پیش از سالگرد تولد علیمحمد شیرازی، همانگونه تشکیلات بهائیت جشنهای گستردهای را به این مناسبت، برای تبلیغ فرقهی خود تدارک دیده بود، از لحاظ عقیدتی هم به دنبال توجیه ادعاهای پیشوایش علیمحمد باب بود. از اینرو در یکی از این توجیهات، مبلّغان بهائی تلاش نمودند تا مذهب انتظار ظهور مسیح در آمریکا که توسط ویلیام میلر (۱۷۸۲-۱۸۴۹) پایهگذاری شده بود را مبشّر ظهور ادعای علیمحمد باب جلوه دهند.
همچنان که در توجیه مبلّغان بهائی میخوانیم: «مطالعه کتاب مقدس او (ویلیام میلر) را به این فرضیه رهنمون ساخت که مسیح بزودی به زمین باز خواهد گشت و آن زمان رستاخیز مؤمنان خواهد بود و پادشاهی خدا تثبیت خواهد شد. پیشگوییهای او تأثیر عمیقی بر جای گذاشت. هنگامی که اعلام کرد که رجعت دوم مسیح بین بهار 1843 و بهار 1844 قطعی و مسلّم است، شور و شوق پیروانش افزایش یافت. اما عدم وقوع حادثه موعود غم انگیز بود، با وجود این، اغلب مؤمنان به میلر و آرمان او وفادار ماندند.(1)
مبلّغان بهائی ادامه دادند: «همانطور که میلر پیشبینی کرده بود، مسیح بین بهار 1843 تا بهار1844 میلادی رجعت خواهد فرمود، رجعت مسیح در بهار 1844 و دقیقا 23 می 1844 واقع شد». آنان همچنین در خصوص مکان رجعت مسیح (علیه السلام) هم بر اساس نظر مذهب انتظار ظهور، مدعی شدند: «از جمله پیش بینیهای میلر آن بود که محل رجعت مسیح در کوه کرمل در کنار روستای کوچکی که الان شهر حیفا در شمال اسرائیل و آن موقع از مستعمرات دولت عثمانی در فلسطین بود، واقع خواهد شد. در 23 می 1844 میلادی و برابر با پنجم جمادی الاولی 1260 هجری قمری مطابق به سوم خرداد ماه 1223 شمسی دو ساعت و یازده دقیقه از غروب آفتاب گذشته سید علی محمد باب در نزد ملاحسین بشرویهای در شیراز حقیقت ظهور خویش را اعلان فرمود در حالیکه در همان ساعات و روزها پیروان میلر در کوه کرمل انتظار رجعت مسیح را میکشیدند».(2)
اما در پاسخ به این توجیهتراشی مبلّغان بهائی برای حقانیت مسلک بابیت و بالتبع بهائیت، میگوییم:
اولاً: رجعت به معنای بازگشت و زنده شدن برخی مردگان به دنیا است. این در حالیست که به اذعان بهائیان، علیمحمد باب در سال ... و از میرزارضا بزاز و ... تولد یافت و رجعتی برای او متصور نبود. از طرفی، چگونه میتوان از بشارت این فرقهی مسیحی برای ظهور ادعای جناب باب در شیراز استفاده کرد، در حالی که مبلّغین بهائی در تناقضی آشکار، مکان ظهور دوم مسیح (علیه السلام) را در مذهب ویلیام میلر، نواحی فلسطین دانستهاند؟!
ثانیاً: هرچند علیمحمد باب ادعای نیابت، قائمیت، نبوت و خدایی داشت(3)، اما هیچگاه خود را رجعت حضرت مسیح (علیه السلام) معرفی نکرد! حال آنکه اگر او به راستی رجعت حضرت مسیح (علیه السلام) میبود، آیا نمیبایست خود را از جانب خداوند به مردم معرفی نماید؟! از طرفی، حتی بر فرض که ویلیام میلر، مبشّر ظهور علیمحمد باب باشد، وقتی در متون بابی، هیچگونه بشارتی به ظهور بهاء داده نشده، توجیه این مسئله چه سودی به نفع بهائیان دارد؟! اما بر خلاف آن، بهائیان در جایی دیگر، پیامبرخواندهی خود جناب بهاء، که اتفاقاً تاریخ بروز ادعاهایش با جناب میلر هماهنگ نیست را رجعت مسیح (علیه السلام) خواندهاند.(4)
ثالثاً: علیمحمد باب و یا همان موعود ادعایی میلر از زبان بهائیان، بر خلاف وعدهی این فرقهی مسیحی، در سال 1844 م، ادعای نیابت خود را از شهر شیراز شروع و در تبریز به مهدویت و نبوت تغییر داد. لذا در سال 1844، حتی استخوانها پوسیدهی او هم به حیفا نرسیده بود تا بخواهد ادعای جدیدی مطرح کند!
رابعاً: بنابر انتساب بهائیان به این فرقهی مسیحی، حضرت مسیح (علیه السلام) پس از رجعت خود به زمین، حکومتی 1000 ساله برپا خواهد کرد. این در حالیست که علیمحمد شیرازی نه تنها نتوانست حکومتی برپا کند، بلکه پس از شش سال در زندان (بخاطر ایجاد تحریف و بدعت در دین و دعوت پیروانش به آشوب و برادرکشی) به هلاکت رسید!
خامساً: بهائیان که در ابتدا سعی داشتند تا پیشبینی نافرجام یک فرقهی مسیحی را به اشتباه، گواه بر حقانیت علیمحمد باب گیرند، در ادامه نیز تلاش نمودند تا ظهور ادعای پیامبری حسینعلی نوری را به عنوان موعود باب کاذب معرفی کنند. این در حالیست که دلایل بسیاری در آثار باب کاذب، این ادعا را رد میکند!(5)
اما به راستی که فرقهی بهائی دیگر تا چه میزان از دلیل و منطق به دور است که پیشبینی نافرجام یک کشیش را گواه بر حقانیت خود میگیرد! تا جایی که به اعتراف بهائیان، حتی پیشوایان بهائی هم نتوانستند مسیحیهای آلمانی که در فلسطین اشغالی، منتظر رجعت مسیح موعود (علیه السلام) بودند را قانع و به فرقهی ساختگی خود جذب کنند!
پینوشت:
1- نینیان اسمارت، تجربه دینی بشر، ج 2، ص 262؛ به نقل از کانال تبلیغی بهائیت.
2- به نقل از کانال تبلیغی تشکیلات بهائیت.
3- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: پاسخ به توجیه ادعاهای گوناگون علیمحمد باب
4- ر.ک: احمد حمدی آلمحمد، دلیل و ارشاد، ترجمه: اشراق خاوری، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 126 بدیع، ص 77.
5- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: موعود باب کاذب که بود ؟!