پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از ابعاد شخصیتی شیخ احمد احسائی در مباحث علمی، مَشرب اخباریگری وی، در مباحث فقهی بوده است. ما در این مقاله سعی داریم، نکاتی را پیرامون این مطلب عرض کنیم؛ اما قبل از اینکه وارد موضوعِ بحث شویم، بهتر است ابتدا کمی با این مشرب فقهی آشنا شویم.
پس از انقراض صفویان در قرن دوازدهم، میان فقهای شیعه، دربارۀ چگونگی استنباطِ احکام شرعی از منابع فقهی، اختلاف به وجود آمد و فقهای شیعه، به دو دستۀ اصولیون و اخباریون تقسیم شدند. اصولیون معتقد بودند که در استنباط ِ احکام، باید با توجه به منابع فقهی [قرآن، اخبار، اجماع و عقل] اجتهاد کرد. ایشان در استنباطِ احکام، عنایتِ ویژهای به اصول عملیه [استصحاب، برائت و...] داشتند و دربارۀ پذیرش اخبار، احتیاط میکردند و با شرایط خاصی آنها را میپذیرفتند.(1)در برابر، اخباریون به شدت با روش اصولیون مخالف بودند و مبنای استنباطِ ایشان در احکام شرعیه، تنها اخبار و روایات بود و هرگونه خبر را بر اصول عقلیه ترجیح میدادند و از کاربرد اصول اجتهادی اصولیون پرهیز میکردند. این اختلاف در اواخر قرن سیزدهم، شدت بیشتری یافت و در همین زمان، شیخ احمد احسائی پا به میدان گذاشت و با طرح مباحثی جدید و در نتیجه، ایجاد فرقهای تازه، بر این اختلافات تأثیر گذاشت. از این زمان به بعد بود که اختلاف بین اخباریون و اصولیون، جای خود را به اختلاف امامیه متشرعه و شیخیه داد.(2) لازم به ذکر است، مراد ما از امامیه متشرعه، آن دسته از شیعیان دوازده امامی هستند که شیخی نیستند.
سید کاظم رشتی در کتاب «دلیل المتحیرین» خود، به این اختلافات اشاره کرده و میگوید: «و أين هذه من مسئلة الاصولية و الاخبارية، فان اختلافهما لايوجب كفرا و لا فسقا... و هذه الفتنة فتنة توجب الكفر و النفاق.(3) این اختلاف [بین شیخیه و امامیه متشرعه] کجا و اختلاف اصولی و اخباری کجا، زیرا که هرگز اختلاف قبلی به تکفیر یکدیگر منجر نشد و در این اختلاف کار به تکفیر همدیگر کشید». بعد از این مقدمه، باید گفت که روش فقهی شیخیه در استنباطِ احکام شرعی، همان روش اخباریون است، که شیخ احمد در زمان خود پیش گرفته بود. البته ما در اینجا نمیخواهیم ادعا کنیم كه شيخ احمد احسايي به تمام معنی اخباری بوده است، ولی اين انديشمند، از جهت طرز تفكر و اُسلوب انديشه، به علمای اخباری مسلك، بسيار نزديک است.
یکی از شواهد ما بر این مطلب، سخنانی است که توسط مشایخ شیخیه مطرح شده است. ایشان میگویند: «ما جز از امام خویش تقلید نمیکنیم» یا «علما جز مقام روایت و روایتگری، هیچ جایگاه دیگری ندارند» یا « تقليد نيست جز از معصوم (عليه السلام) و اجتهاد نيست جز سعی در صحت روايت، بر حسب دستوری كه از خود آل محمد (عليهم السلام) رسيده و سعی در فهميدن لحن و منظور ايشان، كه آن هم اگر برای كسی از مراجعۀ خود اخبار، حاصل نشد از جای ديگر حاصل نخواهد شد و قواعد اصولی، كه واضع آنها امثال ابوحنيفه است، از مكنون خاطر آل محمد (علیهم السلام) خبر نمیدهد»(4) همانطور که از این بیانات معلوم است، ایشان به مشرب اخباریگری شیخیه اشاره میکنند و به صراحت قواعد اصولی را مردود دانسته و آنها را در استنباطِ احکام، دخیل نمیدانند.
البته شیخیه و رهبران آنها مدعی هستند که شیوۀ ما، همان شیوۀ اصولیون است. به عنوان نمونه، حاج محمد کریمخان کرمانی دریکی از آثار خود به صراحت میگوید: «خود سید و شیخ و حقیر سرا پا تقصیر، اصولی هستیم نه اخباری». اما در مقام عمل و سخن، بگونهای دیگر رفتار میکنند. شاید نتوان قضاوت یکپارچهای را در مورد شیخیه قائل شد و نتوان گفت که آنها قطعاً در همه مسائل، اخباری هستند؛ چرا که رهبران شیخیه، در پارهای موارد، سخنانی بیان کردهاند، که کمی قضاوت را دشوار میکند. مثلاً شیخ احمد احسائی در برخي موارد، برخلافِ عقايدِ علمای اخباری، موضع گرفته و كتب اربعۀ حديث را، قطعی الصدور ندانسته است. اما آنچه که تردیدی در آن وجود ندارد، این است که مشرب شیخیه، به اخباریون بسیار نزدیک است.
پانوشت:
1- شیخ مرتضی انصاری، فرائد الاصول، مجمع الفکر الاسلامی، بیروت، 1419 ق؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، مؤسسۀ آل البیت،قم، 1409 هـ.ق.
2- یوسف فضایی، تحقیق در تاریخ و عقاید شیخیگری، بابیگری، بهاییگری و کسرویگرایی، ص 23؛ علی اکبر باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیۀ کرمان، ص 21، انتشارات موسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، 1392 هـ.ش.
3- سید کاظم رشتی، دلیل المتحیرین، ص 14.
4- ابوالقاسم ابراهیمی، رسالۀ اجتهاد و تقلید، ص 223.