چون آنچه را از قبل شنیده و قطع کرده بودم ندیدم، کمی افسرده شدم و مثل اینکه نمیخواستم باور کنم عبدالبهاء این کس است.
صبحی از سوی عبدالبهاء مأمور تبلیغ بهائیت در ایران شد و از حیفا به ایران برگشت و در قزوین و تبریز و همدان به اینکار اشتغال یافت. چندی از ترک حیفا نگذشته بود که عبدالبهاء درگذشت و شوقی افندی برجای وی تکیه زد. این امر خوشایند صبحی نبود. چه، از گذشته از حرف و حدیثهایی که روی وصیتنامه منسوب به عباس افندی (مطرح شده از سوی شوقی و مادرش) برسر زبانها بود و همین امر به انشعابها و درگیریهای تازهای میان بهائیان انجامید.[۶]
در این باره میگوید:
از قزوین به طهران آمدم، اما این بار حالم دگرگون بود. آن جوش و خروش سابق و شور پیشین را نداشتم. قدری معتدل شده بودم. لوح احمد را نمیخواندم و گرد نماز نمیگردیدم و در محافل احبا جز به حکم اجبار نمیرفتم.
در این اثنا او با عبدالحسین آیتی که از بهائیت به تشیع برگشته بود ملاقات داشت واین امر بر روند دوری وی از بهائیت شدت و سرعت بخشید. سرانجام محفل بهائیت ایران در ۱۳۰۷ حکم طرد و تکفیر وی را صادر کرد.
شوقی افندی در قرن بدیع از صبحی با عنوان «امین سر سابق» عباس افندی یاد میکند که همچون کاتب وحی بهاء و برخی از منشیان و مترجمان عباس افندی از اطاعت رهبر بعدی بهائیت، تمرد جسته است. مهتدی در آبان ۱۳۴۱ در تهران بر اثر سرطان حنجره در گذشت و در گورستان ظهیرالدوله تهران به خاک سپرده شد.
ما از کتاب صبحی پایگاه بسیار سخن گفته و کل کتاب را در این فضا درج نمودیم . ولی حیف است که هر از چند گاهی به بهانه ای ، این اثر ارزشمند را هر چند بعنوان گزیده باز نشر ندهیم . به بهانه انتخابات آتی شورای رهبری به اصطلاح بیت العدل گزیده ای از کتاب را خدمت کاربران گرامی تقدیم میداریم .
فصل یازدهم بخش دوم :