ابوالفضل گلپایگانی (از مبلّغان سرشناس بهائیت)، در کتاب کشف الغطاء خود، پس از ذکر و تأیید توبهنامهی علیمحمد باب (پیشوای بابیت) در تبریز، به مقایسهی استقامت او با حسینعلی نوری (مدعی پیامبری بهائیت) میپردازد؛ همچنان که میخوانیم: «چون در این عریضه انابه و استغفار کردن باب و التزام و پابمهر سپردن آن حضرت مذکور است، مناسب چنان به نظر میآید که صورت همان دستخط مبارک را نیز محض تکمیل فائده در این مقام مندرج سازیم و موازنهی آن را به الواحی که از قلم جمال قدم (حسینعلی نوری) در سجن أعظم (: زندان بزرگ) به جهت ملوک و سلاطین عالم نازل گردیده به دقت نظر اولی البصائر وا گذاریم».(1)
اما در نقد و بررسی این اعتراف و مقایسهی ابوالفضل گلپایگانی، لازم است تا چند نکته را متذکر شویم:
اول: پیامبرنمای بهائیت، یکی از دلایل حقانیت علیمحمد باب را استقامت او در راه هدفش معرفی کرده است: «و دليل برهان ديگر که چون شمس (: خورشید) بين دلائل مشرق (: نورانی) است، استقامت آن جمال ازلی (: علیمحمد باب) است بر امر الهی که با اينکه در سن شباب (: جوانی) بودند و امری که مخالف کل اهل ارض... بود؛ با وجود اين قيام به آن امر فرمود، چنانچه کلّ استماع نمودند (: همگی شنیدند) و از هيچکس و هيچ نفسی خوف ننمودند و اعتنا نفرمودند. آيا میشود اين به غير امر الهی و مشيت مثبته ربّانی».(2)
حال با وجود تصریح متون بهائی به توبهی جناب باب (به صرف خوردن یک سیلی در شیراز و یا چند چوب فلک در تبریز)(3)، دیگر چه اصراری به دروغگویی پیامبرخواندهی بهائی، در انتساب صفت استقامت به باب وجود دارد؟!
دوم: جناب ابوالفضل گلپایگانی که تلاش داشته تا با مقایسهی سُستی باب و استقامت بهاء، پیشوای بهائیت را از این حیث دارای برتری بداند، گویا فراموش کرده که وقتی پیامبرخواندهی بهائی خود را موعود باب کاذب میدانست، دیگر اثبات دست شستن علیمحمد باب از ادعاهای دروغینش، به منزلهی نابودی پایهی حقانیت بهائیت به عنوان موعود بابیت است! بنابراین چگونه میتوان موعود مسلکی که پیشوایش از ادعاهای خود دست شسته را بر حق دانست؟! آیا پذیرش توبهی باب به منزلهی انکار حقانیت او و در نتیجه بشارتش به بهائیت نیست؟!
سوم: اما در رد ادعای برتری استقامت بهاء نسبت به باب نیز میگوییم؛ حسینعلی نوری حتی در زمان دستگیری و زندانی شدن در ایران، به هیچ وجه همچون باب، تحت راستیآزمایی یا فشار قرار نداشت. حتی در زمانی که در ماجرای ترور نافرجام ناصرالدین شاه به عنوان یکی از سران بابی دستگیر شد، با وساطت و تهدید مستقیم دولت روستزار از زندان رهایی یافت.(4) از طرفی حتی بعد از تبعید از ایران و طرح ادعای پیامبریاش برای بابیان نیز نه تنها خود، بلکه جانشینش عبدالبهاء، همواره خود را مسلمان جا میزدند تا با کمترین سختی و فشاری مواجه نشوند.(5)با این حال چگونه میتوان جناب بهاء را نسبت به باب، مقاومتر در ادعاهای دروغینش دانست؟!
پینوشت:
1- ابوالفضل گلپایگانی، کشف الغطاء، تاشکند: بینا، 1919 م، ص 204.
2- حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: مؤسسهی ملّی مطبوعات بهائی، 1998 م، ص 153.
3- اشراق خاوری، مطالع الأنوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، بیتا، صص 138-126؛ ر.ک: فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، بیجا، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 1، ص 182-180.
4- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: عامل نجات بهاءالله، توسط امپراطوری روس!
5- ر.ک: شوقی افندی، قرن بدیع، کانادا (انتاریو): مؤسسه معارف بهائی، ترجمه نصرالله مودت، 149 بدیع، ج 3، ص 318.