این در حالیست که بنیان مسلک بابیت و بهائیت (هرچند به لحاظ تبلیغی و رسانهای، تنپوشی از محبّت بر قامت خشن خود پوشاندهاند)، بر قهر و خشونت استوار بوده و قتل و کشتار، از اجزاء لاینفک شریعت بیانی (بابی) محسوب میشود. البته اظهار چنین خشونتی دور از انتظار نیست وقتی که پیشوای مسلک بابیت در آثار مختلفش به این رفتار دعوت کرده و پیشوای بهائیت (به عنوان یکی از سرکردگان این مسلک)، عامل اجرای آن بوده است.
همچنان که علیمحمد باب در سورهی جهاد خود، خطاب به پیروانش در عبارت غیرقابل تقیید و تأویل و توجیهی، چنین آورده است: «یا جنود الحقّ علی الحرب مع المشرکین (لن تخافوا عن کثرتهم فإنّا قد کتبنا علی قلوبهم الرُّعب عنکم اقتلوا المشرکین) و لا تذرواعلی الأرض بالحقّ مِن الکافرین دیّاراً حتّی طهرت الأرض و مَن علیها لِبقیة الله المنتظر (1)؛ ای لشکریان حق! هنگامی که به جنگ با مشرکین ایستادهاید، از زیادی آنها نترسید، چرا که ما بر دلهای ایشان ترس از شما قرار دادیم، با مشرکین پیکار کنید و بر روی زمین از کافرین کسی را باقی نگذارید تا آنکه زمین و آنچه بر آن است از وجود ایشان، برای بقیّة الله منتظر پاک گردد».
از اینرو علیمحمد باب قبل از حبس و حتی بعد از دستگیری، اگرچه در زندان ماکو یا چهریق بود، اما پیروان خود را دائماً تحریک به جنگ و پیکار با مخالفینش مینمود. شدّت عمل باب در تشویق بابیان به قتل و خشونت تا آن حدّ است که اشراق خاوری در کتاب گنجینه حدود و احکام، پس از آنکه به برخی نصوص باب اشاره میکند، میگوید: «حکم جهاد با کفّار و تأکید در شدّت رفتار با آنان در کتاب قیّوم الأسماء (تفسیر سوره یوسف) کراراً و مراراً از قلم أعلی نازل و کمتر سورهای است که در این کتاب مبارک شامل این حکم نباشد».(2)
خشونت و تندی با مخالفین و تعصبات کورکورانه در شریعت ساختگی باب به حدّی بود که حتی ابوالفضل گلپایگانی که مدافع مبشّریت باب و از مبلّغین مشهور بهائیت میباشد را ناگزیر به اعتراف کرده است. وی با استناد تعریف خود از بابیت به کتاب بیان علیمحمد باب، گفته است: «بنیان دین بیان که اکنون معتقد ازلیان دوستداران جناب برون میباشد، بر محو جمیع کتبی که در غیر دین بیان نوشته شده (3) و هدم و تخریب کلّ مَشاهد و معابد و بقاع و مقابر (4)و قتل نفوس (5)و اباحه و اعراض ناموس (6) و خلاصه افناء کلّ مَن لم یتدین بدین البیان و محو آثار ایشان است (7)».(8)
این در حالیست که سران بهائیت در کمال بیشرمی، از علماء، مقامات و مردم ایران که در مقابل خشونت و بربریت اسلافشان ایستادگی کردند، با عنوان «ملّتی جاهل، متعصب و متوحش (وحشی)»(9) تعبیر کرده و ایرانیان را بخاطر اعدام عامل خشونت و برادرکشی در کشور، صدهزار مرتبه از قاتل امیرالمؤمنین (علیه السلام) ظالمتر میدانند: «اهل ایران، سید عالم را شهید نمودند و شاعر نیستند صد هزاربار از مُرادی (قاتل امیرالمؤمنین) شَقیتر و ظالمترند...».(10)
پینوشت:
1-علیمحمد شیرازی، قیّوم الأسماء، نشر بابیان، سوره جهاد (سوره: 98)، ص 311.
2- اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخهی الکترونیکیف ص 272.
3- علیمحمد شیرازی، بیان فارسی، نشر بابیان، باب سادس از واحد سادس، ص 198.
4- همان، باب ثانی عشر از واحد رابع، ص 135.
5-همان، باب سادس عشر از واحد سابع، ص 262.
6- همان، باب خامس از واحد خامس، ص 157.
7- همان، باب ثانی عشر از واحد رابع، ص 135؛ همان، باب سابع عشر از رابع، ص 145.
8- ابوالفضل گلپایگانی، کشف الغطاء، تاشکند: بینا، 1919 م، ص 166.
9- شوقی افندی، توقیعات مبارکه حضرت ولی امرالله، لوح قرن احباء شرق (نوروز 101 بدیع)، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 123 بدیع، ص 17.
10-اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 8، ص 170.