برای نمونه علی محمد باب که بهائیان او را مبشر خود میخوانند، درباره درس خواندن مینویسد: «لا یجوز التدریس فی کتبه غیر البیان؛ جایز نیست کتابی غیر از بیان تدریس شود.»(۱)
باب در جای دیگر مینویسد: در حکم محو و نابودی کلیه کتب مگر کتب نوشته شده در مورد بابیت.»(۲)
دومین سرکرده بهائیان نیز وقتی درباره بحث پیشینه بابیت و بهائیت میشود، از کردار افتخارآورشان مینویسد که میتوان گردن زدن، سوزاندن کتب و اوراق و نابود کردن بقعهها و قتل عام نام برد: «در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق و هدم بقاع و قتل عام الا من آمن و صدق بود.»(۳)
این آموزههای عالی و پیشینه درخشان، توجه انسان را به چند پرسش جلب میکند:
۱. اگر خواندن کتب غیر بابی جایز نیست، چرا بهائیان اصرار دارند که در دانشگاهها حاضر شوند، زیرا آثار باب و بهاء در هیچ دانشگاهی تدریس نمیشود و اساساً خود بهائیان نیز برای آثار باب ارزش قائل نیستند، چه رسد به دانشگاههای غیر بهائی.
۲. چرا بهائیان به جای آموزش کتب بابی و محو و نابود کردن کتب غیر بابی، در پی آموزش کتب غیر بابی هستند؟
۳. جایگاه کتب بابی یا خود آثار بهائی در میان کتب علمی دنیا چیست؟
۴. آیا تا به امروز شرح و تفسیری بر آثار بابی و بهائی نوشته شده است؟
۵. آیا هیچ دانشمندی به آثار بابی و بهائی استناد کرده است؟ اگر نه، چرا عقلا از این آثار استفاده نمیکند؟
۶. چرا هیچ رشته دانشگاهی درباره تبیین آثار باب و بهاء وجود ندارد؟
پانوشت:
۱. کتاب بیان، ص ۳۰.
۲. پیشین، ص ۱۹۸.
۳. مکاتیب، ج ۲، ص ۲۶۶.