دومین پیشوای بهائی در یکی از سخنرانیهای خود در سفر به اروپا، پیرامون خلقت یکسان و عدم تفاوت میان نوع بشر، گفته است: «با وجود این وحدت بشر چگونه اختلاف کنیم که این آلمانیست، این انگلیس است، این فرانسه است، این ترکست، این روم است، این ایرانیست. این (اختلافات) مجرد وهم است».(1) اما این ادعای عبدالبهاء در حالیست که در واقع، تساوی انسانها در نظر پیشوایان بهائی، وهمی بیش نیست.
همچنان که پیامبرخواندهی این فرقه، با وحشی خواندن ترکزبانها گفته است: «اُترُکُوا التُرُوک و لَو کانَ اَبُوک، اِن احِبُّوک اکلُوک و اِن ابغضُوک قَتَلُوک؛(2) از تُرک زبانها دوری کن و فاصله بگیر، اگرچه پدرت باشد. چرا که اگر دوستت بدارد، خواهَدَت خورد و اگر دشمن بدارد خواهَدَت کشت».
از طرفی شخص عباس افندی نیز، با تحقیر ترکزبانان، ایشان را تنها لایق جوابهای مضحک دانسته است: «جمال پاشا... چون به عكا رسید و ملاقات مرا خواست بر الاغ سوار شده به قصد خانهاش رفتم. همین كه مرا دید، استقبال كرد و مرا به كنارش نشاند و بیمقدمه چنین گفت: تو از مفسدین در دینی و به همین جهت دولت ایران تو را در اینجا تبعید نمود ... اندیشیدم كه ترک است و باید جوابی مُضحک (: خندهدار) و مُسكِت (: ساکت کننده) داد».(3)
حال با گذشت بیش از 170 سال از پیدایش فرقه ضاله بهائیت سوال این است مبلغان بهائی و کسانی که خودرا از رهبران این فرقه میدانند چگونه میتوانند این بیان پیامبر خواندگان بابی و بهائی را توجیه نمایند . اساسا این رفتارها و بیانات با کدام اصول 12 گانه بهائی سازگار است . چگونه میشود در بیان و عمل دو رفتار کاملا متمایز از هم داشت . مبلغان با اینهمه تناقض چگونه کنار آمده اند و باز هم به فریبکاری میپردازند . تنها جمله متناسب با این رفتار رهبران بهائی یک بیت از اشعار حافظ علیه الرحمه است که می فرماید : «واعظان کاِین جلوه در محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند»(4)
پینوشت:
1- عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، 1921 م، ج 1، ص 160.
2- اسدالله فاضل مازندرانی، اسرالآثار خصوصی، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 2، ص 154.
3- فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، بیجا: موسسهی ملی مطبوعات امری، 128 بدیع، ج 3، ص 42 و 43.
4- شمس الدین محمّد حافظ، دیوان، تهران: جمهوری، 1379 ش، غزل شماره: 199، ص 204.