برگی از تاریخ پر افتخار بهائیت شکنجه گران بهائی ساواک!

چهارشنبه, 12 خرداد 1400 06:51 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران : تاریخ به خوبی نشان داده، بهائیتی که همواره ندای مظلومیت سر می‌دهد، هرگاه که قدرت یافته، از هیچ ظلم و ستمی برعلیه مردم دریغ نکرده است. بهائیتی که مظلومیت را یکی از راهبردهای خود برشمرده و حتی دفاع از خود در برابر ظالمین را ناپسند و مذموم معرفی کرده، در عمل نشان داده که در ظلم و ستم، از جانیان بزرگ تاریخ چیزی کم ندارد.

اخبار اینروزهای سایتهای بهائی ومنتصب به بهائیت سراسر مظلوم نمائی از بهائیان میباشد . این سایتها با تمام توان و حمایتی که از سوی شبکه های رسانه ای همچون بی بی سی و رادیو فردا و .... میشوند تلاش دارند با غوغا سالاری چنان از ایران سیاه نمائی نمایند ، که به مخاطبین القاء کنند در ایران جز ظلم به بهائیان اتفاق دیگری نمی افتد . اما فراموش کرده اند که همین نحله ضاله بهائیت بود که با رهنمود بهائیان که از سرویس انگلیس دریافت میکردند چنان رژیم پهلوی خصوصا پهلوی دوم را در سیطره خود داشتنند تا جائیکه شاید به جرات بتوان گفت خصوصی ترین رفتار شاه هم توسط همین عناصر دیکته میشد .

فراموش نکنیم خشنترین بازجویان ساواک مانند کورش و تهرانیها و... از همین قماش بهائی بودند . فراموش نکنیم ثابتی رئیس اداره امنیت داخلی ساواک یک بهائی بود و....

حالا که بعد از انقلاب اسلامی بهائیان دیگر قدرت و بهتر است بگوئیم نفوذ خود را از دست داده اند فریاد وامصیبتا سر میدهند . بقول معروف گهی پشت بر زین گهی زین به پشت دقیقا وضعیت بهائیان است .

 

تشکیلات بهائیت در اقدامی عجیب، پس از شکل‌گیری انقلاب اسلامی در ایران و دستگیری برخی از سران مفسدش و تعدادی از بهائیان به جرم جاسوسی، اقدام به انتشار بیانیه‌ای نمود و در آن، ضمن مظلوم نمایی و ادعای پوچ عدم دخالت بهائیت در سیاست، هرگونه رابطه‌ی خود با رژیم ستم‌شاهی را منکر شد.(1)
اما جالب است بدانیم در حالی بهائیت سعی در انکار تمام خیانت‌ها و ظلم‌های خود در حق مردم آزادی خواه ایران‌زمین دارد که برگ برگ تاریخ پهلوی گواه بر فساد و ظلم تشکیلات بهائیت در حق ایرانیان است. لذا در این مقاله سعی داریم به عنوان نمونه، به معرفی تعدادی از عناصر سرشناس بهائی سازمان مخوف ساواک و مشخصاً شکنجه‌گران بهائی بپردازیم.
یکی از معروف‌ترين شكنجه گران بهائی ساواک، شخصی به نام فريدون توانگری معروف به آرش بود. وی در سال 1329 ش، در تهران به دنيا آمد و سند ازدواج او به تاريخ 1357/5/14
 در دفتر لجنه‌ی بهائيان تهران ثبت گرديده است. وی در اوايل سال 1352ش، با ارتقاء درجه از یک نیروی عادی، مسئول اقدام دايره عمليات شد و به شكنجه‌ی مردان و زنان مبارز پرداخت. او در سال 1354ش، رهبر عمليات شد و همزمان با رهبری دايره عمليات، در امر بازجويی و شكنجه دخالت داشته و رفتاری در بالاترین حد قساوت با زندانيان داشت؛ تا جایی كه در كمیته‌ی مشترک از او به عنوان خشن‌ترين بازجو ياد شده است.(2)
يكی ديگر از شكنجه گران بهائی ساواک، سرهنگ زيبایی نام داشت و شايع بود كه چند نفر را زير ضربات مشت و لگد خود كشته است. مردم به قدری از سرهنگ زيبایی نفرت داشتند كه در آستانه پيروزی انقلاب و در اواسط سال 1357 به خانه‌ی وی حمله بردند و محل سكونت او را به آتش كشيدند.(3)
 از ديگر مديران ارشد بهائی ساواک، سرهنگ شيروانلو بود. او از زمان فرمانداری نظامی، فعاليت‌های جاسوسی و مبارزه با مردم را دنبال كرد و با اينكه بازنشسته شده بود، همچنان در ساواک مشغول کار بود. سرهنگ شيروانلو آن قدر مورد توجه بود كه هر لحظه به شاه دسترسی داشت و برهمين اساس توانست پسرش فيروز شيروانلو را در ساواک استخدام كند و وی را به قائم مقامی كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان و به رياست واحد هنری دفتر فرح پهلوی برساند.(4)
اما ممکن است مبلّغان
 بهائی در توجیه بگویند که فعالیت و عضویت بهائیان در سازمان مخوف ساواک و شکنجه‌ی انقلابیون، عملی شخصی بوده و نمی‌توان آن را به اصل بهائیت تسرّی داد؛ که در پاسخ می‌گوییم، اولاً: فرقه‌ی بهائیت با داشتن ساختاری تشکیلاتی، هرآنکس که بر خلاف اصولش کاری انجام دهد را از جمع بهائیان طرد می‌کند؛ بنابراین عدم برخورد با چنین عناصر بهائیِ پیشانی سفیدی، خود نشان از تأیید عملکرد آنان دارد. ثانیاً: به گفته‌ی حسین فردوست، حضور بهائیان در مشاغل سیاسی و امنیتی، (بر خلاف دستور پیشوایان بهائی) با اجازه‌ی مستقیم بیت العدل صورت می‌گرفته است: «روزی از سپهبد صنیعی پرسیدم: چگونه شما شغل سیاسی پذیرفته‌اید؟ پاسخ داد: از عکّا سؤال شده است و اجازه داده‌اند که در موارد استثنایی و مهم، این نوع مشاغل پذیرفته شود».(5)
آری؛ تاریخ به خوبی نشان داده، بهائیتی که همواره ندای مظلومیت سر می‌دهد، هرگاه که قدرت یافته و تا جایی که توانسته، از هیچ ظلم و ستمی علیه مردم دریغ نکرده است. بهائیتی که مظلومیت را یکی از سیاست‌ها و راهبردهای خود برشمرده (6) و حتی دفاع از خود در برابر ظالمین را ناپسند و مذموم معرفی کرده (7)، در عمل نشان داده، تا جایی که بتواند در ظلم و ستم، از جانیان بزرگ تاریخ چیزی کم ندارد.

پی‌نوشت:
1- ر.ک: زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، بی‌جا: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 317-307.
2- قاسم حسن پور، شكنجه گران می‌گويند، ص 13.
3- احمد اللهياری، بهائيان در عصر پهلوی، نيمه پنهان، ج 31، صص 139-138.
4- همان.
5- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، بی‌جا: انتشارات اطلاعات، چهارم، 1380ش، ج 1، ص 375.
6- ر.ک: اشراق خاوری، مائده آسمانی، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 4، صص 350-349.
7- ر.ک: جی اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، برزیل: منشورات دارالنشر البهائیه، 1998 م، صص 191-190.

 

خواندن 359 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی