علیمحمد جوان که پس از تلاش های استعمار و جاسوس زبردست روس کینیاز دالگورکی و در پی اندیشه های شیخ احمد احسایی مبنی بر رکن رابع و نیابت امام زمان علیه السلام و پس از او اصرار سید کاظم رشتی بر این اندیشه ها مخصوصا آنچه که شیخ احمد احسایی درباره امامان نوشته بود که علت هستي موجودات ايشان هستند و هستي موجودات بدان ها وابسته و قائم ميباشد به نحوي که همگي از سوي ايشان صادر شده اند. (1)
علیمحمد هم تصمیم گرفته بود اعلام صاحب الامری کند برای همین او هم در تایید و اثبات مدعای استاد خودش را چنین معرفی میکند : کل شيء به او خلق شده و ميشود و او است قائم به نفس خود بالله و کل شيء قائم به اوست. (2)
سرانجام علیمحمد در شب پنجم جمادی الاول سال 1260 در حضور ملا حسین بشرویه ای از شاگردان سید کاظم رشتی که دادش از فراق و جدایی امام زمان بلند بود ادعای خود را آغاز کرد
ملاحسین بشرویه ای که بنا به گفته مورخین از مواجب بگیران سفارتخانه روس هم بوده است اولین کسی است که ادعای بابیت علیمحمد باب را پذیرفت و با تلاش های او هفده نفر دیگر از شاگردان درس سید کاظم رشتی با بوجود زمینه های بوجود آمده توسط استاد و دیگر شاگردان متوجه علیمحمد باب شدند و بابیت او برای امام زمان را پذیرفتند مجموع این هفده نفر با خود علیمحمد که هجده نفر می شدند به حروف حی معروف شدند حی ابجد معادل عدد هجده میباشد .(3) .
این هجده نفر منتشر کنندگان امر باب شدند همچنانکه در متون بابی و بهایی و غیر اینها میباشد باب همزمان با طرح ادعای خود آماده سفر حج میشود تا در آنجا ادعای مهدی بودن خود را علنی سازد و به اصحاب خود که همان هفده نفر هستند دستور داد تا در همه جا پراکنده شده بدون اینکه نام و نشان او را بگویند جار بزنند که باب امام زمان و مهدی موعود ظاهر شده است(4) و توانستند در مدتي کوتاه عده اي را تابع بدعتي که ادامه ي انحراف شيخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی بود نمايند.
فاضل مازندرانی مبلغ بهایی علیمحمد را باب و همان رکن رابع میداند و مینویسد : بدانيد اي اهل زمين که همانا قبل از اين باب (علي محمد) دو باب ديگر (شيخ احمد احسائي و رشتي) معين فرموده بود براي اين که امرش را به شما بياموزد... و هر آينه اين نوشته را حضرت بقيةالله صاحب عصر و حجت خدا به سوي نايبش [علي محمد] خارج ساخته است. (5)
علاوه بر این افراد خود علیمحمد هم قبل از ادعای مهدویت خود را رکن رابع معرفی میکنه و در نامه ای که به محمد شاه قاجار مینویسد میگوید : خدا را شاهد ميگيرم به اينکه وحدانيت و نبوت حبيب او و ولايت خلفاي رسول او ظاهر نميشود مگر به مرآت چهارم (رکن رابع) که پرتوي از سه مرآت قبلي است و خدا مرا از طينتي پاک آفريد و به اين مقام رسانيد. (6) يعني من علیمحمد همان رکن رابع ميباشم.
چنانچه در کلام خود علیمحمد باب و دیگران مشاهده میشود این ادعای علیمحمد متاثر از کلام دو استاد خود یعنی شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی بوده و طرح رکن رابع بوده است حتی علیمحمد باب خود را در دیداری که با میرزا محیط کرمانی داشته باب معرفة الله یا همان رکن رابع معرفی میکند (7).
شیخی ها امروزه سعی در پی افکار و ادعاهای علیمحمد باب به انکار ارتباط او با شیخیه میپردازند که این تلاش هایشان بیهوده است چون بدون هیچ تردیدی شیخیه های امروزی از انشعابات شیخیه احمد احسایی و سید کاظم رشتی میباشند و همه نیک میدانند که سید کاظم رشتی بنابر وصیت احمد احسایی به جانشینی او انتخاب شد و نیز میدانند که بحث رکن رابع از مباحث داغ درس سید کاظم رشتی بوده و علیمحمد باب هم در کلاس درس او شرکت داشته است و او هم برای خود جانشینی تعیین نکرد و همواره میگفت : ظهور امام غايب بسيار نزديک است، احتياجي به جانشين نيست. از اين رو او درگذشت و معلوم نبود که رکن رابع و سرپرست شيخيان کيست.(8)
ولی از گفته های او درباره علیمحمد باب در کلاس درسش میتوان به این نتیجه رسید که این برنامه توسط استعمار برنامه ریزی شده بود و توسط او به مرحله اجرا رسید و کار به آنجا رساند که او بی هیچ واهمه ای ادعای مهدویت نمود و خود را امام زمان معرفی کرد
و در بررسی های تاریخی مشخص میشود که علاوه بر علیمحمد باب تعدادی از شاگردان سید کاظم رشتی به سبب همین بشارات استاد برای ظهور امام زمان مدعی نیابت یا صاحب الامری شدند که برخی از آنها عبارتند از : حاج کريم خان کرماني، ميرزا شفيع تبريزي، ميرزا طاهر حکاک اصفهاني که در استانبول ادعاي مهدويت کرد (9)
مهمترین موضوعی که در این میان باید به آن اشاره کرد و اگر به سادگی از کنار آن بگذریم خیانت به تاریخ میشود اینست که نقش استعمار روس و انگلیس در ایجاد این فرقه ها و مسلک ها میباشد اینها که تا قبل از این دشمن هم محسوب میشدند اما در این موضوع با هم تفاهم اساسی داشتند .(10)
انگلیسی ها از تحریک و تربیت و تقویت احمد احسایی که طرح رکن را رابع را به وجود آورد حمایت کردند و روسها آن روی سکه را نقش زده و در تقویت سید کاظم رشتی در شروع و ظهور و بروز امام زمان ها حمایت کردند و این حمایت ها زمینه ایجاد بابیت شد و در قضیه علیمحمد باب هر دو کشور استعماری ورود کردند و برای محافظت از آنچه درست کرده بودند و منافع مشترک داشتند باهم همکاری کردند و این قضیه از حمایت انگلیس از میرزا یحیی صبح ازل و حمایت روسیه از میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاء الله مشخص میشود(11)
از مطالعه تاریخ به دست داشتن هردو کشور استعماری به نقشه پلید آنها برای ایجاد و تقویت و حمایت از این فرقه ها رد پاهای زیادی به جا مانده ولی آنچه در نهایت میبینیم اینکه حسینعلی نوری به روس خیانت کرده و زیر پرچم انگلیس میرود و برای ابراز بندگی به ارباب خود برای پادشاه جرج پنجم نامه فدایت شوم هم ارسال میکند و درنهایت با دیدن کشوری ثروتمند مانند آمریکا به انگلیس هم براحتی پشت میکند و تحت الحمایه آمریکا قرار میگیرد . (12) .
پی نوشت :
1- شرح الزيارة الجامعة الکبيرة ج 1 ص 76.
2- بيان فارسي اثر علي محمد ص 79.
3- آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي ص182.
4- تلخيص تاريخ نبيل ص 82.
5- اسرار الآثار ج 2 ص 129.
6- مطلع الانوار عربي چاپ مصر ص 199.
7- تلخيص تاريخ نبيل ص 120.
8- شيخيگري، بابيگري...فضايي ص 33.
9- اميرکبير قهرمان مبارزه با استعمار ص 272.
10- همان منبع ص 273 پاورقي.
11- خاطره انحطاط و سقوط فضل الله صبحب مهتدی ص 70
12- اميرکبير قهرمان با استعمار ص 274 - 273.