از طرفی، پیامبرخواندهی بهائیت نیز صراحتاً به درّندهخویی بابیان اعتراف کرده و نوشته است: «معرضين و منكرين (: بابیانی که به او ایمان نیاوردند) به چهار كلمه متمسک، اول كلمه فضرب الرّقاب (: گردن زدن) و ثانی حرق كتب (: سوزاندن كتابها) و ثالث اجتناب از ملل اُخری (: دوری از غیربابیان) و رابع فنای (: نابودی) احزاب. حال از فضل و اقتدار كلمه الهی... صفات سبُعی (درّندگی بابیت) را به صفات روحانی تبديل نمود».(2)
اما به راستی مگر عبدالبهاء دینی که سبب کشتار شود، نبودش را بهتر ندانسته است: «اگر دین سبب قتال و درّندگی شود آن دین نیست بیدینی بهتر از آن است زیرا دین به منزلهی علاج است، اگر علاج سبب مرض شود، البته بیعلاجی بهتر است، لذا اگر دین سبب حرب و قتال شود البته بیدینی بهتر است».(3)حال آیا ثمرهی این قتل و جنایات توسط بابیان و سپس نسخ چندسالهی آن به وسیلهی بهائیت چه بوده است؟!
پینوشت:
1- عباس افندی، منتخباتی از مکاتیب، هوفمایم آلمان: لجنهی ملّی نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی، 2000 م، ج 4، ص 221.
2- حسینعلی نوری، مجموعهای از الواح جمال اقدس ابهی که بعد از کتاب اقدس نازل شده، ص 52.
3- عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، 127 بدیع، ج 2، ص 227.