بهائیت در ایران : یکی از اصلی ترین مهره های بهائیت در حاکمیت پهلوی دوم فردی بنان عبدالکریم ایادی است از او بعنوان یک چهره افراطی بهائی یاد میشود که در وصف هوسبازیهای سوء اخلاقی او مطالب بسیار گفته شده است البته در سریالهای تاریخی نیز به شخصیت او و میزان نفوذش در راهبری پهلوی دوم پرداخته شده است . اما به جرائت باید گفت هم او بود که با همکاری صنیعی اجودان شخصی پهلوی دوم که از بهائیان مرتبط با تشکیلات بهائیت در اسرائیل بود تمامی رفتار های سیاسی و شخصی شاه کنترل و دیکته میشد .
دکتر عبدالکریم ایادی کیست و از کجا آمد؟ عبدالکریم ایادی فرزند محمدتقی در سال ۱۲۸۶ در تهران متولد شد. وی از یکی از خانواده های طراز اول بهایی در ایران و پدرش از رهبران برجسته بهائی بود. نام فامیل ایادی از لقب پدرش "ایادی امرالله" گرفته شده، که یکی از خواص عباس افندی بوده است. ایادی در فرانسه ابتدا دانشجو دامپزشکی بود، پس از مدتی تغییر رشته داد و در پزشکی مشغول تحصیل گردید، در واقع دو سال رشته دامپزشکی او را به عنوان دوره مقدماتی پذیرفتند؛ وی پس از پایان تحصیلات راهی ایران شد و به خدمت ارتش درآمد. عباس میلانی مینویسد در ۲۵۵ سال آخر حکومت محمدرضا پهلوی، هیچکس به اندازه پزشک مخصوصش عبدالکریم ایادی به وی دسترسی نداشتهاست. ایادی گرچه در پشت پرده فعالیت میکرد، اما عملاً به دنبال قدرت بود و بدون هیچ گونه واهمه در حال ترویج فرقه بهاییت بود و پس از محمدرضا، وی یکی از قدرتمندترین شخصیتهای مملکت بود. در سالهای میانی دهه ۱۹۵۰، ایادی از نردیکتران محرمهای اسرار محمدرضا پهلوی بود. او به خوبی میدانست که چگونه از این نزدیکی، فرصتهای اقتصادی سود آور برای خود بیافریند. در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، قدرت سیاسی و اقتصادی ایادی رشد سریعی داشت. در سال ۱۹۷۵، ساواک گزارش داد که ایادی کمتر از ۸۰ شغل ندارد. نخست وزیران و سفیران معمولاً در زمانی که شاه در مسافرت و تعطیلات به سر میبرد، نمیتوانستند به وی پیغامی برسانند، اما چون میدانستند که ایادی از نزدیکترین اشخاص به محمدرضا پهلوی است، پیغام خود را به وی میدادند و ایادی پاسخ شاه را برای آنان میآورد. عباس میلانی مینویسد در اواسط دهه ۱۹۷۰، شایعاتی مبنی بر انحرافات جنسی ایادی بر سر زبانها جاری بود و روز به روز افزایش مییافت. علم در خاطراتش محمدرضا پهلوی را یک «زنباره رسوا» مینامید و معشوقههای ایرانی و خارجی برای وی روزانه آورده میشد که ایادی در این کارها دست داشت. پس از خروج ایادی از کشور شایعاتی مبنی بر اختلاس مبلغ بسیار زیادی توسط ایادی بر سر زبانها افتاد. گروهی از اشخاصی که مدعی هستند که در بانک مرکزی بودهاند، بیان داشتهاند که ایادی مبلغ ۲۷۵ میلیون تومان ((۷۰ میلیون دلار) از ایران ارز خارج کردهاست. ایادی در سالهای آخر عمر و در حالیکه از بیماری سرطان رنج میبرد به پاریس و و از آنجا به ژنو به نزد بردارش رفت. وی در سال ۱۳۵۹ در ژنو به علت همین بیماری درگذشت. میلانی مینویسد با وجود اینکه ایادی حدود ۳۰ سال با محمدرضا پهلوی روابط بسیار نزدیک داشت، اما محمدرضا نامی از وی در کتاب پاسخ به تاریخ نیاوردهاست. زمانی که محمدرضا ازدواج کرد، این عادت ترک نمی شد و ایادی با زن های شاه هم خودمانی می شد. بدین ترتیب ایادی، بانفوذ ترین فرد دربار و به تدریج، بانفوذ ترین فرد کشور شد. او برای خود حدود هشتاد شغل در سطح کشور درست کرده بود. مشاغلی که مهم و پولساز بود! رئیس بهداری کل ارتش بود و در این پست، ساختمان بیمارستان های ارتش به امر او بود. وارد کردن وسایل این بیمارستانها، وارد کردن دارو های لازم، دادن درجات پرسنل بهداری ارتش از گروهبان تا سپهبد به امر او، بود. هرگونه تخطی از اوامر او، برکناری و مجازات را به دنبال داشت. ایادی رئیس شرکت «اتکا»ی ارتش و نیروهای انتظامی هم بود و در این پست، کلیه نیازمندیها باید به دستور او تهیه می شد. هرچه او اراده می کرد ولو در کشور موجود بود، باید برای ارتش، از خارج به ویژه از انگلیس و امریکا وارد می شد. سازمان دارویی کشور نیز تماماً تحت امر ایادی بود؛ چه داروهایی و به چه مقدار باید تهیه شود، از کجا خریداری و به کدام فروشنده و به چه میزان داده شود. شیلات جنوب در اختیار ایادی بود و تعیین اینکه به کدام کشورها و شرکت ها اجازه صیادی داده شود و به کدام داده نشود، در اختیار ایادی بود… . من یک بار مشاغل او را کنترل کردم و به هشتاد رسید. به شاه گزارش کردم. شاه در حضور من از او ایراد گرفت که هشتاد شغل را برای چه می خواهی؟ ایادی به شوخی جواب داد: «می خواهم مشاغلم را به صد برسانم!» ایادی همان سلطان بی تخت و تاج که به طور عجیب دست بهائیان را در همه جای کشور گشود، و موجب شد که نخست وزیر این کشور، به نام «هویدا بهایی و بهایی زاده»، سیزده سال با چند وزیر بهایی در کشور حکومت کند، کیست؟ و از کجا آمد؟ عبدالحسین آیتی که بیست سال از مبلغان بهائیان بود و سپس از آنها برید و مسلمان شد، در کتاب کشف الحیل خود می نویسد: «زنی بود به نام منیره خانم، همسر ابن ابحر، از زنان فتانه و فریبا، از بهائیان بود، به او لقب «ایادی» داده بودند، زیرا از مبلغان امر بهاء بود که به آنان «ایادی امر» (دستیاران امر عباس افندی) می گفتند. همگان این زن دلفریب را به دل بری و دل ربایی می شناختند، و او در انحراف جنسی دست رد به سینه ی کسی نمی زد. شوهرش ابن ابحر پیر، قدرت امر و نهی به او نداشت، این زن پسر هوشمندی به نام «عبدالکریم ایادی» داشت، او را به دانشگاه برای تحصیل دانش پزشکی فرستادند، طولی نکشید (که بر اثر به کار افتادن دست های پنهان استعمار) او را در تمام دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، طبیب مخصوص شاه نمودند، و در حقیقت او مهم ترین مهره ی بیگانه، و ایادی سیاست آنها و جاسوس زبردست انگلیس، سپس آمریکا، در درون دستگاه سلطنت شاه گردید.» (1) . آری از یک زن بدکار چه توقعی که دارای چنین فرزندی گردد، بیچاره مردم اغفال شده ای که حدود بیست سال از عمرشان گذشت و چنین افرادی بر آنها حکومت می کردند. درود فراوان بر روح و روان امام خمینی قدس سره نایب بر حق امام زمان (عج) که با انقلاب عظیم خود این نقاله های پلید استعمار را از این کشور اسلامی بیرون انداخت، و به زباله دان تاریخ افکند. این تابلو روشن و گویا، بدون هر گونه ابهام نشان می دهد که دست های پنهان انگلیس، اسرائیل و آمریکا، یک نفر بهایی را آن چنان در دربار شاه ایران به اوج قدرت رسانید که سلطان بی تخت و تاج شده بود و تنها اراده ی او کار می کرد. چرا؟ زیرا استعمار می خواست، توسط او، رگ و ریشه کشور را به دست بهائیان بدهد، و به راستی اگر این روند ادامه می یافت، چه می شد؟ جز این که ایران فلسطین دومی در چنگال بهائیان قرار می گرفت. چنان که فلسطین در چنگال اسرائیل قرار گرفت. این نتیجه ای است که خطیب هوشمند آقای محمدتقی فلسفی رحمه الله در پرتو اطلاعات وسیعی که از تلاش های بهائیان و اربابانشان داشت گرفته که قبلا خاطرنشان شد. خطیب توانا آقای محمدتقی فلسفی رحمه الله در این باره می نویسد: «من از همان موقع (سال ۱۳۳۴۴ شمسی) می دانستم که دکتر ایادی بهایی طبیب مخصوص شاه است، لذا در یکی از سخنرانی های ماه رمضان سال ۱۳۳۴ ش در مسجد شاه (سابق) تهران که از رادیو هم پخش می شد، صریحا گفتم: «ای اعلیحضرت! مملکت ما این همه طبیب مسلمان دارد، مردم ناراحت هستند از این که دکتر ایادی بهایی طبیب مخصوص شماست، او را عوض کنید.» ولی شاه او را تغییر نداد، حتی یک نفر به من گفت: شاه ناراحت شده و گفته است این ها به طبیب من چکار دارند؟ وقتی که کتاب ارتشبد سابق حسین فردوست را خواندم، معلوم شد که شاه هرگز نمی توانست او را تغییر دهد. فردوست نوشته است: «من که در دربار بودم نمی دانستم که آیا شاه بر ایران سلطنت می کند یا دکتر ایادی؟ زیرا ایادی بهایی ها را در همه جا گمارده و بر مردم مسلط کرده بود.» (2). عجیب این که دامنه ی تلاش دکتر ایادی برای گسترش بهائیت به خارج از کشور نیز رسیده بود. یکی از دانشمندان می نویسد: در سال های ۱۳۲۸ تا ۱۳۴۶ برای امر تبلیغ، به کویت رفت و آمد داشتیم، در آنجا می گفتند: «شخصی ایرانی به نام سلمان پور که بهایی است، در کویت شغل بسیار مهم دارد، آن هم شغل کلیدی، که دولت کویت چنین پستی را حتی به ایرانیان اتباع خود که چند پشت هم در کویت بوده اند نداده است.» یکی از نمایندگان مجلس کویت، نقل کرد وقتی که شاه به کویت آمد، دکتر ایادی همراهش بود، ما درباره ی روابط خارجی با شاه صحبت می کردیم که لازم است ایران در کویت، نقش مهمتری داشته باشد، او گفت: «شما هر کاری دارید به سلمان پور ایرانی (بهایی) مراجعه کنید.» دولت کویت نیز با آن همه تعصب منفی که نسبت به عجم ها داشت، نه تنها به سلمان پور کاری نداشت، بلکه دست او را به طور گسترده باز گذاشته بود. (3) . * * *
1- اقتباس از استاد علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ آیت الله بروجردی، ص ۳۶٫ ۴٫
2- خاطرات و مبارزات حجهالاسلام فلسفی، ص ۱۸۶٫
3- زندگانی زعیم بزرگ آیت الله بروجردی، ص ۳۶۴۴ (به طور اقتباس).