علی محمد پسر رضا شیرازی در سال 1235 هجری در شیراز متولد شده و پیش شیخ عابد که یکی از علمای شیخیه و مشغول تعلیم و تربیت و تدریس بچه ها بود؛ درس خوانده و قدر مسلم نوشتن و خواندن و قسمتی از ادبیات فارسی و عربی و کلیات مطالب شیخیه را در آن مکتب آموخته است.
و سپس به طوری که در آن زمان مرسوم بوده است، از مکتب بیرون آمده و در خارج بواسطه استیناس و معاشرت با علمای شیخیه و دیگران به مطالب عرفانی و علوم غریبه و ریاضت های متنوعه (در شیراز و بوشهر) علاقه و میل پیدا کرده وگاهی نیز با خال خود مشغول امور کسب و تجارت می شده است.
سپس به قصد زیارت اعتاب مقدسه و به عزم استفاده از محضر درس و حوزه ی سید رشتی به سوی کربلا رهسپار شده، و در ضمن تلامذه ی رشتی مشغول تحصیل می شود.
و پس از مدتی به شیراز مراجعت کرده و به وسیله ی مکاتبه ارتباط خود را با تلامذه و اصحاب کاظم رشتی حفظ می کرد، اینست که پس از دعوی مقام ذکریت به وسیله ی ملا علی بسطامی به اصحاب سید سفارش می دهد که از مکاتیب و مراسلات من در کربلا نزد هر کس هست به شیراز بفرستید. (1)
و چون کاظم رشتی فوت می کند، و تلامذه ی ایشان در جستجوی شیعه کامل و جانشین سید (رکن رابع) بودند و چند نفر مدعی این مقام بودند علی محمد نیز در شیراز مدعی مقام رکنیت و شیعه کامل می شود.
علی محمد در نتیجه ی معاشرت با اهل ریاضت و سلوک با عوالم سلوک و اصطلاحات عرفان آشنا بوده و می توانست مردم ساده لوح و اشخاص ظاهر پرست را فریب بدهد.
در تلخیص تاریخ نبیل گوید: حضرت باب غالب اوقات در بوشهر به تجارت مشغول بودند، و با آنکه هوا در نهایت درجه حرارت بود هنگام روز چند ساعت بالای پشت بام منزل تشریف می بردند و به نماز مشغول بودند آفتاب در نهایت حرارت می تابید ولکن هیکل مبارک قلبا به محبوب واقعی متوجه بود...الخ. (2)
اینست که دعوی او موثر واقع شده و مقصد او پیشرفت حاصل نموده و رفته رفته کار او توسعه یافته و در مدت پنج ماه و خرده ای، هیجده نفر (حروف حی) به باب متوجه شده و به مقام روحانیت او معتقد گشتند و البته همه این اشخاص از همان شیخیه بودند.
و مسلم است که توجه این هیجده نفر بطور خصوصی بوده است و اگرنه، عموم شیخیه که اقلا صد مقابل می شدند به اشخاص دیگر متوجه بودند مانند حاجی محمد کریمخان کرمانی و میرزا حسن گوهر و میرزا باقر و دیگران.
و این خود دلیل بزرگیست که سید علی محمد در میان تلامذه ی سید رشتی از جهت عنوان و فضیلت و مقام از مدعیان دیگر عقب افتاده تر بوده و تا مدت شش ماه توانسته است (آنهم به کمک بشروئی و دیگران) فقط هیجده نفر از پیروان سید رشتی را به جانب خود (البته به زور تبلیغات و با هزاران حیله و تزویر) جلب کند و چون روی اضطراب و سادگی به عناوین مختلف و دعاوی گوناگون (رکن رابع، وکیل امام، نائب امام، باب امام) منوسل می شد، ناچار مورد حمله اشخاص دانشمند و فاضل قرار گرفت.
و حتی اینکه در مسجد وکیل شیراز از هر گونه دعاوی تبری کرد، و گفته های خود را انکار نموده و بر مدعی اینگونه دعاوی لعنت فرستاد.
در تلخیص تاریخ نبیل گوید: پس آنگاه امام جمعه شیراز در مسجد وکیل از حضرت باب درخواست کرد که برای تسکین هیجان عمومی مردم بیان خود را مختصربفرمائید، حضرت باب روی به جمعیت کرده فرمودند: لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غائب بداند لعنت خدا بر کسی که بگوید من منکر وحدانیت خدا هستم لعنت خدا بر کسی که مرا منکر نبوت حضرت رسول بداند لعنت خدا بر کسی که مرا منکر انبیای الهی بداند لعنت خدا بر کسی که مرا منکر امامت امیرالمومنین و سائر ائمه اطهار بداند....الخ. (3)
اینست که سید باب چون دکان خود را در مقابل کرمانی و دیگران کساد می بیند: دعوی خود را عوظ کرده و زمزمه ی (انی انا القائم المنتظر و الحجة الاکبر) را بگوش پیروان خود رسانیده و مردم را با این آواز جدید به خود متوجه می سازد.
و سپس که نمی تواند علائم و صفات شخصی قائم را به خود تطبیق بدهد، دعوی قائم مفهومی و نبوت استقلالی نموده و کتاب جدید و احکام تازه از پیش خود جعل می کند.
و ضمنا برای اینکه دعوی های گذشته و نوشته های سابق خود را تصحیح و تاویل کند، می گوید: منظور من از حجت و قائمی که از جانب او دعوی بابیت می کردم و بشارت ظهور او می دادم و از مقام او پیوسته تمجید و تجلیل می نمودم: من یظهره الله (کسی که بعد از من خدا او را ظاهر خواهد کرد) است.
آری این دفعه عنوان من یظهره الله آب و تاب و رنگ و روغنی پیدا کرده و تکیه ی کلام سید قرار می گیرد.
و پس از این حرف ها در مجلس تبریز که در مقابل نمایندگان دولت و علمای بزرگ و فضلای تبریز از هر جهت محکوم و عاجز می شود، شروع به انابه و توبه و انکار نموده و به خط خود توبه نامه نوشته و امضاء می کند.
آری در آن توبه نامه که امروز عین آن در صندوق مجلس شورای ملی ایران محفوظ و مضبوط است، می نویسد: و اگر کلماتی که خلاف رضای او بوده از قلم جاری غرضم عصیان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را و این بنده را مطلق علمی نیست که منوط به ادعائی باشد استغفر الله ربی و اتوب الیه من ان ینسب الی امر و بعضی مناجات و کلمات که از لسان جاری شده دلیلش بر هیچ امری نیست و مدعی نیابت خاصه حضرت حجة الله علیه السلام را محض ادعای مبطل و این بنده را چنین ادعائی نبوده و نه ادعای دیگر مستدعی از الطاف حضرت شاهنشاهی و آن حضرت چنان است که این دعاگو را به الطاف و عنایات بساط رافت و رحمت خود سرافراز فرمایند.
مردان خدا هر چه شکنجه شوند از حرف و اعتقاد خود برنمی گردند، اما علی محمد باب که ادعای امام زمانی کرد با اندک محاکمه ای در ظاهر کنار کشیده، اظهار پشیمانی کرده و از حرف خود توبه کرد. آیا می شود تصور کرد که علی محمد باب نماینده خداوند متعال است؟
پاورقی:
1- مصابیح هدایت جلد 2 صفحه 406 سطر 20
2- صفحه 66
3- صفحه 137