مردم ایران پیش از انقلاب اسلامی، بهائیت را یک فرقهی ضالّه میدانستند که با بهرهگیری از حمایت اجانب و حکومت طاغوت، توانسته بود منافع ملّی ایران را به شدّت مورد تهدید قرار دهد. انزجار مردمی نسبت به بهائیان تا حدی بود که حتی رژیم پهلوی که خود حامی بهائیت بود، جرأت به رسمیت شناختن علنی آنان را نداشت. بیشک رفتارهای افرادی چون عبدالکریم ایادی و یا هژبر یزدانی و البته حبیب ثابت پاسال که از بزرگ بهائیان سلطهگر و چپاولگر بودند و یا کسانی همچون فرخ رو پارسا که تمامی تلاش خودرا در دزدیدن فرهنگ دینی و مذهبی مردم در زمان تصدی آموزش و پرورش بکار بست ، در نوع دیدگاه مردم نسبت به بهائیت بیتأثیر نبود.(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 375) اما پس از شکلگیری انقلاب اسلامی در ایران به عنوان نظامی مردمی و ثمرهی خون شهدایی که از دل همین مردم برخواسته بودند، دولت به عنوان منتخب مردم، کوشید تا دست بهائیان چپاولگر و جاسوسان اجانب را از این ملّت کوتاه کند.(تارهای عنکبوت، ص 66)
پینوشت:
ر.ک: حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، بیجا: اطلاعات، 1370.
جواد نوائیان، تارهای عنکبوت، مشهد: مؤسسهی فرهنگی خراسان، 1394.