اول: احسایی در یک کلام تعجب برانگیز ادعا میکند که سید کاظم علم خود را با واسطه از خداوند متعال دریافت کرده است. کریمخان کرمانی در این خصوص مینویسد: «به شیخ [احمد احسایی] عرض کردند: اگر دست ما به شما نرسد أخذ این علم از کجا کنیم. فرمودند: بگیرید از سید کاظم، زیرا او از من علم را مشافهتاً گرفته است و من از ائمهی اطهار (علیهم السلام) مشافهتاً آموختهام و ایشان بیواسطه از خداوند آموختهاند.(1)
آنچه در خور تأمل است این است که سید کاظم بارها به علمای بزرگ شیعه دشنام داده است و علمای شیعه او را قبول نداشتند و عامل حملهی دولت عثمانی به کربلا و قتل عام شیعیان آنجا بوده است و رابطهی دوستی با دولت عثمانی داشته است و عدهای او را جاسوس روس میدانند و فرزند او در دربار دولت عثمانی کرسی ثابت داشته است. حال چگونه وی دارای چنین مقاماتی است!؟ (2)
در جای دیگر احسایی، رشتی را فرزند خود میداند و جایگاه علمی او را نسبت به دیگر شاگردانش آنقدر بالا میبرد که گویا دیگر شاگردانش مطالب شیخ را متوجه نمیشوند. ابوالقاسم ابراهیمی در این خصوص از زبان احسایی مینویسد: «ولدي كاظم يفهم و غيره لايفهم، فرزندم کاظم میفهمد و دیگران نمیفهمند.»(3)کریمخان نیز همین کلام را آورده است: «رئیس این سلسلهی جلیله بعد از ایشان، سید سند و مولای معتمد حاجی سیدکاظم (اعلی الله مقامه) بودند و به تواتر در یزد معلوم است که شیخ جلیل فرمودند: سیدکاظم یفهم و غیره لا یفهم». (4)
سست بودن کلام احسایی نسبت به رشتی آنقدر است که صاحب أحسن الودیعة در رد و تضعیف آثار رشتی مینویسد: «سید رشتی دارای مؤلفات بسیار است که احدی چیزی از آنها نفهمیده است، گویا به زبان هندی حرف میزند؛ خصوصاً شرح خطبه و شرح قصیدهی او که مملو از لغز و معما بوده، خالی از عبارات فصیحه میباشد».(5)
دوم: کریمخان کرمانی مینویسد: «همانطور که نبی بودن پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به معجزه و وحی معلوم شد و وصی بودن حضرت امیر (علیه السلام) به نص پیغمبر معلوم شد و امام بودن هر یک از ائمه (علیهم السلام) به نص امام سابق معلوم شد، همینطور جلالت سید کاظم هم به نص شیخ بر ما معلوم شد. (6)کریمخان در جای دیگر مینویسد: «رد بر سید کاظم و انکار ایشان، انکار و رد بر شیخ است و رد بر شیخ به اتفاق علمای سابق رد بر خداست و در حد شرک است». (7) وی مدعی میشود که سید کاظم سبب مباهات آل هاشم و استاد و مرجع کل و فخر اکابر است.(8)
سوم: ابوالقاسم ابراهیمی سید کاظم را تا جایگاه یک پیامبر بالا میبرد و مینویسد: «از مرحوم سيد محمود آلوسی، مفتي بغداد و صاحب المقامات الآلوسية، منقول است كه گفته بود: اگر سيد در زمانی بود كه ممكن بود نبیی مبعوث شود و ادعای نبوت میكرد، من «اول من آمن» بودم (9) زيرا شرط آن، كه علم، عمل، تقوی و كرامت است در او موجود است». (10)
هر کس اندک آشنایی با فرقهی شیخیه و رؤسای آن داشته باشد، متوجه میشود که هیچکدام از این سخنان در حق هیچ یک از رؤسای شیخیه حقیقت ندارد و آنها این سخنان را صرفاً جهت حفظ موجودیت خود شایعه کردند. مطالعهی تاریخ شیخیه و رفتارهای ناپسند ایشان گویای این مطلب است. بدعت رکن رابع که توسط احسایی بنا و توسط رشتی و دیگر مشایخ شیخیه ترویج داده شد و بعدها منجر به شکلگیری بابیت و بهائیت شد، تنها نمونه کوچکی از خیانتهای این فرقهی نوپا است. (11)
پینوشت:
1- کریمخان کرمانی، هدایة الطالبین، ص 67.
2- جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: سیری در زندگی سید کاظم رشتی
3- ابوالقاسم ابراهیمی، فهرست، ج 1، ص 115؛ محمد کریمخان کرمانی، هدایةالطالبین، ص 67؛ محمد کریمخان کرمانی، تیر شهاب در رد باب مرتاب، ص ۱۷.
4- محمد کریمخان کرمانی، هدایةالطالبین، ص 67.
5- محمدعلی تبریزی (مدرس)، ریحانة الأدب فی تراجم المعروفین بالکنیة أو اللقب، ج ۲، ص ۳۰۹؛ جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: نقد و بررسی آثار سید کاظم رشتی
6- کریمخان کرمانی، هدایة الطالبین، ص 68.
7-کریمخان کرمانی، هدایة الطالبین، ص 69.
8- محمد کریمخان کرمانی، تیر شهاب در رد باب مرتاب، ص 17.
9-یعنی من اولین کسی بودم که به او ایمان میآوردم.
10- ابوالقاسم ابراهیمی، فهرست، ج 1، ص 118.
11- جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: رکن رابع در نظر شیخیه