منصور روحاني همانند ساير هم مسلکان بهائي خود، با مساعدت اربابان خارجي و پيوند آنان، تا توانست ثروت و املاک زيادي براي خود جمع نمود و از اين طريق اقتصاد بيمار دوره ي محمدرضا پهلوي را بيش از پيش ضعيفتر کرد. او با زد و بندها و سوءاستفاده هايي که در زمان وزارتش انجام داد، صاحب تعداد زيادي زمين شخصي در نزديکي کرج و قزوين شد. روحاني به وسيله ي تراکتور و ساير لوازم متعلق به وزارتخانه ي خود، نسبت به تسطيح زمينه اي مذکور اقدام نمود، اين عمل وي در حدود هشتاد هزار تومان براي وزارت آب و برق هزينه به بار آورد.
هفته منابع طبیعی را مناسب دیدم برای معرفی چهره واقعی بهاییت و ارتباط این فرقه ضاله حتی با منابع طبیعی وامور مربوطه و اول هم از معرفی نقش اول این امر یعنی منصور روحانی شروع می کنیم،منصور روحاني (1) يکي از نامدارترين دولتمردان رژيم پهلوي است. او يکي از کارکشته ترين وزيران کابينه ي اميرعباس هويدا و از ديگر رانتخواران بهائي اين دوره بود. روحاني به مدت چهارده سال هدايت وزارتخانه ي آب و برق، کشاورزي و منابع طبيعي (از اسفند ماه 1342 تا مرداد ماه 1356) را به عهده داشت و به عنوان يکي از مهره هاي ثابت و پرقدرت در کابينه ي حسنعلي منصور و هويدا شناخته ميشد.
زماني که حسنعلي منصور به نخست وزيري رسيد، روحاني را به وزارتخانه ي جديد آب و برق منصوب کرد. (2) پس از کشته شدن حسنعلي منصور و آغاز صدارت اميرعباس هويدا، وزارت آب و برق براي روحاني محفوظ ماند. در کابينه ي سوم هويدا تصدي هشت سالهي روحاني در وزارت آب و برق پايان يافت و به وزارتخانه ي کشاورزي و منابع طبيعي گماشته شد. (3) دوران تصدي و مسئوليت روحاني در وزارت کشاورزي يکي از سياه ترين ادوار کشاورزي ايران است. او با اتخاذ سياستهاي غلط، برنامهريزيهاي نادرست، از عوامل مؤثر در نابودي کشاورزي ايران بود که انبار غلهي آسيا در صف واردکنندگان غله و فرآورده هاي کشاورزي و دامي قرار داد و موجب شد دروازه هاي کشور به روي محصولات و توليدات کشاورزي استراليا، انگلستان، آمريکا، دانمارک، نيوزلند و... باز شود و موجبات ورشکستگي کامل توليدکنندگان کشاورزي فراهم آيد.
منصور روحاني همانند ساير هم مسلکان بهائي خود، با مساعدت اربابان خارجي و پيوند آنان، تا توانست ثروت و املاک زيادي براي خود جمع نمود و از اين طريق اقتصاد بيمار دورهي محمدرضا پهلوي را بيش از پيش ضعيفتر کرد. او با زد و بندها و سوءاستفاده هايي که در زمان وزارتش انجام داد، صاحب تعداد زيادي زمين شخصي در نزديکي کرج و قزوين شد. روحاني به وسيله ي تراکتور و ساير لوازم متعلق به وزارتخانه ي خود، نسبت به تسطيح زمينه اي مذکور اقدام نمود، اين عمل وي در حدود هشتاد هزار تومان براي وزارت آب و برق هزينه به بار آورد. (4) .
هيچ کس منکر ضرورت سازندگي براي دستيابي به توسعه و پيشرفت نيست و هيچ کس استحصال برق از آب را کار نادرستي نميداند، اما آنچه اين اقدامات را مخدوش ميکند و عملکرد منصور روحاني را زير سؤال ميبرد، انجام اين برنامه ها به دستور بيگانگان و نحوه ي پيوند او با کارتلها و تراستهاي نظام سرمايه داري است. او با هدف دستيابي به توسعهي ملي به طرف برنامه هاي عمراني و سازندگي نميرفت، بلکه هدف او انحطاط اقتصاد ايران بود، تا از اين طريق هم ثروتهاي شخصي خود و جامعه ي بهائيت را توسعه بخشد و هم بازار سهل و آساني براي اين کارتلها و تراستها ايجاد نمايد. به عنوان نمونه در سال 1347 منصور روحاني به خريد چهار مولد برق از شرکت جنرال الکتريک اقدام کرد. با اين که يک شرکت ايتاليايي فروش اين مولدها را با شرايط آسانتر (بدون دريافت پيشپرداخت، استهلاک شانزده ساله و بهره ي پايين) پيشنهاد کرده بود، اما روحاني خريد از شرکت جنرال الکتريک را در کميسيون فني مطرح کرد. (5) در سال 1348 پروندهي يکي از زدوبندها و سوءاستفاده هاي وزارت آب و برق به سازمان بازرسي شاهنشاهي ارجاع شد که مربوط به موضوع زدوبند خريد دستگاههاي مستهلک (بولدوزر، جرثقيل، ماشينآلات آسفالتسازي، موتور مولد برق و وسايل مکانيکي ديگر) از يک شرکت مقاطعکار آمريکايي به نام «پامروي» بود. پس از شکايات و اعلام جرمي که از خبر غير قابل استفاده و بيمصرف بودن و گراني بهاي خريد و سوءاستفاده و حيف و ميل اين اموال به سازمان بازرسي شاهنشاهي رسيد، اين سازمان هيئتي را مأمور رسيدگي کرد که برخي از موارد جرم را تأييد نمود. (6) اما سازمان مزبور پس از بررسيهايي که انجام داد نه تنها سلب مصونيت از روحاني نکرد، بلکه به خاطر انعقاد اين گونه قراردادها، با تأييد محمدرضا شاه به روحاني نشانهاي افتخار نيز اعطا گرديد. (7) .
روحاني با مکانيزه کردن غلط سيستم آبياري کشور به بهانه ي سدسازي و کمک به توسعه، تمام قناتها و کاريزها را در روستاها خشک کرد. بدين ترتيب بسياري از روستاها خالي از سکنه شده و اهالي آنها به شهرها مهاجرت کردند. به عنوان نمونه در يزد به دنبال اقدام روحاني در خشک کردن قناتها 150 روستا تخليه شد و ساکنان آنجا بيخانمان شدند. (8).
برنامه ي اصلاحات ارضي روحاني که قرار بود طرح کشاورزي را در ايران و توزيع عادلانه ي زمين ميان اکثريت خانواده هاي روستايي را بيمه نمايد، عملا با شکست مواجه شد و نزول 70 درصدي توليدات کشاورزي، موجب فقر و آوارگي و افزايش روند مهاجرت روستاييان به شهرها گرديد و باعث شد تا شاهد رشد صفر درصدي ميانگين سالانه ي بازدهي کشاورزي ايران در طي اين سالها باشيم. (9).
روحاني نابودي کشاورزي ايران را محصول عدم وجود استعداد طبيعي اراضي ايران براي زراعت ميدانست و همانند دوست صميمي و هممسلکش، عبدالکريم ايادي، هوادار وارد کردن کليهي فراوردههاي کشاورزي و دامي از خارج بود و ميگفت: «ايران خيلي از محصولات کشاورزي را ارزانتر از آنچه در داخل کشور توليد ميشود، ميتواند از خارج تهيه نمايد...». (10) .
ارتشبد سابق حسين فردوست دربارهي پيامدهاي واردات بيرويهي فرآوردههاي کشاورزي مينويسد: «اقلام مختلف به ويژه گندم و گوشت جزو واردات اصلي ميشود و هر سال آمريکا دو ميليون تن گندم به ايران صادر ميکند و صادرات گوشت يخزده از استراليا و آرژانتين و غيره نيز رقم بزرگي را تشکيل ميداد... هميشه تعداد زيادي کشتي در بندرعباس در نوبت تخليه بودند... چون اکثر اجناس و محمولههاي فاسدشدني کشتيها فاسد ميشدند. پس از پرداخت «دموراژ» به صاحب کشتي در موقع تخليه از او تقاضا ميشد که جنس فاسدشده را در دريا تخليه کند و او براي تخليه نيز مزد خود را دريافت ميداشت...». (11) .
منصور روحاني در سال 1350 تصميم گرفت بخش مالي وزارتخانهي آب و برق را از ميدان شهدا (ژاله) به خيابان مطهري (تخت طاوس) تهران انتقال دهد و دليل اين اقدام آن بود که محل جديد از آن وزير بود و از اين طريق ميتوانست ماهانه چهل هزار تومان اجارهبهاي آن را دريافت کند. (12) تنها زدوبندها و سوءاستفادههاي منصور روحاني نبود که نارضايتي کارکنان وزارت آب و برق را برميانگيخت، بلکه بيمبالاتي وزير و برخي از معاونان بهائي او به آداب ديني، سبب شد که عدهاي از کارکنان وزارت مذکور اعلاميهاي به امضاي «مهندسين، کارمندان و کارکنان» درست کنند و از بيتوجهي وزير به ماه مبارک رمضان و روزهداري کارکنان شکايت کنند. آنها در اين شکوائيه نوشتند که طبق اعلام رسانهها، ورود و خروج کارکنان در اين ماه (ماه رمضان) از 8 صبح تا 14 بعدازظهر است، ولي روحاني اين زمان را از 8 بامداد تا چهار بعدازظهر اعلام کرده و غذاخوري وزارتخانه را هم آماده ي پذيرايي از ناهارخوران کرده است. (13).
يکي از جالبترين بخش فعاليت اقتصادي وزير کشاورزي و منابع طبيعي، تباني با هژبر يزداني بود. در اوايل وزارت روحاني در وزارتخانه ي کشاورزي، يک کشتي ذرت، از قرار کيلويي يک ريال ارزانتر و به طور اقساط به هژبر يزداني فروخته شد، يزداني ذرتها را به قيمت گرانتر و به طور نقدي به شرکت گلوکز به مديريت عباس معتمدي فروخت.
روحاني براي رضايت خاندان پهلوي از هيچ کوششي فروگذار نميکرد. او مرغوبترين اموال عمومي مردم ايران، يعني جنگلها را به درباريان يا برکشيدگان حکومت شاهنشاهي واگذار ميکرد و يا اجاره ميکرد و از اين طريق بر محبوبيت خود و هممسلکانش نزد شاه ميافزود. وي در اوايل سال 1354 ش، هفتاد تا صد هکتار از اراضي جنگل عباسآباد را به شکل اجاره ي درازمدت به شهناز پهلوي داده و در همان سال سي هکتار از اراضي جنگلي گرگان را واقع در منطقهي «ولند» به شرکتي که پسرش، داريوش روحاني در آن سهيم بود، به صورت اجارهي سي ساله واگذار کرد. اين اراضي که بيش از 290 متر مکعب در هکتار، درخت داشت و طبق مقررات قانوني نميبايد واگذار ميگرديد، براي اين که زمين واگذار شده صورت قانوني پيدا کند، در يک روز با هفتاد دستگاه ارهي موتوري، کليهي درختان عظيم را قطع و حتي محمولههاي چوب و هيزم را طوري حمل کردند که اثري از درخت در آن محل نباشد. روحاني در دوران طولاني وزارتش با تشکيل باندي مرکب از رانتخواران رژيم پهلوي چون هژبر يزداني، رحيمعلي خرم، دکتر يگانه، برادر وزير سابق دارايي و وکيلزاده، معاون سابق وزارت کشاورزي و رئيس سازمان جنگلها و... در داخل و زمينهاي ملي شده را به نام زمينهاي زراعي به اشخاص مورد نظر خود واگذار و از اين طريق موجبات ضرر و زيان در امر کشاورزي و منابع طبيعي گرديد.(14).
زدوبندها و سوءاستفادههاي روحاني در امور کشاورزي و منابع طبيعي باعث شد که در سالهاي آخر رژيم پهلوي اعتراضات و شکوائيههاي زيادي عليه او صورت گيرد. عنوان «روحاني، نابودکنندهي کشاورزي و جنگل ايران»، زينتبخش بسياري از مطبوعات کشور بود و بسياري از نمايندگان مجلس و اهل قلم به افشاگري پارهاي از مسائل پشت پرده پرداختند. در راستاي اين هدف عدهاي از نمايندگان شکوائيهاي را تقديم مجلس کردند و روحاني را به بيکفايتي در امور اقتصادي متهم ساختند. از جمله در تاريخ 23 / 6 / 1357 عدهاي از نمايندگان مجلس شوراي ملي از عملکرد دولت و حضور گستردهي بهائيان در دستگاه حکومت انتقاد کردند. رستم رفعتي نمايندهي دهلران در سخناني گفت: «اتوبان ساختن زيربناي مملکت نيست، زيربناي مملکت فرهنگ آن است. شيخالاسلامزاده را گرفتيد، آرام را گرفتيد، شما چرا هويدا را نميگيريد؟ به شاه خيانت کردند، بهائيها را بگيريد، روحاني را محاکمه کنيد، روحاني کشاورزي ما را از بين برد... بهائيها را دور کنيد، اين همه بدبختيها از بهائي است...» پيش از رفعتي، دکتر شيرواني سخناني اعتراضآميز ايراد کرد و گفت: «... کجا هستند اين مسئولان از خدا بيخبر؟ چهها کردند که ما شاهد اين اوضاع اسفناک باشيم... چرا غارتگران را حمايت کردند... چگونه به بيتالمال مملکت تجاوز کردند. وزير سابق بهداري [منوچهر شاهقلي] و معاونين او که همه خواستار مجازات آنها هستند، مبارزه با فساد را جدي تلقي کنيد. به نام ملت، تمام کساني را که به عللي در مقاصد شوم همکاري داشتند و سبب شدند اين چنين روزهاي هولناک به وجود آيد... فئوداليسم آموزشي، فئوداليسم بهداشت و فئوداليسم صنعت وجود دارد...». (15).
همچنين در جلسهي 9 / 7 / 1357 مجلس شوراي ملي، رستم رفعتي نمايندهي دهلران و کريم آصف نمايندهي دهلران، شکوائيهاي تقديم مجلس کردند. کريم آصف طي سخناني در مجلس شوراي ملي ميگويد: «منصور روحاني براي يک هدف خاص سياسي و مادي و براي تقديم قسمتي از خوزستان، که حاصلخيزترين اراضي ايران هستند، به بيگانگان، با تزوير و حقهبازي اجراي مادهي چهار قانون تأسيس شرکتهاي بهرهبرداري از اراضي زير سدها، اراضي آبي و ديمي کشاورزان شهرستان دزفول را با زور و قلدري... مصادره کرده و به چند شرکت خارجي واگذار نمود و از مبلغ سيصد ميليون دلار وام بانک توسعهي کشاورزي مبلغي هم به ا ين شرکتها پرداخت گرديد که در حال حاضر نيز وصول نشده است. تخريب 65 روستا براي از بين بردن آثار جرم و آواره کردن چهل هزار نفر افراد اين روستاها که به امر شاهنشاه و اجراي اصلاحات ارضي تازه صاحب زمين شده بودند، جزء وحشيانهترين اعمال اوست...». (16) .
زنده ياد جلال آلاحمد در کتاب «کارنامهي سه ساله» طي گزارشي از سازمان آب و برق خوزستان، چگونگي اين غارت را که به بهانهي سدسازي و کمک به توسعه و عمران انجام ميشد، به خوبي نشان ميدهد. (17) .
البته زماني که از رانتخواران بهائي و سوءاستفادهها و زدوبندهاي آنان در دستگاه محمدرضا پهلوي صحبت ميشود، به اين نکته بايد بسنده کرد که تنها روحانيها يا يزدانيها نبودند که صاحب آن همه ثروت با زدوبند و قتل و غارت شده بودند، بلکه اساسا تمام بهائيان صاحب نفوذ و غارتگر، غاصب و سرمايهدار بودند. عبدالکريم ايادي با نفوذ فوقالعادهاي که در دربار پهلوي داشت، وسايل تحصيل جوانان بهائي را فراهم ميآورد، خصوصا اين که بخشهاي مهمي از فعاليتهاي اقتصادي در بخش خصوصي در اختيار آنان قرار داده ميشد. ايادي علاوه بر دارا بودن رياست شرکتهاي ساختماني و غذايي ارتش، ادارهي سازمان اتکا، سازمان ويژهي نيروهاي مسلح را نيز بر عهده داشت. او همچنين انحصار شيلات جنوب را به خود اختصاص داده بود و در اين مورد با کشورهاي يوگسلاوي، ژاپن و چند کشور ديگر رابطه داشت. زماني که عدهاي از نمايندگان مجلس شوراي ملي به عملکردهاي دولت شريفامامي اعتراض کرده و شکوائيهاي نيز در خصوص زدوبندهاي اقتصادي صاحبمنصبان بهائي تقديم مجلس کردند، از رانتهاي ايادي و سوءاستفادههاي او از شيلات نيز سخن به ميان آوردند؛ به طوري که يکي از نمايندگان طي سخنراني اعتراضآميز خود گفت:
«... اطاقهاي اصناف چه خدمتي را انجام دادند؟ منابع نوپاي مملکت به خصوص صنايع بخش خصوصي که مورد حمايت دولت هستند، آمدند، سوختند و بردند و رفتند. يکي از آنها به عنوان حق سکوت مملکت صد ميليون ريال به زن اولش داد. شيلات جنوب را شانزده ميليون دلار به يک نفر اجاره دادند و او شصت ميليون دلار به ژاپنيها اجازه داده است، چرا؟ چه علتي است که يک نفر براي هميشه اختيار خاويار شمال را در اختيار دارد...». (18) .
به اين ترتيب زماني که دستگاه دروغپرداز دولت با محاسبات جعلي، درآمد سرانه را بالاي چهل هزار دلار قيد ميکرد، نيمي از درآمد ملي در اختيار جمعي بود که يک درصد جمعيت ايران را تشکيل ميدادند. غارتگران وابسته به دربار مثل منصور روحاني، هژبر يزداني، حبيب ثابت، عبدالکريم ايادي و... با همدستي سران ساواک و ياران شاه، چون ايادي، نصيري، علم و... سيستم اقتصادي فاسد بينظيري را ترتيب دادند که بعضي آن را «نظام غارت» نام گذاشتند و در مقام مقايسه با حکومت هجده سالهي عصر «لوئي فيليپ» در فرانسه برآمدند.(19).
پی نوشت :
1- منصور روحاني در سال 1300 ش در يک خانوادهي بهائي در تهران به دنيا آمد. پدرش «عليمحمد» به کار خريد و فروش ماهوت در تهران مشغول بود و محل کار خود را در خيابان ناصرخسرو - روبهروي مدرسه دارالفنون - به پايگاه تبليغاتي اين فرقه مبدل کرده بود. مادرش «شکيبهي راغبيان» نام داشت و فرزند حاج محمد راغب، نمايندهي ايران در عثماني بود.
2- روزنامهي کيهان، 18 / 12 / 1342.
3- همان.
4- هدايتالله بهبودي، «بازخواني پروندهي يک وزير: منصور روحاني»، فصلنامهي مطالعات تاريخي، شمارهي 1، زمستان 1382، نقلي از پروندههاي منصور روحاني شمارهي 86486 به گزارش خبر شمارهي 20122684 به تاريخ 20 / 7 / 47.
5- همان، صص 177 - 176.
6- همان، به نقل از پروندهي منصور روحاني، شمارهي 9989 / 922 به تاريخ 5 / 6 / 48.
7- اعطاي نشان «ژرژ پمپدو»، رئيس جمهور وقت فرانسه به منصور روحاني يک نمونه از اين اقدامات است. دولت اتريش هم در اواخر سال 1348 نشاني به او هديه کرد که نميتوانست بيارتباط با خريدهاي وزارت آب و برق از اين کشورها باشد. (ر. ک: معماران تباهي، ج 4، ص 112 و هدايتالله بهبودي، پيشين، ص 171).
8- سند شمارهي 137 از مجموعه اسناد حاضر.
9- محمدعلي کاتوزيان، اقتصاد سياسي ايران، ترجمهي محمدرضا نفيسي، پاپيروس، 1366، ص 354.
10- اسکندر دلدم، زندگي و خاطرات هويدا، تهران، نشر گلفام، 1372، ص 188.
11- حسين فردوست، پيشين، ص 228.
12- هدايتالله بهبودي، پيشين (به نقل از پروندهي منصور روحاني، گزارش جزء، بدون شماره، بدون تاريخ).
13- همان (به نقل از همان، شمارهي 1918 / 342، تاريخ 9 / 7 / 57.
14- همان، (به نقل از همان، گزارش خبر، بدون شماره، تاريخ 30 / 11 / 1354).
15-سند شمارهي 149 از مجموعهي اسناد حاضر.
16- روزنامهي کيهان، 9 / 7 / 1357.
17- ر. ک: جلال آلاحمد، کارنامهي سه ساله، گزارش ديدار از سد دز.
18- سند شمارهي 149 از مجموعهي حاضر.
19- جلالالدين مدني، پيشين، ص 213.