آخرين منزل باب قلعه چهريق در نزديکي اروميه بود که در صفر 1264هـ/ق به دستور حاج میرزا آقاسی برای قطع ارتباط باب با مریدانش انجام گرفت به آنجامنتقل شد شاید آقاسی گمان می کرد چون اهالی چهریق از کردهای سنی متعصب هستند اجازه رفت و آمد را به بابیان ندهند( 1)
محاکمه و مناظره باب در مجلس وليعهد
درآخرين روزهاي سلطنت محمد شاه سيد علي محمد باب را از قلعه چهريق به تبريز بردند و مجلسي با حضور ناصر الدين ميرزا (که در آن وقت وليعهد بود) و چند تن از علما براي محاکمه يا مناظره با باب تشکيل دادند در آن جلسه مد عي وحي واعجاز شد از وي سؤال شد: از معجزه و کرامت چه داري؟ گفت: اعجاز من اين است که براي عصاي خود آيه نازل ميکنم و به خواندن اين فقره آغاز نمود:
بسم الله الرحمن الرحيم.
سبحان الله القدوس السبوح الذي خلق السموات و الارض کما خلق هذه العصا آية من آياته!
و اعراب کلمات را به قاعده نحو غلط خواند، زيرا تاء را در «السموات» مفتوح قرائت کرد و چون گفتند: مکسور بخوان! ضاد را در «الأرض» مکسور خواند.
امير اصلان خان که در مجلس حضور داشت گفت: اگر اين قبيل فقرات از جمله آيات شمرده شود، من هم ميتوانم تلفيق کنم و گفت: الحمد لله الذي خلق العصا کما خلق الصباح و المسا!( 2)
توبه نامه کتبي
پس از آشکار شدن عجز سيد علي محمد در اثبات ادعاي خود، وي را تنبيه نمودند و اوبراي دومين بار رسماً از دعاوي خويش تبري جست و اظهار پشيماني کرد
اواين بار به صورت کتبي و خطاب به وليعهد، توبه نامه رسمي نوشت ميرزا ابوالفضل گلپايگاني بزرگترين مبلغ بهائي در کتاب کشف الغطاء عيناً توبه نامه باب را آورده است
«فداک روحي، الحمد لله کما هو أهله و مستحقه که ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر کافه عباد خود شامل گردانيده. فحمدا له ثم حمدا که مثل آن حضرت را ينبوع رأفت و رحمت خود فرموده که به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و ستر بر مجرمان و ترحم به داعيان فرموده. أشهد الله و من عنده که اين بنده ضعيف را قصدي نيست که خلاف رضاي خداوند عالم و اهل ولايت او باشد . اگر چه بنفسه، وجودم ذنب صرف است ولي چون قلبم موقن به توحيد خداوند جل ذکره و به نبوت رسول او و ولايت اهل ولايت اوست و لسانم مقر بر کل ما نزل من عند الله است، اميد رحمت او را دارم و مطلقا خلاف رضاي حق را نخواستهام و اگر کلماتي که خلاف رضاي او بود از قلم جاري شده، غرضم عصيان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را. و اين بنده را مطلق علمي نيست که منوط به ادعاي باشد و استغفر الله ربي و اتوب اليه من أن ينسب علي أمري (و استغفار و توبه ميکنم از امري که به من نسبت داده شده است ). و بعضي مناجات و کلمات که از لسان جاري شده، دليل بر هيچ امر نيست و مدعي نيابت خاصه حضرت حجة الله عليه السلام را محض ادعا مبطل است و اين بنده را چنين ادعائي نبوده و نه ادعاء ديگر. مستدعي از الطاف حضرت شاهنشاهي و آن حضرت چنان است که اين دعاگو را به الطاف و عنايات سلطاني و رأفت و رحمت خود، سرفراز فرمايند و السلام» (3 )
اعدام
نوشتن توبه نامه به معني پايان ماجرا نبود ،باب تا روزي که زنده بود در حال افزايش دادن مقامات دروغين خود بود و از سوي ديگر طرفدارانش نيز با حمايت بيگانگان که در جاي خود مورد بحث قرار خواهد گرفت آشوبهائي را در گوشه وکنار مملکت براه انداخته که تحمل آن براي دو لتمردان ممکن نبود شوق رياست و روان بيمار سيد علي محمد باب او را تا آنجا سوق داد که ديگر راهي براي باز گشت از آن منجلاب برايش باقي نماند و عليرغم فتواي علما به شبهه خبط دماغ ( به معني عدم تعادل رواني)و عدم رضايت به اعدام وي ، مرحوم ميرزا تقي خان امير کبير ناچار به صدور دستور اعدام شد
و سر انجام به دستور صدر اعظم مقتدر و ميهن دوست ايران براي جلو گيري از ادامه اغتشاشات وآشوب هائي که توسط پيروان ودوست داران باب ايجاد ميشد سيد علي محمد باب در روز بيست وهشتم شعبان 1266 مطابق اول تموز در ميدان صاحب الزمان تبريز به دار آويخته و تير باران شد ( 4)
پی نوشت :
1-نک . به : نصرت الله محمد حسینی ، حضرت باب ص 256
2-فاضل مازندرانى، ظهور الحق، ج 3، ص
3-(گلپايگانى، کشف الغطاء ص 204ـ 205) .
4-ابوالقاسم افنان . چهار رساله تاريخي درباره قره العين ص42