ب. استدلال به روايات
1. رواياتي كه در آنها گفته شده مهدي موعود با امر تازه و كتاب جديد و راه و روش نو و شيوه قضاوتي جديد قيام ميكند. گلپايگاني ضمن ذكر اين روايات در كتاب فرائد (ص 295-297) ميگويد: اين روايات به روشني دلالت ميكنند كه مهدي موعود مقام پيامبري خواهد داشت نه اينكه تابع دين و پيامبر ديگري باشد؛ زيرا داراي كتاب نو است كه ناسخ قرآن است و داراي سنت و دين جديد كه ناسخ سنت پيامبر اسلام و دين آن حضرت است.
پاسخ: اين روايات را از بحارالانوار نقل كرده، در حالي كه علّامه مجلسي در همين كتاب صدها روايت نقل كرده كه همگي آنها دلالت دارند بر اينكه مهدي موعود و قائم (عج) نيز مانند يازده امام پيش از خودشان جز مقام وصايت و خلافت پيامبر صلي الله عليه و آله مقام ديگري نخواهند داشت. در رواياتي كه گلپايگاني به آنها استدلال كرده، همين مطلب ذكر شده و مطالبي درباره مهدي موعود آمده كه به هيچ وجه بر باب و بها تطبيق نميشود. خود باب هم به اين مسئله اعتراف كرده است؛ آنجا كه به دالگوركي ميگويد: من چطور ادعاي امام زماني بكنم، حال آنكه حتي نامم مهدي و نام پدرم حسن نيست. دالگوركي شرابي به او خورانده ميگويد:... پول از من ادعا از تو.(31)
حضرت مهدي (عج) احياگر دين رسولاللّه است نه آورنده دين ديگري. بر اين مطلب، روايات عديدهاي كه نام ائمّه اطهار عليهمالسلام و به ويژه اوصاف حضرت مهدي (عج) را بيان ميكنند شهادت ميدهند.
2. رواياتي كه دلالت بر جوان بودن حضرت مهدي موعود (عج) هنگام ظهور ميكنند. آنها كه ظهور باب را انكار كردند به خاطر اين بود كه او را پيرمردي هزار ساله ميدانستند [در حالي كه روايت تصريح دارد او جوان خواهد بود و عليمحمّد هم جوان بود، پس خودش بود.]
پاسخ: در اينجا هم روايت به صورت ناقص آورده شده؛ يعني همان مقدار كه با ادعاي خودش مطابقت دارد بسنده شده و از ذكر بقيه روايات خودداري گرديده است. طبق احاديث، آن حضرت با سن بالا ولي قيافه كمتر از چهل سال ظهور ميكند. علاوه بر آن، در همان روايات اوصاف ديگري براي مهدي موعود (عج) ذكر شده كه حتي يكي از آنها هم بر عليمحمّد صدق نميكند.
آيا عليمحمّد فرزند نهم امام حسين عليهالسلام است و با نه واسطه نسلش به آن حضرت منتهي ميشود؟ آيا آنچنانكه وارد شده، حضرت عيسي عليهالسلام پشت سر باب نماز خواند؟ آيا ولادت عليمحمّد مخفي و عمرش طولاني بود؟ آيا بعد از ظهورش صلح جهان را گرفت يا دو جنگ جهاني؟ آيا بيعت هيچ سلطان طاغي بر گردن او نبود يا اينكه بعكس هميشه از دست حكومت در فشار و فرار بود و در نهايت هم به دست حكومت گرفتار و اعدام شد؟(32) و دهها علامت ديگر.(33)
ج. دليل تقرير
استدلال: بقا و نفوذ شريعت بين مردم دال بر صحت ادعاي مدعي است.
پاسخ: اولاً، نفوذي نداشته، هرچند آمار جعلي هم در اين زمينه بدهند كه توضيح آن گذشت.
ثانيا، بر فرض كه نفوذ كرده باشد، آيا نفوذ دال بر صحت و حقانيت است؟ آيا مهدي سوداني كه طرفداران بيشتري هم نسبت به بهائيت دارد، اين نشان حقانيت ادعاي مهدويت اوست؟
ثالثا، اگر عدم نفوذ دال بر بطلان آن شريعت باشد شامل بسياري از پيامبران هم ميشود؛ مثل پيامبران قوم عاد و ثمود، و لوط و صالح و پيامبراني ديگر از اين قبيل. گذشته از اينكه با درگذشت برخي از پيامبران، مردم دوباره به همان خرافهپرستي و بتپرستي روي آوردند.
د. دليل معجزه
گلپايگاني در اين مورد، بعد از چهل صفحه عبارتپردازي چيزي را به عنوان معجزه باب و بها نميتواند بشمارد. از اينرو، گاهي معجزات انبيا را انكار كرده، ميگويد: لزومي ندارد كه پيامبر معجزه ارائه كند تا كسي انتظار وقوع معجزه از باب و بها داشته باشد.
گاهي هم اخبار مربوط به آينده (اخبار غيبي) باب و بها را به عنوان معجزه شمرده، ولي به جاي ذكر معجزه باب و بها، طالبان را به محل خود - كه معلوم نيست كجاست - ارجاع ميدهد.(34)
عقيده سران بهائيت در مورد مهدي موعود با الفاظ متفاوت، همان عقيده بها است كه امام و خانواده وي و مكانش را موهوم ميداند.(35)
ادعاي الوهيت باب و بها
مهمترين عقيده بهائيت عقيده به پيامبري باب و بها است كه مورد بررسي قرار گرفت. البته هر دوي آنها ادعاي الوهيت و خدايي هم كردهاند كه بر اين مطلب ادلّه زيادي اقامه شده؛ از جمله، تصريح خود گلپايگاني است كه در اينباره ميگويد: عليمحمّد هفت سال و بها چهل سال الواحي نوشته، صريحا ميگفتند اينها كلمات خداست. يا جمله «اي اهل انشاء! نداي مالك اسماء را بشنويد كه از طرف زندان اعظم خود شما را ندا ميكند كه خدايي جز من مقتدر متسخر متعالي عليهم حكيم نيست... .»(36)
در جايي ميگويد: «باسمي المهيمن علي الاسماء» و جاي ديگر ميگويد: «بسمي المشرق من الافق البلاء» و موارد ديگر.(37)
از جمله ادلّه ادعاي الوهيت باب، نوشته وي در نامهاي به يحيي صبح ازل است: «اين نامهاي است از خداي زنده و برپادارنده جهان (باب) به سوي خداي زنده و برپادارنده جهان (صبح ازل). بگو همه از خدا آغاز ميشوند و همه به سوي او باز ميگردند.»(38)
لازم به ذكر است كه بهائيان به ظاهر ميگويند ادعاي بها رجعت مسيح عليهالسلام و رجعت حسين عليهالسلام است، ولي در حقيقت، ادعاي او ادعاي الوهيت است.(39) يكي از نجاتيافتگان چنين ميگويد: «بهائيان خدا را به فرمان خود بها(40) به نام بها ميپرستند. و بها و باب را پيامبران خدا و صاحب زمان ميدانند و بها را به اندازه خدا و گاهي فراتر از خدا ميپرستند. همه دعا و نيايش و راز و نيازشان خطاب به بها و عبدالبها است.»(41) البته عبدالبها نبوت و قائميت باب را انكار كرده است.(42)
در مورد ادعاي رجعت حسين عليهالسلام از سوي بها، خواهرش (عزّيه خانم) ضمن بيان برخي از جنايات بهائيان، چنين ميگويد:
... چنانكه بعضي از مؤمنينِ دينِ بيان، عدول كرده اين بيت را انشاء نموده در محافل ميخواندند و ميخنديدند:
اگر حسينعلي، مظهرِ حسين علي استهزار رحمت حق بر روان پاك يزيد!(43)
و ميگفتند كه ما هر چه شنيده بوديم حسين عليهالسلام مظلوم بوده است نه ظالم.(44)
اصول دهگانه اعتقادي اسلام در بطلان اديان پس از اسلام
در زمينه عقايد، ما همان كتاب وزين محاكمه و بررسي باب و بها را معيار قرار داده، به اختصار مطالبي را ذكر ميكنيم. مطلب آغازين كتاب - پيش از پرداختن به بحث - به اين مضمون است كه اسلام داراي ده اصل محكم است كه به وسيله ثبوت هر كدام از اين اصول دهگانه، بطلان بهائيت و بابيت و هر حزب ديگري كه به نام دين جعل ميشود اثبات ميگردد. اين اصول دهگانه عبارتند از:
1. خاتميت دين رسول اكرم صلي الله عليه و آله
كتاب مزبور با استناد به شش آيه از قرآن، تصريح برخي از علما از جمله احسائي و سيد كاظم رشتي و استناد به ده روايت، به اين مطلب پرداخته است. در اينجا به ذكر سه آيه بسنده ميشود:
1. آيه 40 سوره مباركه «احزاب»: محمّد پدر يكي از شماها نيست، او رسول پروردگار متعال و ختمكننده پيغمبران است و خداوند به هر چيزي عالم و دانا است.
2. آيه 106 سوره «بقره»: آيتي از آيات الهي، منسوخ يا فراموش شده و متروك نميشود، مگر اينكه آيتي را كه بهتر از اولي يا نظير آن باشد ميآوريم.
كتابي كه بعد از قرآن مجيد به عنوان كتاب آسماني و هدايت انسان نازل ميشود بايد از هر حيث بهتر و جامعتر و مفيدتر از قرآن باشد و ما اگر قرآن مجيد را با كتابهاي سرا پا اغلاط (لفظي، ادبي، معنوي) بيان و اقدس و مطالب و احكام مسخرهآميز و درهم و خندهآور(45) آنها مقايسه كنيم، پاينده بودن دين اسلام اثبات خواهد شد.
3. آيه 88 سوره «بنياسرائيل»: بگو اگر همه جن و انس اجتماع نمايند تا مانند اين قرآن را بياورند البته نخواهند توانست، اگرچه همديگر را ياري كرده و در اين مبارزه پشت به پشت يكديگر بدهند.(46)
2. حضرت وليعصر (عج) امام دوازدهم
بزرگترين دليل براي وجود حيات امام دوازدهم عليهالسلام در مقابل سيد عليمحمّد و پيروانش، نوشتههاي خود او در مقام تمجيد و تجليل و تعظيم و اظهار اشتياق شديد او براي ملاقات با آن حضرت است كه پيش از ادعاي قائميت نوشته است.(47) اما بعدها كه ابواب تأويل گشوده شد يكايك مطالب را تأويل كردند.
ما ميگوييم: اگر - چنانكه جناب بها ميگويد - قيامت يعني: قيام يك نفر براي اصلاح حال مردم؛ بهشت يعني: باغ وصال و لقاي شخصي كه دعوي مقامي ميكند؛ جهنم: يعني: به آتش فراق و جهل و خلاف سوختن؛ خداوند يعني: آن شخصي كه شما را تعليم و تربيت ميكند؛ معجزه يعني عاجزكننده يك مشت عوام و احمق و نادان (از دعويهاي پوچ و طلا و نقره و حيله و تزوير و سياست و تدبير)؛ كتاب آسماني يعني: آن كلماتي كه از سماي فكري و روح به زبان جاري ميشود و همچنين ساير قسمتها...، پس آيين و دين يعني چه؟ پس با امكان اين تأويلات و محتملات چرا مردم بيچاره را زيربار تكليف و قوانين ميبريد؟
جناب عبدالبها طي جملاتي(48) نه تنها علايم ظهور قائم (عج) را به مسخره و استهزاء و تأويل تمام كرده، بلكه علايم قيامت و دوزخ و بهشت و جهان ديگر (از جمله: ميزان و صراط و حساب و ملائكه و حور و كوثر و غير اينها) را در رديف علايم ظهور شمرده و همه را واقع شده و منقضي و تمام شده ميداند. از اينروست كه ميگوييم: بهائيت آزادي مطلق و حرّيت كلي به مردم داده، مردم بيچاره را از زيربار تكليف و حدود و جزا و دوزخ و عذاب و آخرت و حساب و كتاب ميرهاند.
3. مقام نبوت
مقام نبوت را هم باب و هم ميرزا فقط محتاج به نزول آيات ميدانند. پس در اين صورت، ميبايد صدها امثال حريري، كه جناب باب و بها از فهميدن جملات ايشان عاجزند، در رأس مقام نبوت قرار گيرند. يا خود صبح ازل كه آيات زيادي نازل كرده [!] و يا بها كه ده سال مقابل او خاضع بوده است.
4. پروردگار جهان
بها ميگويد: «حينئذٍ اننّني انا اللّه لا اله الا انا كما قال النقطةُ (سيد باب) مِن قبل و بعينِه يقول من يأتي من بعد.»(49) طبق اين گفته، مقام الوهيت خودش و باب را براي آيندگان ثابت ميكند. از سوي ديگر، طبق گفتههاي خودشان، بها خداي باب است.(50)
پاسخ: جانشينان بها بايد پاسخ بدهند كه در صورتي كه توجه پيدا كردن به پروردگار جهان و مبدأ ظهور و مشرق آيات براي بشر غيرممكن بوده و به قول بها وعبدالبها «السَّبيل مقطوع و الطلب مردوده»، پس خود باب و بها در عبادات خودشان به كجا متوجه ميشدند؟ آنها كدام مرآت و مَجلي را در نظر ميگرفتند؟ آيا باب و بها از افراد بشر نبودهاند؟ آيا مرآت و مَجلي بودن بدون تحقق توجه و ارتباط صورت ميگيرد؟ و آيا مرايا و مَظاهر حق از مظهر بودن خودشان غافل بودهاند و مرآت بودن خودشان را نفهميدهاند؟
5. توقيفي بودن عبادت
اصحاب باب ابتدا دو دسته بودند: دستهاي تصرف در شريعت اسلام را جايز نميدانستند، ولي دستهاي جايز ميدانستد. قرهالعين جزو اين دسته دوم بود. وي اولين فردي بود كه تصرف كرده، قانون حجاب و حكم صوم را نسخ كرد. بعدها معتقد شدند كه باب پيغمبر جديد برتر از پيامبران سابق است... و خداوند ظهور كرده و مذهب قبل منسوخ و قوانين قديم از ريشه درآمدهاند.(51)
بها تا زمان حياتش احكام را خودش معين و جعل ميكرد. وي دستور داد پس از مرگش بيتالعدل در اين زمينه تشكيل شود.(52)
6. قيامت و حشر و نشر
قيامت از نظر اسلام عبارت است از عود روح به بدن (معاد) و زنده شدن پس از مردن و حشر مردم براي ديدن نتيجه اعمال خوب و بدي كه دراين جهان به جا آوردهاند.
باب قيامت را روز ظهور شجره حقيقت [خودش] دانسته و گفته: احدي از شيعه يوم قيامت را نفهميده، بلكه همه موهوما امري را توهم نموده كه عنداللّه حقيقت ندارد.(53)
بها هم منظور از قيامت را قيام خودش دانسته، براي نبوت و از «ساعة» [كه در قرآن آمده و منظورْ قيامت است] ساعت بعثت خودش را اراده كرده است. بر اساس اين عقيده، آيات قرآن را به خودش تأويل مينمايد.(54) پيشتر سخني در مورد قيامت و بهشت و جهنم از نظر آنان آورديم.(55)
7. مقام نبوت، موهبتي الهي
فضايل شخصي نبي بايد از جانب پروردگار جهان اعطا شود نه از راه رياضت و تحصيل. در اين باب، ادعاها و كلمات متناقضي دارند كه در برخي درصدد اثبات امي بودن باب و بها برآمدهاند. در حالي كه تصريح به تحصيل آنها كردهاند. حتي نام استادهايشان و علوم و كتبي كه با آن سروكار داشتهاند در منابع اصيل موجود است.
8. نبوت و درستي
پيامبر صلي الله عليه و آله مردم را به سوي راستي و درستي و حقيقت دعوت كرده، از راههاي تزوير و تقلب و تدليس و دروغ نهي ميكند. خلاف موارد مذكور در مورد آنها با استناد به بيانات خودشان ثابت شده است. از جمله آنها، ادعاي قائميت و نبوت و الوهيت و عقيده آنها در مورد صراط و قيامت است كه منابع آنها پيشتر ذكر گرديد.
9. كتاب آسماني
كتاب آسماني، هم از حيث محتوا و هم از لحاظ الفاظ و عبارات بايد در حد اعجاز باشد كه ديگران از آوردن آن عاجز باشند. درباره اين مطلب نيز پيشتر بحث شد.
10. دين و تناقض نداشتن
حقيقت هر قضيه بيش از يكي نيست. صدق هر كلامي يك رنگ بيشتر ندارد و قرآن به استناد آيه 82 سوره «نساء» عاري از تناقض است.
در احسنالقصص در سوره 86 ميگويد: «چون از سيد باب كلامي برخلاف قواعد متداوله شيطانيه شنيديد آن را رد نكنيد؛ زيرا كه ملك جهان براي پروردگار است و او به هر نحوي كه بخواهد در ملك خود تصرف ميكند.»
از عبارات باب به دست ميآيد كه او احتياجي به علوم متداوله ندارد، در دو شبانه روز نظير يك قرآن را مينويسد، متفكران جهان نميتوانند يك آيه آن را بفهمند و او «من يشاء كيف يشاء بما يشاء لما يشاء» است! سيد باب خداست، صبح ازل هم خداست، موجودات از سيد باب آفريده شده و به سوي او نيز برگشت و رجوع خواهند كرد و صبح ازل صراط بزرگ و حقي است كه مأموريت دارد كتاب بيان را حفظ كرده و مردم را به آن كتاب دعوت نمايد!
اين سخن نيز با مقام رسالت و نمايندگي او كمال تناقض و تنافي را داشته، از جهات متعدد با دعوي سيد باب سازگار نيست. از جمله تناقضات بها اعتراف به نيابت و وصايت صبح ازل تا چند سال است كه بعدا موضعش تغيير عجيبي ميكند.
احكام بهائيت
1. نماز و روزه: نماز و روزه از اول بلوغ واجب ميشود. نماز نه ركعت است براي خدا، نازلكننده آيات. حكم به عدم نماز جماعت داده شده، در حالي كه بر اساس شواهد تاريخي، خود ميرزا و پسرش تا آخر عمر پشت سر امام جماعت وقت نماز را به جماعت ميخواندند.
2. قبله: همان جايگاه جسد بها در عكا است.
3. سرقت: مرتبه اول، دزد را تبعيد و مرتبه دوم، او را زنداني كنند و بار سوم علامتي در پيشاني دزد بگذارند كه بدان وسيله شهرهاي خدا او را نپذيرند. به اين حكم، كه بهائيان آن را برجستهترين احكام اقدس ميدانند، چندين ايراد وارد شده است.(56)
4. زنا: ديه زنا نُه مثقال طلا براي بيتالعدل است. در صورت تكرار، دو برابر و الي آخر، كه در آن فرقي بين زناي محصنه و غيرمحصنه قرار داده نشده است.
5. عيد: اعياد واجب روز ولادت بها و روز بعثت باب ميباشد.
6. ازدواج: به عقيده بهائيان، ازدواج با بيش از يك زن حرام است.
- آزادي معاملات ربوي، الغاي حجاب زنان و ترك تراشيدن ريش مردان از ديگر احكام آنهاست.
- نفي روحانيت و ملغا نمودن اين نهاد نيز يكي از ابداعات بها است.(57)
- در وضو گرفتن، شستن دستها تا مچ و شستن صورت در مرتبه اول با گلاب و در صورت نبودن آب، گفتن كلمه «اللّه».
- اَطهَر به جاي وضو و تطهير كافي است، علاوه بر اينكه مسح سر و پاها نيز لازم نيست.
- ميرزا بها ابتداي بلوغ زن و مرد را در سن شانزده سالگي و منتهاي آن را سن هفتاد سالگي دانسته است.
- نه روز در سال كسب و كار حرام است.(58)
- عدم جواز ذكر گفتن بين مردم، حرام بودن سؤال كردن فقير [تكديگري] و نيز حرام بودن اعطاي چيزي به او، حلال بودن پوشيدن حرير براي مردان و جواز ريشتراشي براي آنها، حرام بودن بوسيدن دست، حرمت تراشيدن موي سر، تحريم نشستن بر روي منبر، جايز نبودن نشر كتابهايي كه صلاح بهائيت نيست به نام اينكه مخالفت با دولت است، حرام دانستن تقيه (با آنكه خودشان به شدت تقيه ميكردند)، جواز غنا، تحريم سفرهاي زيارتي مگر اينكه براي زيارت خودشان يا قبرشان باشد، تجويز استفاده از ظروف طلا و نقره، منع از غذا خوردن با دست، حرام بودن استعمال ترياك به طور مطلق، پاك دانستن تمام اشيا حتي سگ و خوك و مني، حرام بودن دخول در خزينه حمام (و حوض و اينگونه اماكن)، تكفين ميت در پنج پارچه حرير يا پنبه و دفن كردن ميت در زماني كمتر از يك ساعت (در حالي كه به قول خودشان، بها دستور ميدهد جنازه باب را از تبريز به تهران انتقال داده، در امامزاده معصوم به وديعه بگذارند. در سنه 1284 باز به دستور بها جنازه را از آنجا برداشته، به سوي عكا در فلسطين انتقال دادند)، گذاشتن ميت در ميان بلور يا سنگهاي محكم يا چوبهاي سخت و لطيف، و انگشترهاي منقوش به آيه در دست ميت كردن مواردي ديگر،(59) از جمله احكام اين مسلك جعلي ميباشد.
تبليغ بهائيت
برخي از اقدامات تبليغي بهائيت در ايران عبارتند از:
1. صرف ميليونها دلار براي خريد «فضا» و «وقت» از ماهوارههاي گوناگون؛
2. تبليغ رذيلانه درباره اعزام دختران ايراني به منطقه شيخنشينهاي خليج فارس كه طبق تحقيقات صورت گرفته تمام گروههاي فعال در اين زمينه بهائي هستند. اجراي اين طرح تحت عنوان «تبليغات منفي» با هدف بدنام كردن جمهوري اسلامي صورت ميگيرد.
3. انجام كارهاي خيريه و عامالمنفعه مانند عيادت از بيماران در بيمارستانها، نظافت پاركهاي محل و معابر كوهستاني، مراجعه به آسايشگاه سالمندان و كمك به سالخوردگان توسط كودكان بهائي 12 تا 15 ساله كه در صورتامكان، اينكار همراه بزرگترهايشان صورت ميگيرد.
4. تربيت راهنمايان و مبلغان بهائي كه از طريق آشنايي مجدد با دوستان دوران مدرسه، ايجاد كلاسهاي آشپزي و هنري، رفت و آمد به كتابخانهها و سمينارها و... به تبليغ ميپردازند.
5. تبليغ تحت عنوان يونيسف و پژوهش دنياي كودك در مدارس شيراز كه از گروه 54 نفري آنان سه نفر بازداشت شدهاند.
6. تبليغات بر روي برخي اجناس.(60)
همه اقدامات مزبور ناشي از احكام بيتالعدل ميباشد. البته دلايل عديدهاي مبني بر اثبات شكست روزافزون بيت مذكور موجود است.(61)
جمعبندي
در عصر غيبت، با تأسي از فرمايش يگانه منجي عالم بشريت حضرت مهدي (عج) مبني بر رجوع در حوادث واقعه به فقها(62) و در رأس آنها وليفقيه،(63) اسلام واقعي حفظ ميگردد و در نتيجه، ارزش و كرامت و جايگاه واقعي انساني باقي ميماند و نقشه دشمنان سعادت انساني لگدكوب خواهد شد.
يافتههاي اين تحقيق بدين قرار است:
1. عقايد بهائيت برگرفته از وحي نبوده، فاقد پشتوانه عقلي نيز ميباشد.
2. با آنكه به دستور سران مسلك باب تأويل مسدود گشته، ولي در عمل تأويلات زيادي كردهاند كه خود اين تأويلات هم معقول و مشروع نيستند.
3. اعتقادات بهائي متناقض و بسيار سستاند تا آنجا كه خود بزرگان بهائي هم بدان معترفند.
پى نوشت ها
56- ر.ك. سعيد زاهد زاهدانى، بهائيت در ايران، به نقل از: عبدالحميد اشراقخاورى، گنجينه حدود و احكاموبديع،ص 105.
57- ر.ك. سعيد زاهد زاهدانى، بهائيت در ايران، ص 110-112.
58- ر.ك. مصطفوى، محاكمه و بررسى باب و بها، ص 223-232.
59- ر.ك. همان، ج دوم، ص 54-103 / ر.ك. حسن نيكو، فلسفه نيكو، 1342، ص 110-124. اين كتاب نسز از بهترين منابع در شناخت بهائيت است كه عقايد و احكام بهائيت را همراه انتقادات وارد بر آنها را به رشته تحرير درآورده است. از آنرو كه دكتر نيكو، زمانى بهائى بوده، چنين مىسرايد:
زمن شنو كه بگويم هر آنچه ديده شده نه از كسى كه بگويد چنين شنيده شده
چهاردهى در باب كيست سخن او چيست، دو كتاب بابيان در رد بهائيت تنبيه النائمين عزيه خانم، عمه عبدالبها، و هشت بهشت ميرزا آقاخان نورى و احمد روحى را بهترين رديه بر بهائيت مىداند.
60- محمود علىپور، «مبلغان شيطان»، فرهنگ پويا 7، ص 97-102.
62- شيخ حرّ عاملى، وسائلالشيعه، 1404، ج 27، ص 140.