همانگونه که در روایات معصومین (علیهم السلام) اشاره شده است، کودکان ظرفیت بالایی در پذیرش و تأثیرپذیری دارند.(1) از اینرو فرقهی ضالّهی بهائیت که عموماً از ارائهی استدلال برای محققین و اندیشمندان ناتوان است، با شناخت این مهمّ، سوءاستفاده از این ویژگی کودکان را از همان ابتدا به عنوان یکی از اهداف اساسی تبلیغی، در دستور کار خود قرار دادهاند.(2)
در زمان کنونی نیز که تشکیلات بهائیت برای جبران عقبماندگی از برنامهی بیست سالهی خود و اصطلاحاً جبران دخول ناکام افواج مقبلین، سرمایهگذاری بر کودکان را در اولویتهای تبلیغی خود قرار داده است. همچنان که بیت العدل تبلیغ برای بهائی سازی کودکان را علناً در بعضی پیامهای خود اظهار داشته تا بهائیان با تبلیغ بیشتر، افراد بیشتری را وارد تشکیلات بهائیت نمایند و در همین راستا، از آمار قابل توجهی پرده برمیدارد: «در محیطهای گوناگون و در همۀ قارّات... تعداد کلّ کسانی که بالقوّه میتوانند در مقام معلّمین کلاسهای کودکان خدمت کنند در طیّ پنجسال تقریباً دو برابر شده و به حدود 130.000 نفر بالغ گشته است».(3)
متفکرین بهائی نیز بیکار ننشسته و به نوبهی خود، با نگارش کتاب و جزوات مخصوص (از جمله کتاب 27 راهکار ایجاد هویت بهائی در اطفال)(4)، راهکارهای بهائی سازی کودکان را برای مبلّغان تشکیلات بهائیت ترسیم کردهاند.
در این بین، یکی از شیوههایی که طیّ سالهای اخیر توسط مبلّغان بهائی در کشورمان برای جذب دانشآموزان مسلمان به کیش بهائیت به کار گرفته شده، تبلیغ این فرقه در پوشش کلاسهای آموزشی و درسی میباشد. به این صورت که دانشآموزِ از همهجا بیخبر، از طرف دوستان بهائی خود به گروههایی با موضوع رفع اشکالات درسی دعوت میشوند تا در ظاهر، بدون پرداخت هزینهای سؤالات و نکات درسی خود را از اساتید حاضر در گروه فرا بگیرد. لذا در ابتدا خانوادهها و دانشآموزانی که توان پرداخت هزینهی کلاسهای خصوصی را نداشته باشند، از این اقدام استقبال میکنند، غافل از آنکه در پس این اقدام به ظاهر خیرخواهانه، اساتید بهائی موظف هستند تا فعالیت خود را گسترش داده و با شناسایی دانشآموزان مستعد، آنان را به بهانهی درس اخلاق، به کلاسهای روحی بکشانند.
اما در بررسی این شیوهی تبلیغی تشکیلات بهائیت، ذکر نکاتی را ضروری میدانیم:
اول: طبق قوانین بین الملل و اعلامیهی جهانی حقوق کودک مصوب 20 نوامبر 1959 و کنوانسیون حقوق کودک مصوبه 23 نوامبر 1989 مجمع عمومی سازمان ملل متحد، که بیش از 166 کشور آن را امضاء کردهاند و تقریباً در همهی کشورها اجرایی گردیده است، کودکان و نوجوانان زیر 18 سال باید در مقابل ترویج تعصبات مذهبی و نژادی و تلاش برای تغییر دین آنان مصون باشند و حمایت شوند.(5) این در حالیست که تشکیلات بهائیت در عین حالی که خود را مطیع اوامر حکومتی معرفی میکند، برای افزایش جمعیت خود، تمامی قوانین و کنوانسیونهای بین المللی و قوانین کشوری را زیر پای میگذارد.
دوم: این شیوه از تبلیغ تهاجمی توسط تشکیلات بهائیت، نه تنها در ایران بلکه در سایر کشورهایی که تبلیغ و تلاش برای تغییر عقاید کودکان در آنها ممنوع است، نظیر اندونزی، ازبکستان، چین و... به کار گرفته شده است. لذا گرچه این شیوهی تبلیغی بر خلاف اعلامیه و کنوانسیون حقوق کودک میباشد، ولی مبلّغان بهائی که مطیع دستورات تشکیلاتی حیفا نشینان میباشند، حاضرند به قیمت پرداخت جرائم مادی و معنوی، قوانین و مقررات کشوری و بین المللی را نقض کنند. چرا که مطمئن هستند تشکیلات بهائیت (که از مساعدت مادی و معنوی برخی قدرتهای بزرگ برخوردار است) با صدور اعلامیه، فشار بر دولتمردان، ایجاد کمپینهای حمایتی در فضای مجازی و... از آنها حمایت میکند.
سوم: فرقهی بهائیت در حالی تمرکز تبلیغی بر کودکان را به عنوان یکی از راهکارهای افزایش جمعیت خود بکار میگیرد که بر خلاف شعار تحری حقیقت و آزادی اندیشه (6)، تعلیم و تربیت یکسان (7)و اُلفت و اتحاد خود (8)، در مقابل تربیت بهائی کودکان خود بسیار حساس است. تا جایی که عبدالبهاء، ضمن آنکه معتقد بود بهائیت را میبایست با شیر مادر به خورد کودکان بهائی داد (9)، از حضور کودکان بهائی در مدارس غیربهائی نیز به شدّت نهی کرده بود: «اطفال احبّا ابداً جائز نیست که به مکتبهای دیگران بروند چه که ذلّت امرالله است و بکلّی از الطاف جمال مبارک محروم مانند زیرا تربیت دیگر شوند و سبب رسوائی بهاییان گردند».(10)
بنابراین بهائیتی که تا این میزان بر تربیت بهائی فرزندانش حساس است و از حتی از آنان نیز مبلّغ میسازد (11)، با چه توجیهی میتواند برای کودکان غیر نقشه کشیده و به بهانهی درس و اخلاق آنان را به فرقهی خود جذب نماید؟! از سویی، اگر به قول مبلّغان بهائی، پدر و مادر در مقایسه با دیگران، صلاحیت بیشتری برای رنگدهی به فرزندان خود دارند، پس چرا والدین غیربهائی را صاحب این حق نمیدانند و با نیرنگ، رنگ بهائیت به فرزندان غیر میدهند؟! و به راستی چه برخوردی شایستهی تبلیغ تهاجمی بهائیت علیه فرزندانمان است؟!
پینوشت:
1- همچنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرمایند: «... وَ اِنَّما قلبُ الْحَدَثِ کَالاَْرْضِ الْخالیةِ ما اُلْقِیَ فیها مِنْ شیءٍ قَبِلَتْهُ [1]؛ ... دل نوجوان، همچون زمینِ ناکِشته است؛ هرچه در آن افکنند بپذیرد»: سید رضی، نهج البلاغه، تحقیق: محمد دشتی، نسخهی الکترونیکی، ص 268.
2- ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، مصر: کردستان العلمیه، 1910 م، ج 1، صص 406-405.
3- همچنان که در قسمتهائی از پیام بیت العدل خطاب به هیأتهای مشاورین قارهای (مورخ: 28 دسامبر 2010) آمده است.
4- سویدا مانی اونیگ، 27 راهکار ایجاد هویت بهائی در اطفال، ارجمه تینا حائری، با مقدمه پیتر خان.
5- سایت بهائی پژوهی، مقالهی: تبليغ تهاجمي بهائیان به بهانه تعليم و تربيت اطفال
6- «اول اساس بهاءالله تحری حقیقت است؛ یعنی نفوس از تقالیدی که از آباء و اجداد، موروث مانده، منزه و مقدس گردند»: اشراق خاوری، پیام ملکوت، هند: بینا، 1985 م، ص 17.
7- «حضرت بهاءالله وحدت تربیت را اعلان نموده که به جهت اتّحاد عالم انسانی لازم است که جمیع بشر یک تربیت شوند رجالاً و نساءً و دختر و پسر تربیت واحد گردند. و چون تربیت در جمیع مدارس یک نوع گردد ارتباط تامّ بین بشر حاصل شود»: اشراق خاوری، پیام ملکوت، طهران: بینا، 1326 ش، ص 222.
8- «دین باید سبب اتّحاد باشد، قلوب را به یکدیگر ارتباط دهد... انبیاء الهی به جهت الفت و اتّحاد آمدند، پس اگر دین سبب اختلاف شود، نبودن آن مرجّح است»: عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری، 127 بدیع، ج 2، ص 56.
9- «بايد از بِدايت (ابتدا) اطفال را به تربيت الهی (بخوانید بهائی) پرورش داد و همواره بذکر حقّ متذکّر نمود تا محبّت اللّه در طِينت آنان ثبوت و قراريابد و با شير امتزاج نمايد»: عباس افندی، منتخباتی از مکاتيب، نسخهی الکترونیکی، ج 1، ص 124.
10- عباس افندی، مکاتیب، نسخهی الکترونیکی، ج 5، ص 170.
11- «بايد با محبت و پافشاری اطفال را راهنمائی نمود تا مطابق اصول و موازين اَمری (بهائی) زندگی کنند و امر بهائی را فرا گيرند و آن را به نحوی که با شرايط آنان سازگار باشد تبليغ نمايند»: نهاد رهبری بهائیت موسوم به بیت العدل، قسمتی از پيام رضوان 2000 م، خطاب به بهائيان عالم.