جناب ارسی در مطلب خود :
الف ) بهائیت را بخشی از تاریخ ایران میداند .
ب ) بهائیت را متحول کننده اعتقاد و مدنیت جامعه ایران میداند .
ج ) بهائیت را تلاشی معنوی، در پاسخ به مسائل عصر مدرن میداند .
د ) و در پایان نیز آزادی و دمکراسی در ایران را منوط به توجه به بهائیت و رفع تبعیض و تضعیع حقوق آنان در جامعه ایران میداند .
اینکه جناب ارسی تا چه میزان به تاریخ ایران آشناست معلوم نیست . و البته جایگاه علمی و البته سیاسی ایشان چگونه است در مطلب ارائه شده مشخص نیست . لذا بعنوان یک منتقد به مطالب ایشان مواردی را بیان مینمایم .
اول آنکه به نظر میرسد جناب ارسی چگونگی شکل گیری بابیت که بعدها از درون آن بهائیت زاده شد را مطلع نیستنند . آنچه در کتب تاریخی البته نه وابستگان به اصطلاح شما به نظام جمهوری اسلامی بلکه از کتب تاریخی از خاطرات افراد مرتبط با شاخصین بابیت و بهائیت آمده ، باب به آن دلیل باب شد که جاسوس روس در نجف و کربلا به او تلقین کرد که تو همام بابی که شیخ احمد احسائی در اعتقاداتش واسطه بین مردم و امام زمان دانسته است یعنی علی محمد همان رکن رابع است . بعدها که جناب علی محمد اعلام بابیت کرد معلوم شد که او به باب بودن قانع نیست لذا ادعای مهدویت و بعد هم الوهیت را به کارنامه خود اضافه کرد .
جناب ارسی آنگونه که شما آورده اید جریان بابیت بخشی از تاریخ این میهن و ملت نیست آنچه روسیه تزاری را تشویق به تلاشی گسترده و برنامه ریزی شده برای علی محمد باب نمود ، مقاومت مردم مذهبی در مقابل خواست دولت استعمار گر روس بود . روسیه اعتقاد داشت تنها حربه ای که میتواند استیلای او را در ایران هموار کند ظهور و بروز انشعابات در اعتقادات مردم است . در کجای تاریخ داریم که تفکر بابیت از درون ملت ایران پا به عرصه وجود نهاد .علی محمد باب توسط جاسوس روس که البته بعدها سفیر کبیر دولت روسیه در ایران شد در عراق پرورش داده شد که بتواند راه تسلط بر ایران را هموار نماید . برخی بی خردان نیز دعوی او را پذیرفتنند و آب به اسیاب دشمن ریختنند .
دوم آنکه تا قبل از روی کار آمدن سلطنت پهلوی ، خصوصا پهلوی دوم بهائیت جرئت حتی اظهار وجود را نداشت چه رسد به اینکه این تفکر بخواهد طلایه دار تحولات مدنی و دموکراسی خواهی در ایران باشد . این تفکر تا قبل از این حتی برای بقاء خودش در دوره قاجار به هجوم به قوای دولتی متوصل شد . جنابعالی صفحات تاریخ در مورد درگیریهای خونین قلعه طبرسی ، زنجان ، نیریز و البته تشکیل کمیته مجازات را مطالعه کنید آنچه بابیت تا دوره پهلوی دنبال کرد جز توصل به خونریزی برای بقاء خود نبود .
شما خوانده اید که قره العین شاید بعنوان پرچم دار بابیت اولین کسی بود که عملیات ترور بر علیه مخالفین علی محمد باب را برنامه ریزی کرد مطالعه کنید که این زن در اولین اقدام تروریستی خود محمد تقی برغانی ملقب به شهید ثالث و البته عموی خود را مورد هجوم قرار داده و به شهادت میرساند . معنای شما از دموکراسی و مدنیت این است .
در دوره پهلوی شکل حرکت بابیه که دیگر به بهائیه تغییر نام داده بود عوض شد اما اهداف تغییر نکرد . بهائیون با نفوذ به دربار شاهی و استقرار در حلقه تصمیم گیران را ه مسدود شده قبل برای گسترش نفوذ فرقه ضاله را باز کردند. و در طول عمر سلطنت پهلوی بهائیان در حوزه های سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی هر آنچه در اهداف خود داشتنند عملی کردند .
در همین زمان بود که صنیعی یک نظامی پرورش یافته بهائی بعنوان دفتر شاه ، راه ورود به اصطلاح دکترایادی بهائی را بعنوان پزشک دربار باز کرد و با همین ورود بود که اساس تقویت بهائیت در ایران پی ریزی شد . اگر تاریخ این دوره را بخوانید دریافت خواهید کرد که ثابت پاسال ها در همین دوره به قدرت اول اقتصادی ایران تبدیل شدند . راستی شما اطلاع دارید که تلویزیون اولین بار توسط یک بهائی به ایران انتقال داده شد . مدنیتی که این شبکه فرهنگی به جامعه ارائه کرد چه اهدافی را دنبال میکرد . بعدها همین تلویزیون از این آقای بهائی خریداری و به تلویزیون ملی ایران تغییر نام داده شد . اما چه فایده که دیگر اساس کار، یعنی قالب حرکت تلویزیون بسته شده بود و ما میبینیم تا بهمن 57 ( پیروزی انقلاب ) این قالب حاکم بر رسانه تصویری ایران بوده است . از نظر شما کشاندن جامعه بسوی بی اخلاقی و بی حیائی تحول در اعتقاد و مدنیت است . شما اخبار روز را بخوانید . آش آنقدر شور شده که آشپز هم به آن اعتراف دارد . شما فساد سازمان یافته در نهادهای بقول شما مدرن را نمیبینید . فضای مجازی پر است از فساد اخلاقی چندش آور آنهم در جوامعی که شما در آن زندگی میکنید و اتفاقا شکایتهای مستمر شاکیان از ریاست جمهور گرفته تا نمایندگان مجلس تا دست اندر کاران سینما و... اگر این نشان مدنیت است پس اینگونه واکنشها در کجای تحلیل شما جای میگیرد . گرچه اعتقاد دارم که مدنیت بخودی خود مثبت است به شرطی که حرکتی منطقی و مطابق با فرهنگ و اعتقاد جامعه داشته باشد
سوم انکه جناب ارسی آیا حفاظت از یک نظام ظالم وظیفه بهائیت بوده یا در تناقض آشکار با آموزه های بهائی میباشد؟ قطعا با توجه به شعارهای فرقه بهائیت پاسخ منفی خواهد بود . چرا که دستورالعملها بها و سران و تشکیلات بهائیت دوری از سیاست است گرچه بدان عمل نکرده ، ولی ظاهرا بدان توصیه میکنند . پس حضور ثابتی بهائی بعنوان مدیر ارشد ساواک ( سازمان اطلاعات و امنیت رژیم پهلوی ) چگونه توجیه پذیر است و یا حضور بازجویان بهائی همچون توانگر که بیشترین خشونت و جنایت را در مقابله با مبارزان داشته چگونه قابل توجیه است و یا اینکه چگونه میشود در 22 آذر 57 تنها کمتر از دوماه مانده به پیروزی انقلاب استوار فهندژ بهائی در محله سعدی شیراز مبارزان مسلمان را به گلوله بسته و تنها در این اقدام 11 نفر را به شهادت میرساند .
نکته آخر اینکه شما آزادی و دموکراسی را با رفع تبعیض بهائیان گره زده اید . از شما میپرسم آیا جامعه بهائیت در ایران چه نسبتی با کل جمعیت ایران دارد ؟ اگر آمار تشکیلات بهائیت را هم مد نظر قرار دهیم از نظر شماکمتر از 2/ یک درصد جمعیت ایران باید مورد توجه قرار گیرند تا جامعه به سوی مدنیت و آزادی و دموکراسی حرکت کند عجب استدلال قوی و بدون نقصی !!! جناب ارسی جامعه ایران قربانی تروریسم با بیش از 17000 شهید و جنگ تحمیلی با بیش از 200000 هزار شهید وبیش از 600000 مجروح و جانباز و تحریمهای ظالمانه چهار دهه ای بوده است که اتفاقا تمامی این تضعیع حقوق ملت ایران از جانب کشورهائی انجام گرفته که ادعای مدنیت و آزادی و دموکراسی دارند بفرمائید حقوق ملت ایران به چه صورت قابل جبران است ؟
در پاراگراف قبل از نکته پایانی مطلب شما آمده :
" در آن فضای فساد و فقر و استعمار و استبداددگی بود که آئین بهايی بوجود آمد، و در آن جوّ ناامیدی عمومی بود که: با تاکید بر ایرانیت و معنویت و مدرنیّت، تلاش کرد تا در دل ایرانی بذر امید بکارد، و با نگاهی ناقدانه و معنوی، اروپا و آمریکا را از افراط در مادیگری ویرانگر برحذر دارد. در واقع ایرانی، با آئین بهايی، مدرن و جهانی اندیشید اما بومی و منطقهای عمل کرد از آنرو بود که در ایران و سراسر جهان با آن سرعت زیاد ترویج یافت، و در اندک زمانی در قامت دینی جهانی، چهره نمود و کسب اعتبار کرد!"
با توجه به متون تاریخی آیا بهائیت موجب ایجاد بذر امید در جامعه ایران شد یا اینکه از همان زمان اعلام بابیت جریان بابیت با جنگ و خونریزی پرداخت . و در ادامه با ترور و ایجاد کمیته مجازات در دوره بهائیت ادامه حیاط داد . تصور میکنم شما یک برداشت کاملا به نفع خود از ظهور بابیت داشته اید خاطرات کینیاز دالگورکی را بخوانید تا متوجه شوید ظهور بابیت و بهائیت چگونه شکل گرفت و در یک دوره گذار چگونه سر از عکا و حیفا در آورد و چرا عبدابها لقب سر را از دولت فخیمه انگلیس دریافت کرد . این دیگر از بدیهیات واقعی تاریخ است که قابل انکار نیست و البته با آنچه به شما منتقل کرده اند مطابقت ندارد .
جناب ارسی :
تشکیلات بهائیت بخاطر تمامی جنایتها و ستمها به مردم مسلمان ایران میباید پاسخگو باشد نه در جایگاه یک مدعی بنشیند . اگر قرار به محاکمه باشد ابتدا بهائیت بخاطر هتک هرمت ارزشهای اسلامی در عاشورای 88 میباید مورد محاکمه قرار گیرد . آنجا که چه بخواهد جه نخواهد اعتقادات 100 درصدی جامعه ایران را مورد حمله قرار داد . آنجا که عاشورا را به میدان هرزه گوئیها تبدیل کرد . این آن مدنیتی است که شما از آن سخن میگوئید سخن بسیار است اما در این مطلب به همین بسنده کرده و تاکید میکنم به مردم ایران بخاطر داشتن مدنیتی قوی و با اخلاق افتخار میکنم که با وجود خیانت مستمر بهائیان باز آنها را تحمل کرده و در کنار خود دارد .
حامد محمودی 8آذر 96