اما ادعای مظلومیت بهائیان در طول تاریخ در حالی است که رفتار پیشوایان بهائی، حکایت از حقیقتی دیگر دارد. آری؛ شکلگیری بابیت و بهائیت از همان ابتدا با خشونت و قتل و غارت به همراه بوده است. همچنان که در ماجرای قتلعام مردم بیگناه اطراف قلعهی طبرسی به دست بابیان میخوانیم: «جمعی رفتند و در شب یورش برده، دِه را گرفتند و یکصدوسی نفر را به قتل رسانیدند، تتمه فرار نموده، دِه را حضرات اصحاب حق خراب نمودند و آذوقه ایشان را جمیعاً به قلعه بردند».[نقطة الکاف، ص 101]
پیامبرخواندهی بهائیان نیز که بهائیان وی را رجعت حسینی معرفی مینمودند، به قدری جنایت کرد که برخی بابیان به طعنه میخواندند: «اگر حسینعلی (بهاء) مظهر حسین ابن علی است/ هزار رحمت بر روان پاک یزید».[تنبیه النائمین، ص 12]
بهائیان باید بدانند که تشبیه یک واقعه تاریخی باید با یک استدلال قوی و منطقی همراه باشد . استفاده از ابزار ترور برای سرکوب مخالفان ، همراه شدن با حکومت ظلم در اسرائیل ، همراه شدن بارژیم متجاوز و ظالم پهلوی اول و دوم در مقابله با تفکر انقلابی شیعه ، حضور موثر در حوزه اقتصادی در رژیم پهلوی اول و دوم و غارت اموال مردم مسلمان ، حضور در سرویس امنیتی رژیم پهلوی دوم با عناوین بازجو و مدیران ارشد در مقابله با جریانات فکری مخالف رژیم استبداد و تلاش در جهت هتک حرمت مبانی ارزشی انقلاب و مردم مسلمان در واقعه عاشورای سال 88 و 000 کدام را میتوان استدلال و منطق ادعای مظلومیت بهائیان دانست .
پینوشت:
حاجی میرزا کاشانی، نقطة الکاف، به اهتمام ادوارد برون، انتشارات مطبعه بریل در لیدن از بلاد هلاند، 1910، ص 101.
عزّیه نوری، تنبیه النائمین، بیجا: بینا، بیتا، ص 12.