شوقی افندی : «امر بهائی قصدش آن نیست که بر تعداد نظامات دینی که چندین نسل است به واسطه اختلاف پیروانشان آرامش جهان را بر هم زدهاند بیفزاید، بلکه این آئین جهانی در قلوب هریک از پیروانش عشق و محبت تازهای را به وجود آورده که نسبت به جمیع ادیان که پیروانشان در جامعه بهائی وارد شدهاند عشق بورزند».[1]
اما لازم است بدانیم که بر خلاف ادعای این پیشوای بهائی، رهبران مسلک بهائی تا حد ممکن، بر نفرتپراکنی و ایجاد چنددستگی میان انسانها افزودهاند؛ همچنان که پیامبرخواندهی این فرقه به پیروانش فرمان داده است: «کُن کَشُعلَةِ النَّار لِأعدائِی و کُوثَرِ البَقاء لِأحِبائی [2]؛ بر دشمنانم شعلهی آتش باش و برای دوستانم، کوثر بقاء». و یا آنجا که ضمن ممنوعیت معاشرت با غیربهائیان [3]، حکم به خشونت در برخورد با آنان داده است: «أنتُم یا أحِباءالله کُونُوا سحاب الفَضل لِمَن آمَنَ بِاللهِ و آیاتِه و عَذابُ المَحتُوم لِمَن کَفَرَ بِالله و أمرِه [4]؛ ای بهائیان! بر مؤمنین به خدا (بهاءالله) و آیاتش (کلام او)، اَبر رحمت و بر منکرین و مخالفین، عذاب حتمی باشید»
اما به راستی اگر به ادعای شوقی افندی، مسلک بهائیت برای گسترش اختلاف بشر نیامده، پس این میزان از نفرت پراکنی توسط پیشوایان بهائی چه معنایی دارد؟!
نگاهی به تاریخ بهائیت ثابت خواهد کرد که این آئین ساخته توهمات علی محمد باب و بعد از آنم حسنعلی نوری در طول مدت عمر خود جز به تشدید شکاف اعتقادی فکر نکرده و عمل نکرده اند . وقایع سالهای اعلام رکنیت علی محمد باب با اولین ترور یک روحانی مسلمان شروع شد . شهید ثالث عالمی که صرفا بخاطر مخالفت با اعتقادات علی محمد با طراحی طاهره و توسط بابیان در مسجد مورد حمله قرار گرف6ت و به شهادت رسید . بعدها وقایع خونین در نقاط مختلف بین بابیان و قوای حکومتی پیش آمد که در تاریخ بهائیت آمده است . در این درگیریها علما مسلمان هم مجبور به مداخله بر علیه بابیان شدند . بعدها جریان بابیه پوست اندازی کرد و بهائیه نام گرفت که البته حسینعلی نوری هم بعنوان رهبر بهائیه در جریان ترور مخالفین بهائیه مجبور به ترک ایران شد . در حوزه اعتقادی در فلسطین هم بابیان جانب قوای انگلیس را گرفتنند تا بتوانند خود را حفظ کنند و سرزمین مادی فلسطینیان با کمک تدارکاتی عناصر بهائی در عکا و حیفا به تصرف دشمنان اسلام در آمد .
در واقعه بدشت صراحتا بابیان اعلام نسخ اسلام را مینمایند . که در تاریخ بابیه به آن پرداخته شده است .
اگر اینها و صدها و هزاران مورد دیگر برخورد با مخالفین و تشدید اختلاف نیست پس چه نامی باید بر آن گذاشت ؟
اگر اینها
پینوشت:
[1]. شوقی افندی، توقیع مورخ: 11 مارس 1936 م (تولّد مدنیت جهانی)، نسخهی الکترونیکی، ص 71.
[2]. افنان مهری، نفحات فضل، کانادا: مؤسسه معارف بهائی، 144 بدیع، ص 16.
[3]. اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، مطلب 53، ص 38.
[4]. حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه، لانگنهاین آلمان: لجنه نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی، چ 1، 137 بدیع، ص 216.