک دو نماينده به مقر فرماندهي او بفرستند. در اين جلسه از فرقه بهائيت نيز به عنوان يک دين، براي حضور در جلسه دعوت به عمل آمد. شايان ذکر است که با اينکه نمايندگان اديان بزرگ همچون اسلام و مسيحيت در جلسه حضور داشتند به نوشته نشريه رسمي بهائيان ايران: «بعد از اتمام نطق رئيسجمهور فقط از يک نفر بهائي تقاضا شد بياناتي ايراد نمايد.» آن بهائي نيز فرصت را مغتنم شمرده و: «با صداي بلند يک رساله بهائي را قرائت کرد که متن آن اطاعت از حکومت بود» و رژيم کودتايي ايدي امين نيز از اين حُسن سليقه بهائيان به وجد آمده و: «بعداً اين متن از راديو به تمام زبانهاي جاري يوگاندا نيز ترجمه و اعلام گرديد.» 24
در 12 نوامبر 1971 مراسم جشن تولد حسينعلي بهاء در مرکز بهائيان کامپالا برگزار شد و از ايدي امين براي حضور در اين مراسم دعوت به عمل آمد که او پاسخ مثبت داد و در مراسم شرکت کرد. به نوشته نشريه رسمي بهائيان ايران در اين مجلس: «وزير امور ديني و وزير اطلاعات هر دو عظمت بيانات و تعاليم حضرت بهاءالله را تمجيد و تحسين نمودند.» 25
بنا به همين گزارش در ادامه مراسم جناب ايدي امين به «تمجيد و تحسين» بهائيان پرداخت «و به پيروان ساير اديان در اوگاندا نيز توصيه کرد که آنها نيز مانند بهائيان در بين خود متحد و متفق شوند.» 26 بديهي است رئيس بهائيان اوگاندا نيز که رمز اين همه توجه آقاي ايدي امين به اين فرقه را نيک دريافته بود: «بعد از اظهار تشکر از مراحم رياست جمهور، به ايشان اطمينان داد که بهائيان اوگاندا در نهايت وفاداري به دولت و رئيسجمهور، به اين مملکت خدمت ميکنند....» 27 و مطابق روال معمول دولت اوگاندا: «نطق رئيسجمهور و مراسم اين جشن توسط تلويزيون و راديو در سراسر مملکت پخش شد.» 28
با اين حمايتها بهائيان در اوگاندا به راحتي به تبليغ مشغول بودند و از حمايتهاي سياسي و بويژه رسانهاي دولت نيز کاملاً بهرهمند ميشدند. از جمله به نوشته مجله اخبار امري يکي از سران بهائيت به نام ايناک اولينگا در غرب اوگاندا به «سير و سفر پرداخت در اين حال، خبر مسافرت ايشان به زبان انگليسي و زبانهاي محلي از راديو اعلام شد و روِساي قبائل از طرف حاکم نامهاي دريافت داشتند و در تشکيل مجامع و احتفالات، براي ملاقات ايشان همکاري و اشتراک مساعي کردند.» 29
3- لسوتو:
اين کشور در مرکز آفريقاي جنوبي قرار دارد. در سال 1966 استقلال يافته و در همان سال به عضويت سازمان ملل متحد در آمده است، اما به دليل موقعيت ويژه جغرافيايي، در سياست خارجي، همواره تحت تأثير آفريقاي جنوبي است 30 که در آن زمان رژيم تبعيضنژادي بر آن حاکم بود و با اسرائيل نيز روابط بسيار دوستانه داشت. بهائيان در اين کشور نيز به فعاليت پرداختند و براي ايجاد اطمينان و حُسنظن، به ملاقات مسؤولان آن رفتند و از جمله پادشاه لسوتو «بيهنگ سيتسو» ملقب به موشوشوي دوم، جمعي از بهائيان را در 15 فوريه 1972 در قصر سلطنتي به حضور پذيرفت و به گرمي پذيرايي ميکرد. در اين ملاقات که حدود 50 دقيقه به طول انجاميد ؛ جملاتي بر زبان اعليحضرت جاري شد که بيشتر به طنز شباهت دارد. به نوشته نشريه رسمي محفل بهائيان ايران: پادشاه لسوتو سؤالات متعدد درباره وضع امر بهائي در لسوتو و هدف ديانت بهائي به طور عموم مطرح کرد. وقتي که به پادشاه درباره اصل وفاداري به حکومت مطالبي گفته شد، پادشاه در جواب گفت: اگر تمام جهان بهائي شوند، براي زمامداران و پادشاهان، حکومت بسيار آسان خواهد بود.31
4- ليبريا:
اين کشور در قرن نوزدهم اعلام استقلال کرد. در خلال جنگ جهاني دوم به پايگاه امريکا در آفريقاي سياه تبديل شد.32 در سال 1944 ويليام توبمن به رياست جمهوري آن رسيد و تا سال 1971 به مدت 27 سال در اين مقام باقي ماند و جانشين او ويليام تولبرت در سال 1980 بايک کودتا برکنار شد.
بنا به گزارشي که در شهريور 1355 در وزارت خارجه ايران تهيه شده است، يکي از سه اصلي که از خصوصيات بارز حيات سياسي ليبريا بهشمار ميرود: «نفوذ فائق ايالات متحده امريکا بر زندگي سياسي و اقتصادي اين کشور» است. بنا به همين گزارش: «ليبريا با جهان غرب روابط سياسي دارد ولي هرگز درصدد برقراري روابط سياسي با شوروي يا چين برنيامد» 33 که اين امر ميزان وابستگي اين کشور به امريکا را مينماياند. همچنين کمپاني فايرستون نيز 450 هزار هکتار از اراضي درخت کائوچو آن را براي مقاصد خود تصاحب کرده است.
در سياست داخلي نيز اين رژيم، نظام تک حزبي را بر کشور حاکم کرده بود34 که اين مساله نيز از اختناق و عدم وجود آزاديهاي اوليه و اساسي در آن سرزمين حکايت ميکند.
به دليل وابستگي عميق اين کشور به غرب، رئيسجمهور آن، ويليام توبمن سال 1965 سفري رسمي به اسرائيل داشت که در خلال آن از مرکز بهائيان در حيفا نيز ديدار به عمل آورد.35
بهائيان در ليبريا از آزادي عمل و امکانات بسيار زيادي برخوردار بودند آنچنان که در ژانويه سال 1971 (دي ماه 1349) کنفرانس بينالمللي بهائيان در اين کشور برگزار شد و اخبار و گزارشهاي آن «از طريق تلويزيون و راديو و جرايد به سراسر کشور اعلان و ابلاغ گرديد.» 36
در اين کنفرانس معاون رئيسجمهور ليبريا نيز حضور يافت و طي سخناني از طرف رئيسجمهور به حضار خوشآمد گفت و «از مآرب و مقاصد ديانت بهائي تجليل نمود و اظهار اميدواري کرد که تعاليم مشتهر بهاءالله به زودي در عالم مستقر گردد و از اينکه اين کنفرانس در مونرويا برپا شده است، ابراز مسرت نمود و اظهار کرد: «در انجام هرگونه خدمتي حاضر و مفتخر است....»
سپس روحيه ماکسول، بيوه شوقي از «اين نطق شيوا و فصيح و دلپذير عميقاً تقدير» کرد.37
در غروب دومين روز کنفرانس شهردار مونرويا در کنفرانس شرکت کرد و «ضمن عرض خيرمقدم از تمام احبأ براي شرکت در ضيافت مجللي که غروب روز سوم در عمارت زيباي شهرداري برپا ميشد، دعوت نمود و با نهايت خوشرويي، پذيرايي مفصل و مجلل شد.» 38
در خلال اين کنفرانس با روحيه ماکسول مصاحبههاي مختلف راديو ـ تلويزيوني و مطبوعاتي برگزار ميشد39 و در روز پنجم ژانويه «حضرت رئيسجمهور ليبريا و همسرشان با کمال احترام ايشان را پذيرفته» و در اين ملاقات 35 دقيقهاي «حضرت توبمن رئيسجمهور ليبريا از خاطرات شيرينش از زيارت مقام اعلي [=قبر باب] در جبل کرمل [در اسرائيل] ياد کردهاند.» 40
اندکي بعد به لطف ادعيه زاکيه حضرت بهاءالله رئيسجمهور ليبريا يکباره دار فاني را وداع گفت و مرد. در شب يادبود او به نوشته منابع بهائي: «با وجود آن که بسياري از کليساها براي گرفتن برنامه در آن شب تلاش کرده و موفق نشده بودند، از جامعه بهائي خواسته شد در برنامه شرکت جويند. از اين رو يکي از اعضاي محفل روحاني ملي «مناجات بهائي» را در آن سالن خواند و از آنجا که متوفي «نسبت به امر مبارک [=بهائيت] همواره مساعدت داشت» ، جلسه تذکري براي او در مرکز بهائيان برگزار گرديد و شرحي راجع به او «بيان شد که رئيسجمهور ليبريا... در سفر خود به اسرائيل موفق به زيارت اعتاب مقدسه بهائي شد و پس از زيارت، بيمحابا اظهار داشت «هرکس اين عتبه را زيارت کند وجود خدا را احساس ننمايد انسان نيست.» 41
جالب است که بهائيان تهيهکننده اين گزارش نيز که به نظر ميرسد هنوز در دل خود ايمان به حقانيت حسينعلي بهاء نياوردهاند از کلمه «بيمحابا» براي اظهارات اخير رئيسجمهور ليبريا استفاده کردهاند.42
تمام اين برنامه از راديو پايتخت ليبريا پخش گرديد و جالب آنکه در برنامهاي که از طرف راديو تلويزيون آن کشور به مناسبت مرگ رئيسجمهور تهيه شد فقط مناجاتهاي بهائي خوانده شد.43
پی نوشت :
1- شيلي، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه، تهران، 1377، ص 57
2- کيهان، سهشنبه 21 آذر 1385، ش 18688، ص 16
3- اخبار امري، سال 1357، ش 6، صفحات اول و دوم جلد
4- اخبار امري، ارديبهشت 1347، ش 2، صص 115 -111
5- همان
6- همان
7- همان
8- حسين التريکي، صهيونيزم در آرژانتين، ترجمه علي منتظمي، صص 18 ـ 16
9- آرژانتين، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه، تهران، 1374، صص 54 ـ 52
10- اخبار امري، مهرماه 1351، ش 11، ص 352
11- اتيوپي، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه، 1381، صص 11 ـ 10
12- همان، ص 63
13- همان، ص 68
14- همان، ص 74
15- همان، صص 80 ـ 78
16- همان، ص 25
17- اخبار امري، سال 1351، ش 14، صص 449 –448
18- همان، ص 449
19- اوگاندا، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه، 1374، صص 10 – 9
20- همان، صص 10 – 9
21- همان، 1374، ص 44
22- همان، ص 46
23- آهنگ بديع، سال 1339، ش 11، صص 359 – 24355
24- اخبار امري، سال 1350، ش 4، ص 139
25- همان، ش 17، صص 595 – 594
26- همان، صص 596 ـ 595
27- همان، ص 596
28- همان
29- اخبار امري، سال 1355، ش 1، صص 8 - 7
30 - اطلاعات کلي درباره کشورهاي آفريقايي، اداره ششم سياسي وزارت خارجه، شهريور 1355، ص 97
31- اخبار امري، سال 1351، ش 5، ص 152
32- دائرهالمعارف تاريخ عمومي جهان، ترجمه: محمود بهفروزي، نشر قطره، ج 3، ص 966
33- اطلاعات کلي درباره کشورهاي آفريقايي، اداره ششم سياسي وزارت خارجه، شهريور 1355، ص 47
34- اطلاعات کلي درباره کشورهاي آفريقايي، ص 47 و دائرهالمعارف تاريخ عمومي جهان، ج 3، ص 966
35- آهنگ بديع، سال 1344، ش 420
36- اخبار امري، سال 1349، ش 14، ص 420
37- آهنگ بديع، سال 1349، ش 11 و 12، ص 9
38- همان، ص 289 و اخبار امري، سال 1349، ش 14، ص 420
39- آهنگ بديع، سال 1349، ش 11 و 12، ص 289
40- اخبار امري، سال 1349، ش 14، ص 420
41- اخبار امري، سال 1350، ش 11، صص 393 ـ 392
42- اخبار امري، سال 1350، ش 11، صص 393 -392
43- همان، ص 393