بهاییت فرقه ای که در حدود 170 سال پیش با حمایت و برنامه ریزی مستقیم استعمار روس و انگلیس به وجود آمده و در طول سالیان متمادی برای تخریب وجهه ادیان الهی تلاش و استعمار و دستگاه های جاسوسی آن نیز از هیچ تلاشی برای پیشبرد اهداف این فرقه آلت دستشان از هیچ کمکی درغ نکرده اند
برای رشد و انتشار این فرقه ضاله دو عامل مهم و اساسی نقش محوری داشته یکی تبلیغ و دوم جذب افراد سست عنصر و ساده لوح به این فرقه ضاله بوده است
نکته مهم در این فرقه این است کسانی مدعی هستند مانند سایر ادیان و مذاهب و فرقه ها سازمان تبلیغی ندارند که این موضوع در مقالات قبلی نقض شد است و مدعی هستند که همه افراد این فرقه خود مبلغ بدون سازمان دهی این فرقه میباشند
اولین مرحله برای تبدیل شدن هر فرد به عنوان یک مبلغ، بودن یک تشکیلات منظم و شبکه تبلیغی است که این خود نقض گفته بهاییان است به هرحال با تشکیل این شبکه افراد مستعد و دارای نفوذ کلام شناسایی و گرد هم جمع میشوند
چنانچه صبحی درباره این مرحله چنین میگوید : خوانندگان گرامي ما بايد بدانند که هر چند در امر بهائي دعوت، از شئون خاص اشخاص مخصوصي نيست بل عموم بايد ازين هنر نصيبي داشته باشند تا هر کس به قدر استعداد خود بر حقيت اين مسلک استعماری استدلالي کند. ولي بعضي از نفوس خصوصا براي اين کار و بالاخص براي سير و سفر انتخاب ميشوند. (1)
در مرحله دوم پس از انتخاب شدن مبلغین برای آنها مجموعه ای از کلاس های آموزشی درباره نحوه تبلیغ و علوم و کتب و وسایل مورد نیاز برگزار میشود و نحوه شناسایی و اغفال و جذب و مراحل مختلف بر روی افراد مختلف به مبلغین آموزش داده میشود
دعوت کننده را مبلغ، دعوت شده را مبتدي، و براي اينکار از دير زماني مجالسي به اسم مجالس درس تبليغ دائر کرده که در آن جوانان را طريق محاوره و فرهنگ های مختلف مردمان و بيان دليل و برهان حقانيت اين امر را مي آموزند
بهاییان برای جذب و اغفال افراد به هیچ گونه استدلالی نیاز ندارند و بیشتر از طریق بمباران محبت و یا مسایل مالی و مسایل شهوانی و جنسی افراد ساده لوح را انتخاب و مورد هجمه قرار میدهند
چنان که معلوم است اين تعليم و تعلم از روي مبناي منطق و مقدمات و مبادي علمي نيست. به اين معني که بي هيچ گونه زحمتي همينکه شخص مختصر سوادي پيدا کرد ميتواند آن ادله را بياموزد و حتي از افواه فرا گيرد و چون منحصر در مسائلي چند است آموختنش دشوار نيست.
در برخی از افراد که به دلیل داشتن اندک معلومات دینی نفوذ کمی سخت تر میشود نیاز به برخی استدلالات پوچ و بی محتوا و بیشتر شبیه هوچیگری و جوسازی و اغفال فرد مورد نظر با داغ کردن بحث حول محور های منافی با اعتقادات تمام ادیان سابقه است و برای اثبات نبوت پیامبرنمای خود به استدلالاتی غیر از راه های اثبات نبوت در ادیان الهی(معجزه-تایید پیامبر سابق یا معاصر-قول و فعل شخص مدعی) متمسک میشوند
جميع کتب استدلاليه اين قوم بر محور فریب دور ميزند و امهات آن استدلالات عبارتست از ادعا به کتاب نفوذ بقاي دين و بالاتر از همه کلام رباني و وحي سماويست. بدين معني که اگر شخصي مدعي امري من عندالله گردد و دين و آييني بسازد و جمعي بدو بگروند و چندي آن ساخته و پرداخته ها دوام کند، در صورتي که صاحب ادعا کلماتي بياورد و آن را برهان صدق خويش قرار داده، بدان تحدي کند بلاشک دين گذار برانگيخته از طرف خدا و مسلک ساخته دست بشر نيست(2) .
مبلغ بهایی در اکثر موارد موفق میشود چون اغلب افراد بدون بن مایه دینی و اطلاعات مذهبی را شناسایی و اغفال میکنند اما در مواری هم برخی از اشخاص دارای معلومات دینی میباشند و کار برای مبلغ کمی سخت میشود بیشترین مشکل در مباحث خاتمیت است که هیچ توجیهی برای آن ندارند و به زور و زحمت میتوانند توجیهاتی بیاورند که نگذارند رسالت و نبوت در پیامبر گرامی اسلام ختم نشود
از دشواریهای ديگر اين فرقه برای اثبات نبوت پیامبرنمای خود اینست که که اهل اديان بيشتر معجزات حسيه و آيات اقتراحيه (3) و کارهای خارق العاده را ما به الامتياز ادعای حق از باطل ميدانند و همين را از مدعيان تازه ميخواهند.
مبلغ بايد رعايت حال مبتدي به لطایف الحیل و نرمی از اين خواهش بيجا منصرفش گرداند. يا بگويد اين گونه امور از محالاتست و حق و مظاهر او هر چند قدرت دارند ولي قدرت بر امر محال تعلق نميگيرد يا بيان کند که معجزات حسيه را گذشته از آن که فقط پيروان و معتقدان شخص مدعي باور دارند حجت بالغه دائمه نيستند و مفيد به حال عموم نخواهند بود و يا اظهار دارد که ارتباط و ملازمتي فيما بين ادعاي رسالت و قدرت رسول بر اعجاز و خرق عادت نيست.
در نهایت اگر مبتدي را اين اقوال اقناع کرد و در طلب معجزه سماجت نموده و بر لجاجت افزود، به ناچار بايد نقش ديگري بازی کند و به شاخه ای دیگر پرواز کند و روي سخن را دگرگون ساخته که بله ما نيز چون شما برهان حقيقي حقانيت مظاهر حق را همين معجزه ميدانيم و از همين راه به اين امر گرويده ايم و آيات عجيبه و آثار مدهشه (4) ديده ايم، ولي چه کنيم قلوب قاسيه(5) سخن حق و صدق ما را باور ندارند و ما را دروغ زن و ياوه گو پندارند. والا اگر شما معجزات انبياء قبل را گوش به گوش شنيده ايد ما خود به چشم ديده ايم اگر شما روايت ميکنيد ما رؤيت کرده ايم شنيدن کي بود مانند ديدن.
برای این مرحله از آموزش های مبلغین بهایی به ذکر خاطره ای از مرحوم صبحی میپردازیم او میگوید : وقتي به خاطر دارم که مرحوم ميرزا مهدي اخوان الصفا در تبريز با مبتدئي گلاويز شده بود و چنان مقهورش گشته که گريبان از چنگش به در نميتوانست برد. گفتگوي معجزات بود و سخن از کرامات و خارق عادات ميرفت و ميرزا مهدي همچنان خاطر مبتدي را به دلائل ديگر معطوف ميداشت اما او منصرف نميگشت و ميگفت ني اين ادله و براهين مفيد قطع و يقين نيست. انبياء مظاهر قدرت حقند. آنچه تو او را محال ميداني در نزد خدا ممکن است و عموم مردمان از انبياء و اولياء حتي از قبور و مشاهد آنان کرامتها و خارق عادتها ديده اند.
ميرزا مهدي که در دست آن مرد بيچاره شده بود، گفت دست از من بازدار که آنچه گفتي حق و صوابست و ما را نيز عقيدت جز اين نيست، ولکن من خواستم که زحمت تو را کم و راهت را نزديک کرده باشم و گرنه چشمت بينا باد برخيز و تحمل رنج و خرج سفر کن و به عکا برو و هر چه ميخواهي بخواه و بين. آن مرد گفت تو که رفته اي چه ديده اي ؟ گفت هزار عجائب ديده که يکي از آن براي تو و امثال تو حجيت ندارند؛ ولي اگر ذره ي انصاف با خود داشته باشي يکي از مشاهدات خود را که با صدها اشخاص در آن شرکت داشته ام براي تو ميگويم ديگر تو خود ميداني. خواه از سخنم پندگير و خواه ملال.
يکي از علما در ايام بهاءالله بهائي شد و در زمان عبدالبهاء اعراض کرد، آن حضرت او را کفتار کرد و بيچاره في الحال کفتار شد در همان حال بود تا مرد و عموم بهائيان ايران اين قضيه را ميدانند و حتي اکثر در طهران حالت قبل و بعد او را ديده و اکنون از هر بهائي بپرسي آقا جمال چه شده؟ ميگويد کفتار شد. و عجيب تر آن که پسري دارد مصدق اين امر، و خود ميگويد که پدر من چون از امر بهائي اعراض کرد کفتار شد. ديگر معجزه ازين بالاتر. چه اين قصه را آقا ميرزا مهدي با حالت مخصوص و لحن جدي ادا کرد و با سطوت غريبي از بهائيان حاضر مجلس استشهاد خواست و جواب موفق شنيد که مبتدي را حال دگرگون شد و از گوشه ي چشم قطره ي اشکي بيرون داده پس از عذر گستاخي داخل در عداد اهل ايمان گشت (6)
نکته قابل توجه و عجیب برای بنده و تمامی خوانندگان این است که معجزه تمام پیامبران الهی، رحمت و مودت و ابطال سحر و شفاء دادن مریض و... بوده است اما این مدعیان و پیامبر نمایان و دروغگویان ما را یاد این ضرب المثل می اندارد که صاحب این قبر کور میکند و شفاء نمیدهد و نکته عجیب این داستان اینجاست که چرا امثال آيتي و صبحي و ديگر نادمان که رديه اي هم نوشته اند بر اثر اعراض از بهائيت کفتار نشده اند یا تبدیل به سنگ و سایر حیوانات نشده اند !
در نهایت مخاطب کم سواد و کم اطلاع و ساده لوح و سست عنصر با این کلام و خدعه مبلغ فریب میخورد و به عاملی برای تشکیلات جاسوسی تبدیل و در این فرقه تسجیل میشود تا از او در جای خود استفاده شود
توجه به مراحلی که یک مبلغ بهایی پرورش داده میشود تا بعدا با خدعه و تزویری که یاد گرفته به فریب و اغفال افراد بپردازد براحتی ما را با این تشکیلات استعماری و نحوه ورود و اغفال افراد جامعه اسلامی مان را مشخص و راه های نفوذ را به ما نشان میدهد تا در دام این افراد نیفتیم
پی نوشت :
1- خاطرات انحطاط و سقوط فضل الله مهتدی صبحی ص 124
2- آنچه در متن آمده دلالت بر روش بهائيت ميکند که چطور مسلکي استعماري را دين قلمداد کنند
3- کار تازه اي که ديگران از آن عاجزند جز پيامبران و امامان
4- چاپلوسي، تملق
5- سنگدل
6- خاطرات انحطاط و سقوط فضل الله مهتدی صبحی ص 125