دومین پیشوای بهائیت "عبدالبهاء" در راستای اجرای هدف استعمار در سلطهپذیری ملّتها به وسیلهی زدودن تعصبات وطنی، هرگونه نزاع را حتی با دشمن جفاکار ممنوع اعلام کرده است: «باید با کُل، حتی با دشمنان، به نهایت روح و ریحان، مُحبّ و مهربان بود و در مقابل اذیت و جفا، نهایت وفا را مجری دارید و در موارد ظهور بغضا، به نهایت صفا معامله کنید».(1)
وی همچنین در نحوهی مواجه با دشمنان گفته است: «... اگر ستمکاری دست تطاول بگشاید و مانند گرگ تیزچَنگ هجوم نماید، اَحبای الهی مانند اَغنام (گوسفند) تسلیم شوند. لهذا مقاومت ننمایند بلکه تیغ و شمشیر را به شَهد و شیر مقابله نمایند. زخم به جِگرگاه خورند، دست قاتل را ببوسند و در سَبیل اللهی جانفشانی نمایند. از برای ستمکار اِستغفار کنند و طلب عَفو از پروردگار نمایند»(2)عبدالبهاء در این راه تا جایی پیش رفته که صراحتاً مدافعین وطن را به سگهای درّنده تشبیه نموده است(3)
اما جالب است بدانیم این گفتههای استعمارپسند عبدالبهاء، به قدری سخیف و بیپایه است که خود نیز نتیجهی چنین رفتاری را ظلم بر بیگناهان قلمداد کرده است؛ همچنان که میخوانیم: «... البتّه بیگناهان را مرحمت بیشتر باید کرد و مهربانی بیشتر باید نمود مگر حیوانات مؤذیه را مثل گرگ خونخوار... چه که رحم به اینها ظلم به انسان و حیوانات دیگر است. مثلاً اگر گرگی را رأفت و مهربانی نمائی این ظلم به گوسفند است؛ یک گله گوسفند را از میان بردارد. کلب عقور (سگ گزنده) را اگر فرصت دهی هزار حیوان و انسان را سبب هلاک شود. پس رأفت به حیوان درّنده ظلم به حیوانات مظلومه است».(4)
حال میبایست از عبدالبهاء پرسید که چگونه حکم به عطوفت و دستبوسی گرگصفتان متجاوز میدهد و در عین حال، رحم بر گرگها را مساوی با ظلم به گوسفندها میداند؟! آیا مرحمت بر متجاوزین گرگصفت، خیانت به مظلومان بیپناه نیست؟!
پینوشت:
1-عباس افندی، منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء، هوفهایم آلمان: لجنه نشر آثار امری به لسانهای فارسی و عربی، تهیه و تنظیم: مرکز جهانی بهائی، چ 1، 2000 م، ج 1، ص 19.
2- عباس افندی، مکاتیب، مصر: فرجالله زکی الکردی، 1921 م، ج 3، ص 160.
3- ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، نسخه الکترونیکی، ج 1، ص 410.
4-عباس افندی، مکاتیب، مصر: فرجالله زکی الکردی، 1921 م، ج 3، ص 212.