مبلّغان فرقهی بهائی در بیان علّت حرمت آن، بوسیدن دست را عادت علمای اسلام معرفی و آن را نشانهی غرور و خودپسندی میدانند، [2] لذا مبلّغان فرقهی بهائی در آثارشان بر حرمت آن پافشاری دارند.[3]
اینک که حرمت بوسیدن دست در فرقهی بهائی آشکار گشت، جای این پرسش باقی میماند که چطور عبدالبهاء، جانشین رهبر فرقهی بهائی که مدعی مقام عصمت نیز برای خود بوده است [4] به این دستور صریح پدر عمل نمیکرده و اجازه میداده تا دست او را ببوسند! برای پاسخ این پرسش، شاید بتوان سه جواب مطرح کرد:
اول: آنکه عبدالبهاء، خود را ملزم به رعایت احکام فرقهی بهائیت نمیدانسته، که در این صورت بر اساس تعالیم فرقهی بهائی، مقام عصمتی که برای خود ادعا کرده، بیپایه و اساس است.
دوم: آنکه عبدالبهاء، با عمل نکردن به احکام کسی که خود را جانشین وی معرفی میکند، به صورت عملی به پوچی احکام فرقهی بهائیت اعتراف میکند.
سوم: آنکه عبدالبهاء احکام فرقهی بهائی را حق و الهی دانسته که پیروان، ملزم به رعایت آن هستند، اما شخص خود را استثنا و تافتهی جدا بافتهای میپندارد که رعایت احکام پدر، بر او واجب نمیباشد.
پینوشت:
[1]. حسینعلی نوری، اقدس، حیفا، فلسطین اشغالی: مرکز جهانی بهائی، 1995 م، ص 29.
[2]. علیاکبر فروتن، آثارگهربار حاوی احکام الهی و بیانات مبارکه و تاریخ امر، لانگهاین، آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، 1986 م، صص 84-83.
[3]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینهی حدود و احکام، بیجا: بینا، 128 بدیع، ص 309.
[4]. عباس افندی، مفاوضات، به نقل از کتاب: مسأله مشروعیت (پژوهشی دربارهی ساختار رهبری و نظام مشروعیت در آئین بهائی)، تألیف: مهدی هادیان، تهران: انتشارات گوی، 1392 ش، ص 130-129.