سوال : چرا میگوئیم " فرقه ضاله بهائیت " (بخش اول )

جمعه, 03 مرداد 1399 07:52 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران : در تمامی مکاتبات ، تالیفات و گزارشات رادیوئی و تصویری از بهائیت به عنوان " فرقه ضاله بهائیت"  نام برده میشود میخواهیم در این مطلب و بخشهای بعدی آن به این موضوع بپردازیم که چرا از بهائیت بعنوان فرقه ضاله نامبرده میشود .

بهائیت از نظر علمای اسلام و مراجع تقلید، با توجه به انحراف از اصول و فروع مسلم اسلام، یك فرقۀ ضاله است. همچنین بهائیت به علت دارا بودن ویژگی‌هایی چون: . رهبران با هوش و زیرك، مغلطه گر، مقدس مآب و مستبد؛ . وجود تشكیلات منسجم بیت العدل كه شبیه فراماسونری‌ها عمل می‌كند و. بهره برداری از تكنیك‌های تبلیغی روانشناختی چون كنترل ذهن جهت فریب افراد، برای جذب و نگه داری آنها، یك فرقه است.

مقدمه
بهائیت، منشعب از بابیگری است. بابیگری نیز، انشعابی از فرقة شیخیه است كه از اندیشه‌های شیخ‌احمد احسایی در قرن دوازدهم هجری پدید آمد.(1) بنیان‌گذار بابیگری، سیدعلی محمد شیرازی، ملقّب به باب است كه در كربلا در كلاس درس سیدكاظم رشتی، شاگرد شیخ‌احمد احسایی، شركت كرد و پس از مرگ استاد، خود را باب امام زمان? خواند و گروهی از افراد ساده‌لوح یا فرصت‌طلب با انگیزه‌های گوناگون به وی گرویدند. ادعاهای او به مهدویت، رسالت و سپس ربوبیت و الوهیت گسترش پیدا كرد كه با درایت امیركبیر، بساط بابیگری با اعدام وی خاتمه یافت.(2)

میرزاحسینعلی نوری، معروف به «بهاء‌الله» پس از غلبه بر برادر و رقیب خود، میرزا یحیی، معروف به «صبح ازل»، جانشین باب شد. به دنبال بروز شورش‌های بابیان، میرزاحسینعلی به عراق تبعید شد؛(3)پس از قتل امیركبیر، به ایران بازگشت؛ اما سوءقصد دو تن از بابیان به ناصرالدین شاه و نقش مشهود میرزاحسینعلی در این ترور، حكومت را مصمم به دستگیری او كرد. پناهنده شدن او به سفارت روس و حمایت شخص سفیر روس به انتقال وی به بغداد انجامید. در بغداد مورد حمایت دولت‌های انگلیس و فرانسه قرار گرفت و والی بغداد برای او مقرری تعیین كرد.(4) در این زمان، برادرش، میرزایحیی صبح ازل، با لباس مبدل، خود را به عراق رساند و به تدریج اجتماعی از بابیان در خاك عراق ایجاد شد كه مهم‌ترین هدفشان، اذیت و آزار شیعیان بود.(5)

درگیری‌های دو برادر در بغداد كه به قتل، غارت و خراب‌كاری‌ها دیگر انجامید، دولت عثمانی را به تبعید آنها به استانبول و سپس ادرنه مجبور كرد. در همین زمان، میرزاحسینعلی ادعا كرد «من یظهره الله»(6) است. این ادعا باعث اختلاف شدید دو برادر و در نتیجه جدایی بابیان شد؛ اطرافیان میرزا یحیی «فرقۀ ازلیه» و پیروان میرزاحسینعلی «فرقۀ بهائیه» نامیده شدند. و آنهایی هم كه به این دو برادر ملحق نشدند، بر نام پیشین (بابی) باقی ماندند.(7) این جدایی و اختلاف شدید، میان دو برادر باعث شد كه حكومت عثمانی، بهاء‌الله و پیروانش را به عكا در فلسطین و میرزایحیی را به قبرس تبعید كند.(8)از این زمان به بعد، میرزا حسینعلی از بابیت دست كشید و رسماً خود را پیامبر نامید و فرقۀ بهائیت را بنیان گذاشت كه روسیه و سپس انگلیس از آن حمایت كردند. او پس از نه سال در شهر عكا درگذشت و قبرش، قبلة پیروانش شد.(9)

پس از مرگ میرزاحسینعلی، میان دو پسرش بر سرجانشینی او، اختلافات و درگیری‌های زیادی رخ داد. سرانجام عباس افندی، معروف به عبدالبها، بر برادرش محمدعلی چیره شد و به مقام رهبری بهائیان رسید. به تجدید حیات بهائیت پرداخت.(10) وی در جنگ جهانی اول با خدمت به دولت انگلیس، به دریافت لقب «سر» و نشان «نایت هود»(11)از آن دولت مفتخر شد و پس از آن ابزار سیاست انگلیس و بعدها امریكا شد.(12) او در سال 1911 م به اروپا و امریكا سفر كرد و با تأثیرپذیری از اندیشه‌های مدرنیسم و اومانیسم قرن نوزدهم در غرب، تعالیم باب و بها را بر اساس آنها، تجدیدحیات كرد.(13)

پس از مرگ عبدالبها، طبق وصیتش، نوۀ دختری او، شوقی افندی كه تربیت‌یافته انگلیسی‌ها بود، در سال 1300 ش به رهبری بهائیت رسید و خود را ولی امر الله نامید.(14) بهائیت در زمان شوقی، صاحب تشكیلات منسجمی همانند فراماسونری شد و به تبلیغ در جهان پرداخت؛ اما فساد اخلاقی شوقی باعث بروز اختلافات، انشعابات و رویگردانی عده‌ای از نزدیكان عبدالبهاء از بهائیت شد.(15)پس از شوقی، سران مهم فرقه، در كنفرانس لندن (1342ش)، نه نفر را به عنوان اعضای بیت‌العدل انتخاب، و مكان آن را به شهر حیفای اسرائیل منتقل كردند.(16)

بهائیت از زمان میرزا‌حسینعلی بهاء ـ كه ادعای پیامبری كرد ـ نخست به وسیلة امپراتوری روسیه و در زمان عباس افندی (عبدالبهاء) توسط انگلیس، امریكا و رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخته شد و با حمایت آنان به تبلیغ در جهان ادامه داد. با مطالعۀ سیر تحولات بهائیت و سركردگان آن از هنگام ظهورش تاكنون، ویژگی‌های فرقه در آن آشكار است؛ از این‌رو، این تحقیق در پی جواب دادن به این پرسش‌هاست كه چرا بهائیت یك فرقه است؟ آیا ویژگی‌های یك فرقه، قابل انطباق به بهائیت است؟ چرا علمای اسلام و مراجع تقلید، بهائیت را یك فرقة گمراه می‌دانند؟

این تحقیق از انواع تحقیقات كیفی بوده و روش انجام آن، جست‌وجوی اسنادی و كتابخانه‌ای است كه با بررسی كتب، آثار و متون تاریخی و مذهبی انجام شده است. شیوة گردآوری داده‌ها، مطالعه و بررسی منابع ذكر شده و سپس فیش‌برداری و استفاده از آنها بوده است. با توجه به اینكه در برخی موارد دسترسی مستقیم به اسناد و مدارك مرتبط با موضوع، امكان‌پذیر نبوده است، كوشیده‌ایم در این‌گونه موارد به سایت‌های اینترنتی مرتبط مراجعه شود.
1- كلیات و مبانی نظری فرقه
الف. مفهوم و تعریف فرقه

فرقه،(17) در لغت به معنای «دسته، طایفه، مسلك، حزب، بخش، بریدن، قسمت كردن و گروهی از مردم» است(18)و «گروه یا جماعتی كه اهداف، نظام اعتقادی یا ویژگی‌های یك‌سان و مشترك داشته باشند؛ مانند فرقه‌های تصوف.»(19)

در اصطلاح علم كلام نیز، به عده‌ای از مردم گفته می‌شود كه به دلیل اختلاف در مسائل اعتقادی، از پیروان یك دین جدا شده و عقاید و تبیین‌های خاصی از آن دین را انتخاب كنند.(20) فرقه در فرهنگ علوم سیاسی، چنین تعریف شده است: «بخشی از جامعه كه از مذهب رسمی جدا شده یا به آیینی گرویده باشد كه به وسیلة همگان به رسمیت شناخته نشده است. با نگاهی سهل‌انگارانه، به هر نوع جنبش جدایی‌طلب (ملّی، زبانی، مذهبی، سیاسی و غیره) به كار می‌رود.»(21)

ابراهیم خدابنده در سایت دیده‌بان فرقه آورده است: «مارگارت تالر سینگر، فرقه را با سه ویژگی اصلی؛ الف. داشتن رهبر مستبد و خودكامه؛ ب. ساختار هرمی قدرت؛ ج. استفاده از برنامة مجاب‌سازی (بازسازی فكر یا شست‌وشوی مغزی)، وصف می‌كند. این در حالی است كه داشتن یك یا دو ویژگی از این ویژگی‌ها، برای شناسایی جمعی به عنوان فرقه، كفایت نمی‌كند.(22)

در جمع‌بندی می‌توان گفت فرقه‌ها با سه ویژگیِ بیان‌شده از طرف سینگر بیان می‌شوند؛ به شرطی كه این سه ویژگی با شدت و استمرار در جمعی وجود داشته باشد. همچنین از بین این سه ویژگی، داشتن برنامة كنترل ذهنی كه به عنوان تعریف مدرن از فرقه به كار می‌رود، شاخص‌ترین و اصلی‌ترین ویژگی فرقه‌ها می‌تواند مورد تأكید قرار گیرد.
ب. انواع فرقه

با گسترش دیدگاه‌ها، می‌توان دسته‌بندی‌های متنوعی را برای فرقه‌ها ذكر كرد. این دسته‌بندی‌ها می‌توانند براساس چگونگی شكل‌گیری، نوع فعالیت، هدف فرقه و... انجام شوند. حتی ممكن است از نظر زمانی به فرقه‌های قدیمی و فرقه‌های نوظهور معتقد بود و یا به تفكیك فرقه‌های مذهبی از فرقه‌های سیاسی پرداخت. صاحب‌نظران، دسته‌بندی‌های دیگری را هم در این‌باره ذكر كرده‌اند كه در ادامه به چند نمونة آن اشاره می‌شود.

محمدجواد مشكور معتقد است فرقه‌های اسلامی را می‌توان در دو گروه جای داد؛ گروه اول، فرقه‌هایی كه در پاره‌ای مسائل اعتقادی و یا تبیین آن مسائل با مسلمانان دیگر اختلاف دارند و گاهی در احكام فرعی نیز، برخلاف مسلمانان دیگر عمل می‌كنند؛ ولی در اصول، همچنان با آنها هم‌عقیده‌اند و به فروعی چون نماز و روزه عمل می‌كنند؛ مانند فرقه‌های اهل حدیث، معتزله، اشاعره، زیدیه و امثال آنها. گروه دوم، فرقه‌هایی كه منشأ آنها دین اسلام است، ولی به دلیل افراط و تفریط‌های رهبران و پیروانشان، آن‌چنان از دین اسلام دور افتاده‌اند كه هیچ‌گونه وجه اشتراكی با مسلمانان ندارند و نه تنها در مسائل فرعی، بلكه در مسائل اصلی نیز، معارف اسلامی را تحریف، و در نهایت آنها را انكار كرده‌اند. فرقه‌های معروف به غالی كه رهبران خود را به مقام ربوبیت رسانده و به جای معاد به تناسخ معتقدند و در انجام فروع دین دچار اباحی‌گری شده‌اند، همچون اسحاقیه، حروفیه، حلمانیه و... از این دسته‌اند.(23)

گفتنی است كه دسته‌بندی‌های متنوعی از فرقه‌ها بیان می‌شود، ولی باید توجه داشت كه برخی از دسته‌بندی‌ها و انواع فرقه، برحسب اقتضای جوامع، اختصاصی آن جامعه بوده و كمتر قابل تعمیم است.
ج. ویژگی‌های فرقه

در جهان معاصر، ظهور و گسترش فرقه‌ها، یكی از مسائل عمدۀ جوامع صنعتی غرب است. نكتة مهم دربارة شناخت فرقه‌های معاصر، توجه به ماهیت و چگونگی عملكرد آنهاست. تعریف مدرن از فرقه، به هر گروهی اشاره دارد كه از عملكرد روان‌شناختی تكنیك كنترل ذهن برای عضوگیری و كنترل اعضایش استفاه می‌كند. كنترل ذهن، مجموعه‌ای از تكنیك‌های روانی است كه رهبران فرقه، به صورت غیرمحسوس بر اعضا اعمال می‌كنند.(24)

تكنیك‌های كنترل ذهن، عبارتند از:

1- فریب: آراستن ظاهر فرقه و پنهان نگه‌داشتن عملكردها و اعتقادات واقعی، جهت جذب افراد؛

2-ویژه‌سازی: القای رهبران فرقه به اعضا كه تنها در تشكیلات آنها و با اطاعت از دستورات آنها نجات می‌یابند؛

3-ترس و ارعاب: ترس همیشگی اعضا از رهبر فرقه و تشكیلات؛ زیرا رهبر، مدعی اتورتیة مستقیم از جانب خدا، برای كنترل تقریباً تمام شئونات زندگی فرقه است و افراد حق اعتراض و پرسش ندارند؛

4-بمبماران عشق و كنترل روابط: برای عضو جدید، دوستان فوری انتخاب می‌كنند و به تدریج به او می‌فهمانند كه مخالفت با آنها یا فرقه، سبب از دست دادن تمام دوستان تازه‌اش می‌شود. همچنین در قطع ارتباط اعضا با دوستان قدیم و خانواده، جهت قطع نفوذ دیگران بر او می‌كوشند؛

5-كنترل اطلاعات: تلقین به فرد كه هر اطلاعاتی خارج از فرقه، شیطانی و غیرحقیقی است و فقط اطلاعات فرقه حقیقت دارد؛

6-ساختار گزارش‌دهی: مراقبت اعضا از یكدیگر و گزارش به مقامات بالا كه به پنهان كردن عقاید و احساسات واقعی افراد می‌انجامد؛

7-كنترل زمان: مشغول نگه‌داشتن اعضا با ملاقات‌ها، فعالیت‌ها و مأموریت‌های طولانی به منظور جلوگیری از تفكر و اندیشه دربارة مسائل فرقه.(25)

خسرو تهرانی در بررسی سازمان مجاهدین خلق، معتقد است كه این سازمان به تدریج به یك فرقه تبدیل شده است. از نظر وی، ویژگی‌های فرقه شدن سازمان مجاهدین، فردگرایی محض، ویژگی‌های ممتاز رهبری مسعود رجوی، فاصلة بسیار زیاد رهبری از دیگر اعضا، تقدس و دست‌نیافتنی بودن رهبر، از دست رفتن وجهة دموكراتیكی رهبریت و نهایتاً توسّل رهبر به مقدّسات برای توجیه اعمال و اشتباهات خویش است.(26)
د. نظراتی پیرامون فرقه

به نظر ماكس وبر، فرقه‌ها معمولاً در میان افراد محروم و كسانی كه در حاشیة اجتماع قرار دارند، رشد می‌كنند. وی اصطلاح «الاهیات خاص محرومان» را دربارة آنها به كار می‌برد. فرقه‌ها به تبیین و توجیه وضع حاشیه‌ای خود و اعضای محروم خویش می‌پردازند. مهم‌تر این است كه به اعضا ـ به تناسب وضع حاشیة آنها یا فقری كه به آن دچارند ـ امكانات داده می‌شود.(27)

فرقه‌ها یا عمری كوتاه دارند یا تبدیل به «نحله» می‌شوند. این بدان جهت است كه سطوح اعتقادی و شور و اشتیاق لازم برای حفظ آنها نمی‌تواند تا مدت طولانی پایدار بماند و اگر از عزلت اجتماعی و حاشیه‌ای بودن آنها به هر دلیل كاسته شود، چه بسا باورهای آنها فرو ریزد و اعضا جذب جامعه شوند. این، هنگامی پیش می‌آید كه ارزش‌های موعظه‌شده به وسیلة فرقه، باعث ثروتمند شدن اعضا شود و بدین وسیله به حاشیه‌ای بودن آنها در جامعه پایان دهد.(28)

امروزه فرقه‌گرایی و اندیشه‌های خرافی رواج یافته و بیشتر آنها، منشأ غربی دارند. زمینه‌های مذهبی باعث شده تا فعالیت كیفی و كمّی این فرقه‌ها، مثل رام‌الله، اعتكاف، شیطان‌پرستی، فالون دافا، اكنكار و عرفان‌های دروغین، گسترش یافته و در سال‌های اخیر، بسیاری از جوانان مجذوب آنها شوند. صالح سبحانی از اعضای ارشد فرقة رام‌الله، پس از آگاهی و جدایی از آن فرقه گفته است:

فرقه‌ها از نگاه بیرونی، مجمع‌الجزایری از صحبت‌های خوب، زیبا و عامه‌پسند هستند و حتی مباحثی كه مطرح می‌كنند، ممكن است در قالب اصول معنوی هم قابل دفاع باشد؛ اما آنچه در بررسی فِرَق از دید پنهان می‌ماند، نه عقاید آنان، بلكه روابط و عملكرد تشكیلاتی آنان است كه عموماً و بلااستثنا، بر پایة مرید و مرادی است. اغلب فِرَق، فعالیت‌هایشان را با ظاهری زیبا و جذاب، حتی در پوشش مؤسسات رسمی و قانونی و دارای مجوز در جامعه ارائه می‌دهند؛ اما با ورود به مراكز فعالیتی و بررسی روند كارها و برنامه‌هایشان، می‌توان به ماهیت فرقه‌ای آنان پی برد. آنها دارای رفتارهای دوگانه هستند. در ظاهر به مسائلی تظاهر كرده و در باطن به چیز دیگری عمل می‌نمایند.(29)

در اغلب فرقه‌ها، افرادی به صورت خودانتصابی در رأس قرار می‌گیرند. سركردگان فرقه‌ها مدعی‌اند، علم ویژه‌ای دارند كه دیگران از آن محروم‌اند. این افراد، خودمحور و قدرت‌طلب‌اند و خیلی به قدرت‌نمایی و تسلط بر امورات مریدانشان تمایل دارند. اغلب سركردگان به وسیلة بعضی مریدانِ مسخ‌شده و فریب‌خورده و هم‌دستانشان، شخصیتی خاص و منحصربه‌فرد در بین اعضای فرقه و بیرون از فرقه وصف می‌شوند. آنها برای خاص جلوه دادن خودشان و جذب افراد، ظواهر خاصی برای خویش درست می‌كنند یا به گونه‌ای خاص سخن گفته و ژست‌های خاصی می‌گیرند تا به این وسیله خود را از دیگران متمایز جلوه دهند.(30)

نمونة بارز چنین رهبری‌هایی، فرقة فالون دافا در چین است كه پس از ادّعای پیامبری، مدّعی خدایی شد و در سال 1999 م به امریكا پناهنده شد و با حمایت این كشور به هدایت پیروانش كه به ادعای خویش، بیش از 100 میلیون نفرند، در بیشتر از شصت كشور دنیا ـ از جمله ایران ـ پرداخت. زمینة ظهور فرقة فالون دافا در چین، كاهش شاخص‌های رفاه اجتماعی در كنار خلأ معنوی و غریزة فطری نیاز به معنویت در جامعه‌ای با بیش از چهار دهه سابقه در ترویج باورهای كمونیستی است كه بستری مناسب برای پذیرفته‌شدن فرقه‌هایی نوظهور مانند فالون دافا را فراهم كرده است تا رهبران آنها با ابداع مذاهبی جدید، مدعی نجات مردم از تنگناهای اجتماعی و پاسخ‌گوییِ نیاز طبیعی آنها به توسل و كمك‌خواهی از نیروهای ماورایی باشند.(31)

 

 پی نوشتها

1- علی ربانی‌گلپایگانی، فرق و مذاهب كلامی، ص 346-336.
2- محمدجواد مشكور، فرهنگ فرق اسلامی، 91-88.
3- سعید زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ص 146-145.
4-رضا برنجكار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص 73-65.
5- افندی شوقی، قرن بدیع «نوروز 101 بدیع»، ترجمة نصرالله مودت، ج 2، ص 122.
6-یعنی كسی كه خدا او را آشكار می كند، عنوانی ست كه باب، بعد از ادعای شریعت جدید و تالیف كتاب بیان، برای موعود بیان انتخاب كرد و زمان ظهورش را دو هزار سال بعد وعده كرد.
7- علی ربانی گلپایگانی، همان، ص 350-343.
8- سعید زاهد زاهدانی، همان، ص 196.
9-همان، ص 150.
10- محمود صدری، «بهائیت»، دانشنامة جهان اسلام، ج 4، ص 733.
11. knight hood
12- علی ربانی گلپایگانی، همان، ص 347.
13-همان، ص 348.
14- فضل الله مهتدی صبحی، خاطرات صبحی درباره بهائیگری، ص 16-10.
15- اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ص 233-229.
16-همان.
17-. sect
18-محمد معین، فرهنگ فارسی، ص 754.
19-حسن انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ص 5319.
20- علی آقا نوری، خاستگاه تشیع و پیدایش فرقه‌های شیعی در عصر امامان، ص 12.
21- علی آقا بخشی، و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص 482.
22- http://www.cultwatch.com
23- محمد جواد مشكور، همان، ص 45، 164،153.
24- علیرضا محمدی، همان، ص 174.
25- «فرقه‌ها چگونه عمل می‌كنند»، ویژه نامة كژ راهه ضمیمة جام جم، اسفند 1386.
26- http://www.shahrvandemroz.blogfa.com/post-609.aspx
27-استفن مور و سینكلر استفن پ، دیباچه ای بر جامعه شناسی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، ص 340.
28-همان، 341-340
29-صالح سبحانی، «پله پله تا سیاهی»، سراب، ویژه‌نامه فرقه‌های منحرف نوپدید، ص 39.
30-همان، ص 40.
31-آناهیتا احمدی، «خدایی كه به آمریكا پناهنده شد»، سراب، ویژه نامة فرقه‌های منحرف نوپدید، ص 56-57 57

ز

خواندن 475 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی