بهائي‏گري اصول و مباني اعتقادي (بخش دوم )

جمعه, 12 آبان 1396 11:01 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران : در فضای مجازی به مطلبی برخوردم که بدلیل جامعیت و خلاصه نویسی توجهم را جلب کرد . با عنایت به موضوع مطلب که واکاوی بهائیت از آغاز پیدایش تا کنون است این مطلب را در پایگاه باز نشر میدهیم .

ادامه از بخش اول

.....

تهیه و تنظیم از اميرحسين منطقي(1)

ب . استدلال به روايات

1. رواياتي كه در آنها گفته شده مهدي موعود با امر تازه و كتاب جديد و راه و روش نو و شيوه قضاوتي جديد قيام مي‏كند. گلپايگاني ضمن ذكر اين روايات در كتاب فرائد (ص 295-297) مي‏گويد: اين روايات به روشني دلالت مي‏كنند كه مهدي موعود مقام پيامبري خواهد داشت نه اينكه تابع دين و پيامبر ديگري باشد؛ زيرا داراي كتاب نو است كه ناسخ قرآن است و داراي سنت و دين جديد كه ناسخ سنت پيامبر اسلام و دين آن حضرت است.

پاسخ: اين روايات را از بحارالانوار نقل كرده، در حالي كه علّامه مجلسي در همين كتاب صدها روايت نقل كرده كه همگي آنها دلالت دارند بر اينكه مهدي موعود و قائم (عج) نيز مانند يازده امام پيش از خودشان جز مقام وصايت و خلافت پيامبر صلي الله عليه و آله  مقام ديگري نخواهند داشت. در رواياتي كه گلپايگاني به آنها استدلال كرده، همين مطلب ذكر شده و مطالبي درباره مهدي موعود آمده كه به هيچ وجه بر باب و بها تطبيق نمي‏شود. خود باب هم به اين مسئله اعتراف كرده است؛ آنجا كه به دالگوركي مي‏گويد: من چطور ادعاي امام زماني بكنم، حال آنكه حتي نامم مهدي و نام پدرم حسن نيست. دالگوركي شرابي به او خورانده مي‏گويد:... پول از من ادعا از تو.(31)

حضرت مهدي (عج) احياگر دين رسول‏اللّه است نه آورنده دين ديگري. بر اين مطلب، روايات عديده‏اي كه نام ائمّه اطهار عليهم‏السلام و به ويژه اوصاف حضرت مهدي (عج) را بيان مي‏كنند شهادت مي‏دهند.

2. رواياتي كه دلالت بر جوان بودن حضرت مهدي موعود (عج) هنگام ظهور مي‏كنند. آنها كه ظهور باب را انكار كردند به خاطر اين بود كه او را پيرمردي هزار ساله مي‏دانستند [در حالي كه روايت تصريح دارد او جوان خواهد بود و علي‏محمّد هم جوان بود، پس خودش بود.]

پاسخ: در اينجا هم روايت به صورت ناقص آورده شده؛ يعني همان مقدار كه با ادعاي خودش مطابقت دارد بسنده شده و از ذكر بقيه روايات خودداري گرديده است. طبق احاديث، آن حضرت با سن بالا ولي قيافه كمتر از چهل سال ظهور مي‏كند. علاوه بر آن، در همان روايات اوصاف ديگري براي مهدي موعود (عج) ذكر شده كه حتي يكي از آنها هم بر علي‏محمّد صدق نمي‏كند.

آيا علي‏محمّد فرزند نهم امام حسين عليه‏السلام است و با نه واسطه نسلش به آن حضرت منتهي مي‏شود؟ آيا آنچنان‏كه وارد شده، حضرت عيسي عليه‏السلام پشت سر باب نماز خواند؟ آيا ولادت علي‏محمّد مخفي و عمرش طولاني بود؟ آيا بعد از ظهورش صلح جهان را گرفت يا دو جنگ جهاني؟ آيا بيعت هيچ سلطان طاغي بر گردن او نبود يا اينكه بعكس هميشه از دست حكومت در فشار و فرار بود و در نهايت هم به دست حكومت گرفتار و اعدام شد؟(32) و ده‏ها علامت ديگر.(33)

ج . دليل تقرير

استدلال: بقا و نفوذ شريعت بين مردم دال بر صحت ادعاي مدعي است.

پاسخ: اولاً، نفوذي نداشته، هرچند آمار جعلي هم در اين زمينه بدهند كه توضيح آن گذشت.

ثانيا، بر فرض كه نفوذ كرده باشد، آيا نفوذ دال بر صحت و حقانيت است؟ آيا مهدي سوداني كه طرف‏داران بيشتري هم نسبت به بهائيت دارد، اين نشان حقانيت ادعاي مهدويت اوست؟

ثالثا، اگر عدم نفوذ دال بر بطلان آن شريعت باشد شامل بسياري از پيامبران هم مي‏شود؛ مثل پيامبران قوم عاد و ثمود، و لوط و صالح و پيامبراني ديگر از اين قبيل. گذشته از اينكه با درگذشت برخي از پيامبران، مردم دوباره به همان خرافه‏پرستي و بت‏پرستي روي آوردند.

د . دليل معجزه

گلپايگاني در اين مورد، بعد از چهل صفحه عبارت‏پردازي چيزي را به عنوان معجزه باب و بها نمي‏تواند بشمارد. از اين‏رو، گاهي معجزات انبيا را انكار كرده، مي‏گويد: لزومي ندارد كه پيامبر معجزه ارائه كند تا كسي انتظار وقوع معجزه از باب و بها داشته باشد.

گاهي هم اخبار مربوط به آينده (اخبار غيبي) باب و بها را به عنوان معجزه شمرده، ولي به جاي ذكر معجزه باب و بها، طالبان را به محل خود - كه معلوم نيست كجاست - ارجاع مي‏دهد.(34)

عقيده سران بهائيت در مورد مهدي موعود با الفاظ متفاوت، همان عقيده بها است كه امام و خانواده وي و مكانش را موهوم مي‏داند.(35)

ادعاي الوهيت باب و بها

مهم‏ترين عقيده بهائيت عقيده به پيامبري باب و بها است كه مورد بررسي قرار گرفت. البته هر دوي آنها ادعاي الوهيت و خدايي هم كرده‏اند كه بر اين مطلب ادلّه زيادي اقامه شده؛ از جمله، تصريح خود گلپايگاني است كه در اين‏باره مي‏گويد: علي‏محمّد هفت سال و بها چهل سال الواحي نوشته، صريحا مي‏گفتند اينها كلمات خداست. يا جمله «اي اهل انشاء! نداي مالك اسماء را بشنويد كه از طرف زندان اعظم خود شما را ندا مي‏كند كه خدايي جز من مقتدر متسخر متعالي عليهم حكيم نيست... .»(36)

در جايي مي‏گويد: «باسمي المهيمن علي الاسماء» و جاي ديگر مي‏گويد: «بسمي المشرق من الافق البلاء» و موارد ديگر.(37)

از جمله ادلّه ادعاي الوهيت باب، نوشته وي در نامه‏اي به يحيي صبح ازل است: «اين نامه‏اي است از خداي زنده و برپادارنده جهان (باب) به سوي خداي زنده و برپادارنده جهان (صبح ازل). بگو همه از خدا آغاز مي‏شوند و همه به سوي او باز مي‏گردند.»(38)

لازم به ذكر است كه بهائيان به ظاهر مي‏گويند ادعاي بها رجعت مسيح عليه‏السلام و رجعت حسين عليه‏السلام است، ولي در حقيقت، ادعاي او ادعاي الوهيت است.(39) يكي از نجات‏يافتگان چنين مي‏گويد: «بهائيان خدا را به فرمان خود بها(40) به نام بها مي‏پرستند. و بها و باب را پيامبران خدا و صاحب زمان مي‏دانند و بها را به اندازه خدا و گاهي فراتر از خدا مي‏پرستند. همه دعا و نيايش و راز و نيازشان خطاب به بها و عبدالبها است.»(41) البته عبدالبها نبوت و قائميت باب را انكار كرده است.(42)

در مورد ادعاي رجعت حسين عليه‏السلام از سوي بها، خواهرش (عزّيه خانم) ضمن بيان برخي از جنايات بهائيان، چنين مي‏گويد:

... چنان‏كه بعضي از مؤمنينِ دينِ بيان، عدول كرده اين بيت را انشاء نموده در محافل مي‏خواندند و مي‏خنديدند:

اگر حسينعلي، مظهرِ حسين علي استهزار رحمت حق بر روان پاك يزيد!(43)

و مي‏گفتند كه ما هر چه شنيده بوديم حسين عليه‏السلام مظلوم بوده است نه ظالم.(44)

اصول ده‏گانه اعتقادي اسلام در بطلان اديان پس از اسلام

در زمينه عقايد، ما همان كتاب وزين محاكمه و بررسي باب و بها را معيار قرار داده، به اختصار مطالبي را ذكر مي‏كنيم. مطلب آغازين كتاب - پيش از پرداختن به بحث - به اين مضمون است كه اسلام داراي ده اصل محكم است كه به وسيله ثبوت هر كدام از اين اصول ده‏گانه، بطلان بهائيت و بابيت و هر حزب ديگري كه به نام دين جعل مي‏شود اثبات مي‏گردد. اين اصول ده‏گانه عبارتند از:

1. خاتميت دين رسول اكرم صلي الله عليه و آله

كتاب مزبور با استناد به شش آيه از قرآن، تصريح برخي از علما از جمله احسائي و سيد كاظم رشتي و استناد به ده روايت، به اين مطلب پرداخته است. در اينجا به ذكر سه آيه بسنده مي‏شود:

1. آيه 40 سوره مباركه «احزاب»: محمّد پدر يكي از شماها نيست، او رسول پروردگار متعال و ختم‏كننده پيغمبران است و خداوند به هر چيزي عالم و دانا است.

2. آيه 106 سوره «بقره»: آيتي از آيات الهي، منسوخ يا فراموش شده و متروك نمي‏شود، مگر اينكه آيتي را كه بهتر از اولي يا نظير آن باشد مي‏آوريم.

كتابي كه بعد از قرآن مجيد به عنوان كتاب آسماني و هدايت انسان نازل مي‏شود بايد از هر حيث بهتر و جامع‏تر و مفيدتر از قرآن باشد و ما اگر قرآن مجيد را با كتاب‏هاي سرا پا اغلاط (لفظي، ادبي، معنوي) بيان و اقدس و مطالب و احكام مسخره‏آميز و درهم و خنده‏آور(45) آنها مقايسه كنيم، پاينده بودن دين اسلام اثبات خواهد شد.

3. آيه 88 سوره «بني‏اسرائيل»: بگو اگر همه جن و انس اجتماع نمايند تا مانند اين قرآن را بياورند البته نخواهند توانست، اگرچه همديگر را ياري كرده و در اين مبارزه پشت به پشت يكديگر بدهند.(46)

2. حضرت ولي‏عصر (عج) امام دوازدهم

بزرگ‏ترين دليل براي وجود حيات امام دوازدهم عليه‏السلام در مقابل سيد علي‏محمّد و پيروانش، نوشته‏هاي خود او در مقام تمجيد و تجليل و تعظيم و اظهار اشتياق شديد او براي ملاقات با آن حضرت است كه پيش از ادعاي قائميت نوشته است.(47) اما بعدها كه ابواب تأويل گشوده شد يكايك مطالب را تأويل كردند.

ما مي‏گوييم: اگر - چنان‏كه جناب بها مي‏گويد - قيامت يعني: قيام يك نفر براي اصلاح حال مردم؛ بهشت يعني: باغ وصال و لقاي شخصي كه دعوي مقامي مي‏كند؛ جهنم: يعني: به آتش فراق و جهل و خلاف سوختن؛ خداوند يعني: آن شخصي كه شما را تعليم و تربيت مي‏كند؛ معجزه يعني عاجزكننده يك مشت عوام و احمق و نادان (از دعوي‏هاي پوچ و طلا و نقره و حيله و تزوير و سياست و تدبير)؛ كتاب آسماني يعني: آن كلماتي كه از سماي فكري و روح به زبان جاري مي‏شود و همچنين ساير قسمت‏ها...، پس آيين و دين يعني چه؟ پس با امكان اين تأويلات و محتملات چرا مردم بيچاره را زيربار تكليف و قوانين مي‏بريد؟

جناب عبدالبها طي جملاتي(48)  نه تنها علايم ظهور قائم (عج) را به مسخره و استهزاء و تأويل تمام كرده، بلكه علايم قيامت و دوزخ و بهشت و جهان ديگر (از جمله: ميزان و صراط و حساب و ملائكه و حور و كوثر و غير اينها) را در رديف علايم ظهور شمرده و همه را واقع شده و منقضي و تمام شده مي‏داند. از اين‏روست كه مي‏گوييم: بهائيت آزادي مطلق و حرّيت كلي به مردم داده، مردم بيچاره را از زيربار تكليف و حدود و جزا و دوزخ و عذاب و آخرت و حساب و كتاب مي‏رهاند.

3. مقام نبوت

مقام نبوت را هم باب و هم ميرزا فقط محتاج به نزول آيات مي‏دانند. پس در اين صورت، مي‏بايد صدها امثال حريري، كه جناب باب و بها از فهميدن جملات ايشان عاجزند، در رأس مقام نبوت قرار گيرند. يا خود صبح ازل كه آيات زيادي نازل كرده [!] و يا بها كه ده سال مقابل او خاضع بوده است.

4. پروردگار جهان

بها مي‏گويد: «حينئذٍ اننّني انا اللّه لا اله الا انا كما قال النقطةُ (سيد باب) مِن قبل و بعينِه يقول من يأتي من بعد.»(49) طبق اين گفته، مقام الوهيت خودش و باب را براي آيندگان ثابت مي‏كند. از سوي ديگر، طبق گفته‏هاي خودشان، بها خداي باب است.(50)

پاسخ: جانشينان بها بايد پاسخ بدهند كه در صورتي كه توجه پيدا كردن به پروردگار جهان و مبدأ ظهور و مشرق آيات براي بشر غيرممكن بوده و به قول بها وعبدالبها «السَّبيل مقطوع و الطلب مردوده»، پس خود باب و بها در عبادات خودشان به كجا متوجه مي‏شدند؟ آنها كدام مرآت و مَجلي را در نظر مي‏گرفتند؟ آيا باب و بها از افراد بشر نبوده‏اند؟ آيا مرآت و مَجلي بودن بدون تحقق توجه و ارتباط صورت مي‏گيرد؟ و آيا مرايا و مَظاهر حق از مظهر بودن خودشان غافل بوده‏اند و مرآت بودن خودشان را نفهميده‏اند؟

5. توقيفي بودن عبادت

اصحاب باب ابتدا دو دسته بودند: دسته‏اي تصرف در شريعت اسلام را جايز نمي‏دانستند، ولي دسته‏اي جايز مي‏دانستد. قره‏العين جزو اين دسته دوم بود. وي اولين فردي بود كه تصرف كرده، قانون حجاب و حكم صوم را نسخ كرد. بعدها معتقد شدند كه باب پيغمبر جديد برتر از پيامبران سابق است... و خداوند ظهور كرده و مذهب قبل منسوخ و قوانين قديم از ريشه درآمده‏اند.(51)

بها تا زمان حياتش احكام را خودش معين و جعل مي‏كرد. وي دستور داد پس از مرگش بيت‏العدل در اين زمينه تشكيل شود.(52)

6. قيامت و حشر و نشر

قيامت از نظر اسلام عبارت است از عود روح به بدن (معاد) و زنده شدن پس از مردن و حشر مردم براي ديدن نتيجه اعمال خوب و بدي كه دراين جهان به جا آورده‏اند.

باب قيامت را روز ظهور شجره حقيقت [خودش] دانسته و گفته: احدي از شيعه يوم قيامت را نفهميده، بلكه همه ‏موهوما امري ‏را توهم‏ نموده ‏كه ‏عنداللّه ‏حقيقت ‏ندارد.(53)

بها هم منظور از قيامت را قيام خودش دانسته، براي نبوت و از «ساعة» [كه در قرآن آمده و منظورْ قيامت است] ساعت بعثت خودش را اراده كرده است. بر اساس اين عقيده، آيات قرآن را به خودش تأويل مي‏نمايد.(54) پيش‏تر سخني در مورد قيامت و بهشت و جهنم از نظر آنان آورديم.(55)

7. مقام نبوت، موهبتي الهي

فضايل شخصي نبي بايد از جانب پروردگار جهان اعطا شود نه از راه رياضت و تحصيل. در اين باب، ادعاها و كلمات متناقضي دارند كه در برخي درصدد اثبات امي بودن باب و بها برآمده‏اند. در حالي كه تصريح به تحصيل آنها كرده‏اند. حتي نام استادهايشان و علوم و كتبي كه با آن سروكار داشته‏اند در منابع اصيل موجود است.

8. نبوت و درستي

پيامبر صلي الله عليه و آله  مردم را به سوي راستي و درستي و حقيقت دعوت كرده، از راه‏هاي تزوير و تقلب و تدليس و دروغ نهي مي‏كند. خلاف موارد مذكور در مورد آنها با استناد به بيانات خودشان ثابت شده است. از جمله آنها، ادعاي قائميت و نبوت و الوهيت و عقيده آنها در مورد صراط و قيامت است كه منابع آنها پيش‏تر ذكر گرديد.

9. كتاب آسماني

كتاب آسماني، هم از حيث محتوا و هم از لحاظ الفاظ و عبارات بايد در حد اعجاز باشد كه ديگران از آوردن آن عاجز باشند. درباره اين مطلب نيز پيش‏تر بحث شد.

10. دين و تناقض نداشتن

حقيقت هر قضيه بيش از يكي نيست. صدق هر كلامي يك رنگ بيشتر ندارد و قرآن به استناد آيه 82 سوره «نساء» عاري از تناقض است.

در احسن‏القصص در سوره 86 مي‏گويد: «چون از سيد باب كلامي برخلاف قواعد متداوله شيطانيه شنيديد آن را رد نكنيد؛ زيرا كه ملك جهان براي پروردگار است و او به هر نحوي كه بخواهد در ملك خود تصرف مي‏كند.»

از عبارات باب به دست مي‏آيد كه او احتياجي به علوم متداوله ندارد، در دو شبانه روز نظير يك قرآن را مي‏نويسد، متفكران جهان نمي‏توانند يك آيه آن را بفهمند و او «من يشاء كيف يشاء بما يشاء لما يشاء» است! سيد باب خداست، صبح ازل هم خداست، موجودات از سيد باب آفريده شده و به سوي او نيز برگشت و رجوع خواهند كرد و صبح ازل صراط بزرگ و حقي است كه مأموريت دارد كتاب بيان را حفظ كرده و مردم را به آن كتاب دعوت نمايد!

اين سخن نيز با مقام رسالت و نمايندگي او كمال تناقض و تنافي را داشته، از جهات متعدد با دعوي سيد باب سازگار نيست. از جمله تناقضات بها اعتراف به نيابت و وصايت صبح ازل تا چند سال است كه بعدا موضعش تغيير عجيبي مي‏كند.

ادامه دارد

0000

پی نوشتهای این بخش

               31- ر.ك. فضل‏اللّه مهتدى صبحى، خاطرات انحطاط و سقوط، ص 68-69.

32- ر.ك. اعتمادالسلطنه، فتنه باب، 1351، ص 146.

33- فهرست منابع شيعى كه در آن رواياتى كه مهدى عج را معرفى كرده‏اند، در دو صفحه در كتاب بهائيان، سيد محمّدباقر نجفى، ص 189-190 آمده است.

34- تمام چهار دليل گلپايگانى و ايرادات وارد بر آن از كتاب بهائيت، دكتر مهناز آيتى، ذكر گرديد. نقد كتاب فرائد توسط آيه‏اللّه شيخ جواد تهرانى در كتاب بهائى چه مى‏گويد - كه احتمالاً مهناز آيتى هم از اين كتاب استفاده نموده است - موجود است كه به علت عدم دسترسى به اين كتاب گرانسنگ مراجعه بدان حاصل نشد.

35- ر.ك. سيد محمّدباقر نجفى، بهائيان، ص 204-205.

36- بهرام افراسيابى، تاريخ جامع بهائيت، ص 389.

37- ر.ك. عزالدين رضانژاد، «نقد و بررسى آيين بهائيت»، انتظار موعود 11و12، ص 540-545، به نقل از: اشراقات، ص 147.

38- همان، ص 539.

39- همان، ص 543، به نقل از: عبدالحسين آيتى، كشف الحيل، ج 1، ص 55-56.

40- حسينعلى اين اسم را از دعاى سحر گرفته است. ر.ك. احمد زمرديان، معارف الهى شرح دعاى سحر، 1355، ص 32. يحيى هم اسم صبح ازل را از حديثى از اميرالمؤمنين عليه‏السلام گرفته است. ر.ك. اعتضاد السلطنه، فتنه باب، 1351، ص 205.

41- مهناز رئوفى، سايه شوم، ص 17.

42- ر.ك. سيد محمّدباقر نجفى، بهائيان، ص 215.

43- اين شعر را شخصى معروف به سيد عبادوز در داستان استخدام چاقوكش‏ها توسط حسينعلى براى كشتن پيروان يحيى سروده است كه بعدها سيد عبادوز نيز از بهائيت عدول كرده شيعه مى‏شود. اين شعر در بسيارى از منابع ذكر شده؛ از جمله: نورالدين چهاردهى، چگونه بهائيت پديد آمد؟، 1369، ص 289.

44- مصطفى حسينى طباطبائى، ماجراى باب و بها، 152، به نقل از: تنبيه النائمين، ص 15-16.

45- يكى از امور بديهى در مورد مسلك بهائيت، همين مطلب است. براى نمونه ر. ك. محمّدعلى خادمى، بى‏بهايى باب و بها، 1327، ص 143 / جان ر. هيلنز، راهنماى اديان زنده، 1385، ج 2، ص 1193. جالب اينجاست كه همين كتاب‏ها و جملات خود را معجزه خودشان مى‏دانند، همچنان‏كه در عبارات گلپايگانى ذكر شد و نيز ر.ك. جان هينلز، راهنماى اديان زنده، ص 1193.

46- در طول تاريخ كسانى بوده‏اند كه مثل على‏محمّد و حسينعلى جملات عربى به صورت موزون و سبك خاصى نوشته‏اند تا - مثلاً - آيه يا آياتى مثل قرآن بياورند كه هر كدام از ديگرى مضحك‏تر و بى‏محتواترند و نشانگر وضعيت شخصيتى و معرفتى آورندگانشان مى‏باشند. نمونه ديگرى را ملاحظه نماييد؛ آياتى كه مُسيله مى‏گفته است: والمُبَذِّرات زَرعا. و الحاصداتِ حَصدا و الذّاريات قَمحا و الطاحناتِ طحنا و الخابزات خبزا و...؛ يعنى قسم به بذرپاشان براى كشتن و دروكنندگان درو كردنى و پراكنده‏كنندگان گندمى و آسياب‏كنندگان گندمى و پخت‏كنندگان نانى و تريدكنندگان تريدى و لقمه‏گيران لقمه‏اى از پيه ذوب شده كه شما از چادرنشينان برترى يافته‏ايد و شهرنشينان از شما پيشى نگرفته‏اند. مصطفى حسينى طباطبائى، ماجراى باب و بها، ص 14و15.

47- مصطفوى، محاكمه و بررسى باب و بها، 1386، به نقل از: تفسير سوره يوسف على‏محمّد باب، احسن القصص، سوره 58، يا سيدالاكبر... سوره 59، يا اهل الارض... سوره 60، يا عباداللّه... و در 5 سوره ديگر كه در برخى از موارد از همين كاب به اسم شريف امام دوازدهم عليه‏السلام و اسامى آباء طاهرينش تصريح كرده است.

48- مصطفوى، محاكمه و بررسى باب و بها، به نقل از: عبدالبها، مكاتيب، ص 352، س 8.

49- مصطفوى، محاكمه و بررسى باب و بها، به نقل از: حسينعلى نورى بها، بديع، ص 154؛ ص 341-342 / عبدالبها، مكاتيب، ص 245، س 3، ص 255 / بها، مبين، ص 21، س 5، ص 48، س 14.

50- مصطفوى، محاكمه و بررسى باب و بها، به نقل از: حسينعلى نورى، بديع، ص 232-236 و 352، كه بها از قول سيد باب عباراتى را نقل مى‏كند كه مضمونش اين است كه خداى باب - به گفته خودش - من بها بوده‏ام.

51- مصطفوى، محاكمه و بررسى باب و بها، به نقل از: ميسيونيكلا، مذاهب ملل، ص 297 و به استناد يازده آيه از على‏محمّد شيرازى باب.

52- مصطفوى، محاكمه و بررسى باب و بها، به نقل از: حسينعلى نورى بها، اقدس، ص 9، س 9 / عبدالبها، مكاتيب اول، ص 455، س 17.

53- مصطفوى، محاكمه و بررسى باب و بها، به نقل از: على‏محمّد شيرازى، بيان، باب سابع از واحد ثانى.

54- مصطفوى، محاكمه و بررسى باب و بها، به نقل از: حسينعلى نورى بها، اقدس، ص 102، س 3 / عبدالبها، مكاتيب، عبدالبها، ص 33، ص 15 / حسينعلى نورى (بها)، اقدس، ص 252، س 9 / عبدالبها، مكاتيب ثانى، ص 165، س 11. كه علايم قيامت از نظر آنها شمرده شده.

55- اوصاف قيامت از منظر قرآن را مى‏توانيد در آيات 66 مريم، اول حج، 6 حج، 15 مؤمنون و 66 نمل نگاه كنيد.

 

 

خواندن 1334 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی