در مسلک میرزا بهاء برای این که مردم از لحاظ قیودات دینی و قیودات وطنی و تقیدات دیگر آزاد باشند: این گونه تقیدات و تعصبات برداشته شده است.
آری وقتی که احکام و قوانین به مقتضیات زمان و مکان و به صلاح دید رجال بیت عدل تفاوت و اختلاف پیدا کند، و هنگامی که احکام دینی به قید مطابقه با عقول مختلف و محدود افراد پذیرفته شود، وقتی که احکام و ادیان گذشته منسوخ شده و احکام آینده معلق به تأسیس بیتالعدل گردد: در مرتبه اول لازم است تعصبات مذهبی از میان برداشته شود.
چیزی که هست: جناب میرزا به این اندازه از آزادی قانع نشده، و خواسته است پیروان خود را از هر جهت (از جهت دین، از جهت وطن، از جهت اقتصاد، از جهت جنس، از جهت سیاست) آزادی بخشد.
در مکاتیب (ج 3 ص 104) عبدالبهاء گوید: از جمله تعالیم بهاءالله تعصب دینی و تعصب جنسی و تعصب سیاسی و تعصب اقتصادی و تعصب وطنی هادم بنیان انسانیت. تا این تعصبها موجود عالم انسانی راحت ننماید... اگر این تعصب و عداوت از جهت دین است دین باید سبب الفت گردد و الا ثمری ندارد...
ص 106 و اما تعصب اقتصادی این معلوم است که هر چه روابط بین ملل ازدیاد یابد و مبادله امتعه تکرر جوید... بالمآل به سائر اقالیم سرایت نماید و منافع عمومیه رخ بگشاید.
باز در صفحه (276) گوید: از جمله تعالیم جدیده ترک تعصبات دینیه و تعصبات مذهبیه و تعصبات جنسیه و تعصبات ترابیه و تعصبات سیاسیه است.
باز در صفحه (317) گوید: باید همت گماشت تا بیخردان از تعصبات جاهلیه دینی و جنسی و اقتصادی و حتی وطنی نجات یابند، از جمیع قیود آزاد گردند... الخ.
پس به موجب این تعالیم جدید لازمست که:
1 - مردم نباید بدین که انتخاب کرده اند علاقه نشان داده، و با ادیان مخالف و باطل مخالفت نشان ندهند.
2 - مردم نباید نسبت به وطنی که سکنی دارند علاقه شدید پیدا کنند.
3 - یک ملت نباید پابند سیاست معینی باشد.
4 - در راه اقتصادیات یک مملکت یا ملتی نباید ایستادگی کرده و به شدت از آن طرفداری نمود.
5 - پیروان مذاهب مختلف نباید در مقابل همدیگر تعصب نشان بدهند.
6 - مردم باید تعصبات قومی و جنسی را کنار بگذارند.
7 - به عقیده جناب میرزا مردم باید از همه این تعصبات و علاقهها خود را آزاد کرده، و از همه قیود خود را رها کنند.
پس میرزا بهاء میگوید: هدف و آخرین مرام، رفع اختلاف از میان ملل و برطرف شدن امتیازات و از بین رفتن اختصاصات وطنی و علاقه های دینی و ملی است.
و به موجب این تعلیم جدید: ایرانی نباید در راه ترقی و پیشرفت مخصوص ایران قدم بردارد، و مسلمان نباید نسبت به دین اسلام علاقه مخصوص نشان بدهد، و افراد یک ملت یا مملکت نباید برای اقتصاد و سیاست مخصوص آن ملت یا مملکت کوشش کنند، و به طور کلی مردم دنیا باید از جمیع قیود و امتیازات آزاد باشند.
این تعلیم پوچ و از یک جهت پرمعنی و سیاسی را باید با روابط دول اجنبی که در چند ورق گذشته بحث شد مربوط کرده، و از تعلیمات و الهامات آنان محسوب کرد، و انصافا برای نیستی و زوال یک ملت بهترین و کاملترین تعلیم میباشد.
ضمنا جناب میرزا خواسته است حرفی بزند که جوانهای بیدین و هوی پرست و مردم شهوتران و لجام گسیخته امروز مجذوب گردند، ولی متوجه نشده است که: این آزادی مطلق هادم بنیان انسانیت بوده،و تمدن و حقیقت و روحانیت و سعادت و ترقی و اجتماع و برابری را به کلی از میان خواهد برانداخت.
پیغمبر قرن نوزدهم متوجه نشده است که: پیغمبر باید در اثر تبلیغ احکام و قوانین واقعی که موافق با فطرت و طبیعت است، و در نتیجه دعوت تمام اقوام و ملل به سوی آیین خود، در اثر فعالیت پیروان و مبلغین که پیوسته با کمال کوشش مجاهده میکنند: همه مردم را به رنگ واحد و طریق واحد و قانون واحد و هدف واحد درآورد. نه آنکه به تصور باطل: علاقه های دینی و مذهبی و روحانی را نیز از مردم سلب کند.
آفرین بر این پیغمبر قرن نوزدهم!