سيد علي محمد شيرازي برای تطبیق مدعای خویش با روایات اسلامی سفري به عزم مکه به بوشهر انجام داد ،(1 )در این سفر تنها ملامحمدعلی قدوس و غلام حبشی باب اورا همراهی میکردند( 2) اینکه باب به مکه رفت یا نه و اینکه در مکه چه کاری انجام داد از اموری است که مورد مناقشه مورخین است به هر روی در بوشهر ملّاصادق خراسانی در يکي از مساجد شهر عبارت «اشهد ان عليا قبل نبيل باب بقية الله» به معناي« و همانا شهادت ميدهم که علي قبل نبيل(عليمحمد ) ( 3)، باب بقيةالله است» را به علت دستور مستقیم باب در اذان داخل کرد( 4)
نخستين توبه
داستان اذان جديد در بوشهر به گوش حسين خان حاکم شيرازرسيد و حسين خان براي توقيف باب سواراني را به بوشهر ميفرستد. ( 5) باب (عليرغم کوشش منابع بابي و بهائي براي مقاوم جلوه دادن باب در ادعاي خود) تنها راه نجات از مخمصه را در انکار دعاوي خود يافت او خيلي زودتر از آنچه تصور شود و بدون هيچ مقاومتي حاضر شد تا در مسجد وکيل شيراز به انکار ادعا هاي خود در ملاء عام پرداخت نبيل زرندي عين عبارات باب را چنين نوشته است :
حضرت باب روي به جمعيّت کرده فرمودند:
لعنت خدا بر کسي که مرا وکيل امام غايب بداند. لعنت خدا بر کسيکه مرا باب امام بداند. لعنت خدا بر کسيکه مرا منکر نبوّت حضرت رسول بداند. لعنت خدا بر کسي که مرا منکر انبياي الهي بداند. لعنت خدا بر کسيکه مرا منکر امامت امير المؤمنين و ساير ائمّهء اطهار بداند » (6)
پس از آن، شش ماه در خانه پدري خود ، محبوس و تحت نظر بود اگرچه وی در این وضعیت هم دست از مدعیات خود بر نداشته بود
قابل توجه آنکه باب قبلاً در ضمن توقيعی به پيروان خويش نوشته بود که پس از سفر مکّه، به عتبات خواهد رفت بنا بر این جمعی از بابیان در آن جا منتظر ورود او بودند اما بعلت این حبس در نوروز ٦١ ، توقيعی از باب از طريق بصره برای بابیانی که در عتبات منتظر بودند رسيد وی در آنجا تصريح کرده بود که آمدن من به عتبات ممکن نيست و نوشته بود بروند در اصفهان بمانند تا تعليمات لازمه بآنها برسد. و از جمله نوشته بود اگر مصلحت شد شما را به شيراز خواهم خواست و الّا در اصفهان بمانيد تا ارادهء خداوندی بوقوع پيوندد.
نبیل زرندی مورخ بهائی مینویسد : وصول اين توقيع منيع که امتحانی شديد برای اهل ايمان بود اثرات عجيبی در مؤمنين ايجاد کرد بعضی در اين امتحان لغزيدند و گفتند چطور شد که سيّد باب بوعدهء خود وفا نکرد آيا اين خلف وعده خود را هم بامر خدا ميداند؟(7 )
یکی از مورخین بهائی در این باره می نویسد :
حضرت باب اراده فرموده بودند که رسالت خویش را در شهرهای مکه و مدینه جهرةً به عموم اعلام فرمایند و لکن در انجام آن بداء گشت...همچنین اراده مبارک آن بود که پس از اعلان جهری عمومی ام در شهرهای مذکور به کربلا و نجف سفر فرمایند و امر بدع را در عتبات عالیات نیز جهرةً اعلان نمایند . ولکن آن طرح نیز به مرحله اجرا در نیامد . حضرت باب در توقیع ملا عبدالخالق یزدی تصریح می فرمایند که وقوع بدا عاملی برای افتنان عباد بوده است ( 8)
پی نوشت :
1- البته بنا بر شواهدی که فعلاً مجال بررسی آنها وجود ندارد اونتوانست خود را به مکه برساند
2- نصرت الله محمد حسینی ، حضرت باب ، مؤسسه معارف بهائی ، انتاریو ، کانادا 1995 / 153بدیع ص222
3- نبيل و محمد بحساب ابجد عدد واحد هستند
4- تلخیص تاریخ نبیل زرندی ص 122
5- نبيل زرندي، مؤسسۀ مطبوعات امري، ص 126
6- تلخيص تاريخ نبيل زرتدي، ص 132
7- تلخیص تاریخ نبیل زرندی ص 135
8- نصرت الله محمد حسینی ، حضرت باب ، ص 242