بهائیت در ایران : هر انسان عاقل در هر دین و مسلک و حزبی که باشد، در مسائل اجتماعی ، سیاسی و... قاعدتا از رهبران خود پیروی میکند . منطقا نمیتوان از هدایت رهبران دور ماند و به دلخواه خود عمل کرد . اما در دهه های اخیر بوده اند پیرئانی که از دستورات رهبران خود خارج شده و به آن پشت کرده اند ، فلذا بدون مقدمه به فعالیت مظلوم نمایانه و ضد حاکمیتی بهائیت و نظر رهبران این فرقهی ضاله اشاره میکنیم:
بهائیان بر خلاف شرع و دستور بزرگان خود بر علیه حکومتی که در آن زندگی میکنند، کمپینی راهاندازی کرده و گام را فراتر گذاشته و برای آزاد کردن زندانیان یک کشور هم تصمیم میگیرند و حتی بعضی از عناصر داخلی ضد انقلاب را هم با خود همراه کردهاند تا حمایت غیر بهائیها را هم در این امر به دست آورند و به این هم اکتفا نکرده و دعوت به همکاری و استخدام برای این کمپین نیز به راه انداختهاند. در این مجال به گوشهای از سخنان سران این فرقه میپردازیم:
عبدالبهاء به بهائیان دستور داده است که:
«ميزان بهائي بودن و نبودن اين است که هر کس در امور سياسيه مداخله کند و خارج از وظيفه خويش حرفي بزند و يا حرکتي نمايد، همين برهان کافي است که بهائي نيست، دليل ديگر نميخواهد». [1]
و آوردهاند که: «اهل بهاء... در امور سياسيه که مخصوص مقامات رسمي مملکتي است و نيز در امور احزاب و فرق سياسي به هيچ وجه ادني مداخلهاي ننمايند... حضرت ولي امر الله ميفرمايد: از امور سياسيه و مخاصمات احزاب و دول بايد کل، قلباً، ظاهراً، لساناً و باطناً به کلي در کنار و از اين گونه افکار فارغ و آزاد باشند.». [2]
با مقایسهی تمامی دستوراتی که بهائيان را از دخالت در امور سياسي باز میدارد و با عمل مخالف بزرگان بهائی، ميتوان به یک نکتهی مهم و قابل توجه در اين آموزه دست يافت و آن اين است که در حقيقت اين يک دستور کاملاً سياسي از سوي تشکيلات رهبري فرقه است و در واقع نه يک آموزهی ديني که یک تاکتيک سياسي است، براي جلب نظر و استفاده از حاکمان و دولتمردان ديکتاتور، که از مداخله تودههاي مردم در سياست بيم داشته و آن را تهديدي براي حاکميت خود تلقي ميکنند. ميدانيم که اکثر رژيمهاي معاصر در دورهی شکلگيري بهائيت از اين قبيل بودهاند و البته امروزه هم شاهد انواع حکومتهاي استبدادي هستيم که از اين گونه دستورالعملهاي ظالم پرور استقبال ميکنند. [3]
برای اثبات دقیقتر این موضوع به سخنان عباس افندی، از دیگر سران این فرقهی ضاله، اشاره میکنیم:
«به پادشاهان در نهايت صداقت و امانت خدمت نمايند و مطيع و خيرخواه باشند».[4]
نیاز به توضیح ندارد که نتیجهی این دستورات پوچ و ظاهر فریب در سخن بزرگان بهائیت مخفی نمانده و عبدالبهاء به صراحت به هدف شوم بهائیت اشاره کرده و میگوید: «در تشكيل اتحاديهی آيندهی ملل، يك نوع حكومت ما فوق حكومتها بايد تدريجاً به وجود آيد كه داراي تأسيسات و تشكيلات وسيعه است».[5] لابد منظورشان حکومت بهائیت است.
حال سوال اینجاست :
رهبران کنونی فرقه ضاله بهائیت قطعا از این دستورات اطلاع داشته و نمیتوان تصور کرد که اینگونه اقدامات بدون چراغ سبز این رهبران انجام شده باشد . اما با کدام توجیه بروی این تناقض آشکار چشم بسته اند . پاسخ ما فقط یک جمله ساده است " رضایت صاحبخانه "
پینوشت:
[1]. مجلهی «اخبار امري»، ارگان رسمي بهائيان، ايران شماره 5، دي 1325هـ .ش.
[2]. احمد يزداني، نظر اجمالي در ديانت بهائي، ص49.
[3]. ر.ک به مقالهی: کاش همه بهائي ميشدند، ويژه نامه ايام (جام جم)، تابستان 1386، ص 40؛ نقل از اخبار امري، ارديبهشت 1347، شماره 2، صص 111-115.
[4]. مجلهی «اخبار امري»، ارگان رسمي بهائيان، ايران، شماره 1 ـ 2، ارديبهشت ـ خرداد 1330.
[5]. جامعه عمومي دنيا، از انتشارات لجنه جوانان بهايي طهران، 1338 شمسي، ص 18