افراد آنلاین
Super User
بهائیت در ایران : کانال خبری تبلیغی تشکیلات بهائیت، از نهاد رهبری این فرقه نقل قول کرده ، "نژادپرستی یکی از عوامل جلوگیری از استقرار صلح عمومی است" . اما به راستی، اگر نژادپرستی سدّ و مانعی در راه استقرار صلح عمومی است، پس پیشوایان بهائیت و پیروی از آنان نیز خود به عنوان سدّی بزرگ در راه تحقق این آرمان بزرگ است.
در این بیانیه میخوانیم: «نژادپرستی که يکی از زیانبارترين و مزمنترين مفاسد و شُرور است، سدّی عمده در راه استقرار صلح میباشد. نژادپرستی چنان هَتک حرمت شرمآوری نسبت به مقام انسان است که به هیچ دلیلی و تحت هیچ شرایطی نمیتوان آن را توجیه نمود. تبعیض نژادی، ظهور استعدادهای نهفته و بیکران قربانيانش را معوّق و عاطل میسازد، مرتکبینش را به فساد و تباهی میکشاند و پیشرفت انسان را مختل میکند. فایق آمدن بر این مشکل، مستلزم پذیرفتن یگانگی نوع بشر و تنفیذ آن از طریق اقدامات قانونی مناسب در سراسر جهان است».[1]
به جملات و گزاره های بدقت تامل کنید و آن را در کنار گزاره های زیر قرار دهید ک
همچنان که پیامبرخواندهی این فرقه، غیر بهائیان را حیوان دانسته است [2]، تُرکزبانان را قاتل و وحشی خطاب کرده [3]، مردم سوریه را نحس خوانده [4] و جانشین غربزدهی او عبدالبهاء، مردم سیاهپوست آفریقا را به حیوان و پستتر از آن تشبیه نموده [5] و اروپائیان را به گاو تشبیه کرده است.[6]
بنابراین اگر نژادپرستی سدّ و مانعی در راه استقرار صلح عمومی است، پس پیشوایان بهائیت و پیروی از آنان نیز خود سدّی بزرگ در راه تحقق این آرمان است.
واینکه : پیشوایان این فرقه، جزء نژادپرستان بزرگ تاریخ به شمار میآیند.
پینوشت:
[1]. به نقل از کانالهای خبری تبلیغاتی تشکیلات بهائیت.
[2]. ر.ک: حسینعلی نوری، بدیع، تهران: مطبعه آزادگان، ص 213.
[3]. ر.ک: اسدالله فاضل مازندرانی، اسرالآثار خصوصی، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 2، ص 154.
[4]. ر.ک: فاضل مازندرانی، اسرار الآثار، جلد 5، صفحه 200؛ به نقل از شبکههای مجازی بهائیت.
[5].عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، 127 بدیع، ج 2، ص 237.
[6]. محمود زرقانی (دستیار و سفرنامهنویس عباس افندی در سفر اروپا و آمریکا)، بدایع الآثار، نسخهی الکترونیکی، ج 2، ص 24.
بهائیت در ایران : سایت معرفی آئین بهائی در بخش اخبار عالم بهائی به بیانیه ای اشاره کرده که 100 عضو پارلمان اتحادیه اروپا آنر امضا کرده اند . نویسنده مطلب اشاره دارد که این بیانیه در محکومیت ادامه بازداشت و زندانی بودن هفت بهائی در صنعا صادر شده است . و ادامه میدهد ، در جلسه ژانویه 2018کمیته حقوق بشر پارلمان اروپا اینموضوع مورد بررسی قرار گرفته است .
بهائیت در ایران : بدعت رکن رابع، اولین بار توسط کریمخان کرمانی به طور جدی در محافل شیخی تبلیغ و منتشر شد. [1] رکن رابع در مکتب شیخیهی کرمان یکی از اصول دین در کنار توحید، نبوت و امامت شمرده میشود.
بهائیت در ایران : بدون شرح
آیا در پس این تصاویر رازی نهفته است اقطاب مدرنی که با تحریک و هماهنگی گروهک مجذوبان باعث بدنامی و... فرقه صوفیه گنابادی شدند . مثلث آزمایش ، مجذوبان و آمد نیوز با چه هدفی شکل گرفت ؟ آمد نیوز با حمایت مالی اسرائیل دنبال چیست ؟
بهائیت در ایران : آتش غائلهای که جمعی از دراویش اغتشاشگر، به بهانهی بازداشت یکی از اعضایشان روشن کرده بودند، نتیجهای جز شهادت و زخمی شدن تعدادی از مأموران نظم و امنیت و تخریب اموال شخصی و عمومی نداشت. در این میان، کانالهای خبری بهائی، به جای محکومیت این اقدامات هنجارشکن، همسو با رسانههای معاند به حمایت از اغتشاشگران پرداختهاند.
کوتاه خواندنی:
بهائیت در ایران : تفکر شیخیه برای اینکه مشکل مسألهی غیبت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را در عصر غیبت حل کند که آیا جسم حضرت دیده میشود یا نه؟ جسم را به سه قسم دنیوی، هورقلیایی و اُخروی تقسیم کرده و برای هر یک ویژگیهایی را بیان کرده است؛ سپس معتقد شده که ایشان هم اکنون با جسم هورقلیایی و در عالم هورقلیا به سر میبرد. این نظریه با مخالفت علمای شیعه مواجه شده است.
پژوهشی در تبار و خاندان میرزا علی محمد شیرازی (باب)
بازنشر اسفند 96
نوشته ای از عبدالله شهبازی
....
خاندان زن باب
خانواده خدیجه بیگم، زن باب، وضعی مشابه با خانواده فاطمه بیگم، مادر باب، داشت. قباله ازدواج باب و همسرش، بهتاریخ 18 رجب 1258 ق.، موجود است و اگر جعلی نباشد، در مقایسه با عقدنامههای آن عصر، از نظر شیوه نگارش و تذهیب و میزان مهریه، [42] ثروت خانوادههای عروس و داماد را نشان میدهد. [43]
مادرزن باب، بهنام حاجیه بیبی، اهل جهرم فارس بود و از خویشان آقا محمدحسن تاجر بوشهری پسر حاج عباس بن حاج عبدالرسول بوشهری [44] دو بار ازدواج کرد. ابتدا همسر فردی بهنام آقا محمدتقی فرزند حاج صالح تاجر شیرازی بود و از او یک پسر و یک دختر داشت. [45] دختر (خواهر زن باب) به همسری همان حاج میرزا علی تاجر شیرازی، دایی میانی باب، درآمد و پسر، محمدمهدی متخلص به «حجاب» و معروف به حاجی حجاب، از اعیان محله بازار مرغ شیراز بود. این برادر زن باب، مدتی در بمبئی تجارت کرد و سپس در شیراز ساکن شد و به معامله سنگهای قیمتی پرداخت. [46] حاجی حجاب از صوفیان و شاعران سرشناس شهر بود و از پیروان سکوت شیرازی. فسایی مینویسد:
«از اعیان این محله [محله بازار مرغ] است افضل بلغای عصر در انشاء اشعار و ابلغ فصحای دهر در افشای اسرار، نادره اهالی، ناظم درّ و لآلی حاجی محمد مهدی حجاب تخلص، شاعر تاجر شیرازی، پسر مرحوم آقا محمدتقی تاجر، خلف الصدق مرحوم حاجی محمد صالح تاجر شیرازی. در سال 1224 در شیراز متولد شده، کسب کمالات نموده، پس مقدمات عربیه و ادبیه را بیاموخت و مسائل منطق و کلام و حکمت را اخذ نموده بیندوخت، و خط تعلیق را چون او کسی ننویسد. مدتها در بندر بمبای [بمبئی] هندوستان برای تجارت رحل اقامت انداخت و قدری لایق از مال حلال اندوخته، عود به شیراز نموده، از عمل تجارت دست کشیده، به اندازه گلیم قناعت کاران پا را دراز کند و بر سبیل تفنن در خرید و فروش جواهرات قیمتی مداخلتی نماید...» [47]
پسرش، آقا محمدتقی، در زمان تدوین فارسنامه ناصری «لغت فارسی و عربی و انگلیسی را به وجه کمال اندوخته، در یکی از مدارس بمبای [بمبئی] هر روزه جماعتی را از دانستههای خود بهرهمند سازد و در اوقات مخصوص به شغل و عمل تجارت بپردازد و هنوز در عنفوان جوانی باقی است.» [48] رکنزاده آدمیت بر پیوند «حاجی حجاب» با «فرقه سکوت» تصریح میکند:
«حاج محمّد مهدی شیرازی [متولد 1224، متوفی 1304 ق.] متخلص به حجاب فرزند محمّدتقی فرزند حاج صالح بازرگان. مدتی به کسب علم و کمال کوشید تا اینکه خط تعلیق را خوش نوشت و علوم عصر خود را مخصوصاً حکمت الهی نیک آموخت و آنگاه پی سپر طریق عرفان شد و دست ارادت به میرزا ابوالقاسم سکوت داد و به تزکیه نفس پرداخت و سیر در آفاق را به هندوستان شتافت و پس از سیر و کسب علم و معرفت به شیراز برگشت و چون گنجی در کنج انزوا بیارمید تا سال هزار و سیصد و چهار که ندای ارجعی شنید و پی سپر عالم باقی شد و در دارالسلام مدفون گشت...» [49]
رکنزاده آدمیت درباره پسر حاج حجاب مینویسد:
«محمدتقی [متوفی در حوالی سال 1316 ق.] متخلص به سحاب فرزند حاج محمّد مهدی متخلص به حجاب فرزند محمّدتقی فرزند حاج صالح تاجر شیرازی. در شیراز کسب علم و هنر کرده است و به هندوستان رفته و در بمبئی مدرسهای تأسیس و خود تدریس میکرده است. شعاع مینویسد اشعار زیاد داشت که از میان رفته است و فرصت میگوید زبان انگلیسی را نزد او آموختهام. در مدح امینالسلطان صدراعظم ایران گفته است: امین سلطان، صدر اجل، وزیر اوّل، قوام ملت و دولت مدار حکم دول! به جنس هر هنر از اصل طبع گشته سمر، به نوع هر شرف از اصل ذات گشته مثل، خدایگانا! صدرا! هم از مهابت تو، اسد به چرخ بلرزد ز استماع حمل، به پیش ارض کمالت سپهر یک نقطه، به نزد کوه وقارت زمین چو یک خردل!»
رکنزاده آدمیت درباره اشعار «سحاب» مینویسد: «نگارنده گوید اگر اشعار صاحب ترجمه همه از قبیل بوده همان بهتر که از میان رفته است.» [50]
مادرزن باب، حاجیه بیبی، از شوهر دوّم دو پسر و دو دختر داشت. پسر ارشد، برادر زن بزرگ باب، بهنام حاج میرزا حسن از سوی میرزا حسینعلی نوری به «افنان کبیر» ملقب شد. عباس افندیدر تذکرة الوفا میکوشد او را عالمی بزرگ جلوه دهد. گویا همدوره میرزای شیرازی در عتبات بود.حاج میرزا حسن افنان کبیر (متوفی 1310 ق.)، مانند سایر اعضای خاندان باب، از طریق برادر ناتنیاش، حاجی حجاب که در بمبئی مستقر بود، در مسیر شیراز- بوشهر- بمبئی تجارت میکرد. [51]
مهمترین برادر زن باب، نه حاجی حجاب و حاج میرزا حسن افنان کبیر، که حاج میرزا ابوالقاسم سقاخانهای است. او، مانند حاج میرزا علی تاجر شیرازی، دایی میانی باب، در بلوای بابیه سهم بزرگ داشت و بیهوده نیست که نوادهاش، شوقی افندی، رهبر فرقه بهایی و نوهاش، موقرالدوله، از چهرههای مؤثر بر سیاست ایران در سالهای جنگ اوّل جهانی و عضو دولت کودتای 3 اسفند 1299 و از گردانندگان اصلی فرقه بهائی شد.
حاج میرزا ابوالقاسم تاجر شیرازی، معروف به «سقاخانهای»، در سال 1305 ق. فوت کرد و، مانند خواهرش، خدیجه بیگم (زن باب)، در داخل ضریح شاهچراغ (س) دفن شد. [52] فسایی ذیل «اعیان محله میدان شاه شیراز» درباره او مینویسد:
«و [از] اعیان و اشراف این محله است: سلاله السادات، فدوه اصحاب، عمده اعیان، حاجی میرزا ابوالقاسم تاجر شیرازی، خلف غفران مآب حاجی میرزا علی تاجر شیرازی [پدر زن علیمحمد باب]. در سال 1226 متولد گشته، عمل تجارت اجدادی [را] اختیار نمود و در هر جایی عاملی برای تجارت فرستاد و مدتی امور تجارتی را به اولاد خود واگذاشته و در خانه عافیت نشسته است. و او را چهار نفر پسر است: اصالت و نجابت اکتناهان آقا سید حسین و میرزا ابوالحسن و میرزا محمود و میرزا ابراهیم. با آنکه در عنفوان جوانیاند به درستکاری و درستگویی مشهور گشته، مایه رواج تجارت تریاک ایران به جانب ممالک چین شدهاند.» [53]
دو برادر بزرگتر حاج میرزا ابوالقاسم سقاخانهای، حاج میرزا مهدی تاجر شیرازی (حاجی حجاب) و حاج میرزا حسن تاجر شیرازی (افنان کبیر)، در بمبئی مستقر بودند. این تجارتخانه، که به سه برادر زن باب تعلق داشت، در پیوند با تجارتخانه سه دایی باب و سایر خویشان «شیرازی» ایشان، مانند نیاکان خاندانهای خلیلی و نمازی و بوشهری، از سال 1288 ق./ 1871 م. صادرکنندگان اصلی تریاکایران به بنادر چین، از طریق بمبئی، و کارگزار کمپانیهای یهودی - پارسی بمبئی، به رهبری دو خاندان ساسون و جیجی بهای، بودند. فسایی درباره ایشان درست گفته که «مایه رواج تجارت تریاک ایران به جانب ممالک چین» شدند.
زن حاج سید ابوالقاسم سقاخانهای، بهنام صاحب سلطان بیگم، اهل جهرم بود و دارای سه دختر و هشت پسر بودند. پسر بزرگ حاج میرزا ابوالقاسم، میرزا ابراهیم، در بنادر چین مستقر بود، پسر دومش، میرزا علی، در بندرعباس شعبه تجارتخانه خانواده را اداره میکرد، و سه پسر دیگر، میرزا محمود و میرزا ابوالحسن و میرزا حسین، در شیراز تجارت میکردند و برخیشان، میرزا ابوالحسن، از نزدیکان عباس افندی (عبدالبهاء) در حیفا بودند. [54]
کوچکترین پسر حاج میرزا ابوالقاسم سقاخانهای، بهنام میرزا حسین، با دختر حاج محمدباقر خلیلی، بهنام زیور سلطان بیگم، ازدواج کرد. میرزا حسین پدربزرگ شوقی ربانی، رهبر فرقه بهایی پس از عبدالبهاء، است. میرزا حسین دو پسر داشت: میرزا هادی و میرزا رحیم (متوفی 1322 ش. در شیراز). میرزا هادی، که در شیراز و بمبئی تجارت میکرد، با ضیائیه خانم، دختر عباس افندی، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج شوقی افندی است.
«و از اقتران این دو شجره مقدسه رحمانیه یگانه فرع مقدس غصن ممتاز حضرت شوقی ربانی ولی محبوب امرالله در تاریخ سوّم ماه مارس از سال 1896 متولد گردیدند... و پس از صعود آن حضرت که در ماه نوامبر از سال 1921 واقع گردید، اعلان شد به مقام ولی امر بهائی معرفی گردیدند.» [55]
ردیف اوّل، از راست به چپ:
1- حاج میرزا ضیاء افنان (کودک، ایستاده)، 2- آقا سید آقا افنان (نشسته)، 3- آقا میرزا آقا افنان (نشسته)، 4- احمد یزدی، داماد عبدالبهاء (نشسته)
ردیف دوّم (ایستاده) از راست به چپ:
1- حاج میرزا بزرگ افنان، 2- حاج نیاز (با عمامه و ریشسفید)، 3- حاج میرزا حبیبالله افنان.
زیور سلطان بیگم خلیلی (افنان)، مادر بزرگ شوقی افندی، که «امةالله» خوانده میشد، بیش از هفتاد سال زیست و در حیفا درگذشت و همانجا مدفون شد. بدینسان، شوقی ربانی از تبار سه تن است: حاج میرزا ابوالقاسم سقاخانهای (برادر زن باب)، میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) و حاج محمدباقر خلیلی.
سید حسین، پدربزرگ شوقی، به جز دختر حاج محمدباقر خلیلی، زن دیگری بهنام عصمت خانم (متوفی 1330 ش. در شیراز) داشت و از او دارای یک پسر و یک دختر شد. پسر، بهنام آقا سید مهدی، با ایران خانم، از یک خاندان بهائی شیرازی بهنام عندلیب ازدواج کرد و دختر، بهنام قدسیه خانم، همسر دکتر مهدی بدری افنان شد. [56]
حاج میرزا ابوالقاسم سقاخانهای سه دختر نیز داشت: دختر بزرگ زن پسرعمویش، پسر حاج میرزا حسن افنان کبیر، شد. دختر دوم، بهنام فاطمه سلطان بیگم، با آقا محمدحسن تاجر بوشهری فرزند حاج عباس بن حاج عبدالرسول بوشهری شد. این آقا محمدحسن تاجر بوشهری به میرزا محمدحسن شیرازی نیز معروف بود. «این ازدواج از آن جهت واقع شد که سرکار حاجیه بیبی والده حرم مبارک و جناب حاجی میرزا ابوالقاسم از اهل جهرم و با مادر آقا محمدحسن نسبت فامیلی و خانوادگی داشتهاند.» [57] حاصل این وصلت میرزا علیمحمد خان موقرالدوله بالیوزی، میرزا احمد خان مسعودالسلطان و منیره خانم است.
علی محمد خان موقرالدوله بالیوزی
علیمحمد خان موقرالدوله (1282-1339 ق./ 1865-1921 م.) از نامدارترین چهرههای تاریخبهائیت و از عناصر مؤثر بر تحولات سیاسی ایران در سالهای جنگ اوّل جهانی و پس از آن است. او، که همنام باب بود و به این دلیل فقط «علی آقا» خطابش میکردند، [58] از کارمندان سفارت بریتانیا در تهران بود. مدتی در وزارت خارجه ایران کار میکرد و در سال 1898 سرکنسول ایران در بمبئی شد، در سال 1900 «بالیوز» (کنسول) بریتانیا در بوشهر بود و در سالهای 1911-1915 حاکم بوشهر و بنادر. با وقوع کودتای 3 اسفند 1299، موقرالدوله در دولت سید ضیاءالدین طباطبایی وزیر فوائد عامه و تجارت و فلاحت شد ولی اندکی بعد در اوائل سال 1300 ش. درگذشت. جسدش «در یکی از حجرات شاه عبدالعظیم در جنب حجره مجدالدوله مدفون گردید.» [59] عباس افندی (عبدالبهاء) دربارهاش چنین نوشته:
«حضرتش از فروغ سدره منتهی و منتسب آستانه حضرت اعلی روحی له الفداه بود. از بدو طفولیت آثار نباهت و ذکاء و دلایل درایت و نهی در روی مبارکش ظاهر و هویدا، در مهد شیرخوار بود که آیات علویت از جبینش نمودار تا آنکه به سن مراهق رسید...» [60]
در حوالی سال 1339 ق./ 1920 م. برادرزاده موقرالدوله بهنام میرزا عبدالحسین خان، پسر میرزا احمد خان مسعودالسلطان، مدتی حاکم بندر عباس بود. [61]
موقرالدوله پدر حسن موقر بالیوزی است. حسن بالیوزی در 16 شهریور 1287 ش./ 7 سپتامبر 1908 م. در شیراز به دنیا آمد. مادرش، منور خانم، نیز از تبار میرزا ابوالقاسم سقاخانهای، برادر زن باب، بود. بالیوزی در سال 1300 ش.، پس از مرگ پدر، «موقرالدوله» لقب گرفت. تحصیلاتش را در بیروت و انگلستان به پایان برد و در بخش مهمی از عمر خود ساکن لندن و در سالهای 1937-1960 رئیس محفل ملّی روحانی بریتانیا بود. شوقی افندی، رهبر بهائیان، اندکی پیش از مرگ در لندن (1957)، بالیوزی را، که خویشاوند نزدیکش بود، بهعنوان یکی از «ایادی امرالله» منصوب کرد. [62]
حسن بالیوزی ، پسر موقرالدوله
بالیوزی سازماندهنده اوّلین کنگره جهانی بهائیان بود که در 8 اردیبهشت 1342، با شرکت پانزده هزار نفر، در لندن برگزار شد. از ایران هزاران زن و مرد بهائی، با تسهیلات ویژهای که دولت امیر اسدالله علم فراهم آورد، به این کنگره اعزام شدند. این امر اعتراض شدید امام خمینی (ره) را برانگیخت. ایشان در نامههای خود (اردیبهشت 1342) به علمای یزد و همدان و کرمان و اردکان و سایر بلاد نوشتند:
«از چیزهایی که سوء نیت دولت حاضر را اثبات میکند، تسهیلاتی است که برای مسافرت دو هزار نفر یا بیشتر از فرق ضاله قائل شده است و به هر یک پانصد دلار ارز دادهاند و قریب 1200 تومان تخفیف در بلیت هواپیما دادهاند، به مقصد آنکه این عده در محفلی که در لندن از آنها تشکیل میشود و صددرصد ضداسلامی است شرکت کنند.» [63]
حسن موقر بالیوزی بنیان گذار و اولین مدیر و گوینده بخش فارسی رادیو BBC است که در 29 دسامبر 1940/ 8 دیماه 1319 آغاز بهکار کرد. در همین زمان، یکی دیگر از اعضای خاندان افنان، بهنام نیر افنان، بخش فارسی رادیو اسرائیل را، که در آن زمان رادیو بیتالمقدس خوانده میشد، راهاندازی کرد. [64] حسن بالیوزی در 23 بهمن 1359/ 12 فوریه 1980 در لندن درگذشت. او مؤلف بیوگرافی عبدالبهاء به انگلیسی است و در اواخر عمر زندگی خدیجه بیگم، زن باب، را مینوشت که ناتمام ماند. پسرش، رابرت بالیوزی، در سال بعد این کتاب را تکمیل و با نام خدیجه بیگم، حرم حضرت اعلی منتشر کرد. [65] فریدون آدمیت، که بالیوزی را از نزدیک میشناخت، در دیدار 14 دی 1374 به من چنین گفت:
«بالیوزی شخصاً مرد خوبی بود ولی از مریدان سفت و سخت بهاءالله بود و در کتاب خود بهاء را در ردیف زرتشت و بودا و موسی و عیسی و محمد [ص] مطرح کرد و من علیه او مطلبی نوشتم.»
زن باب، خدیجه بیگم، خواهری بهنام زهرا بیگم (متوفی 1307 ق.) داشت که با میرزا زینالعابدین، پسرعموی میرزا محمدرضا بزاز (پدر باب)، ازدواج کرد. آقا میرزا آقا افنان (متوفی 1321 ق.) حاصل این وصلت است. میرزا آقا از نزدیکان بهاء و عبدالبهاء بود. او به دستور عباس افندی (عبدالبهاء) در سال 1321 ق. «بیت مبارک»، یعنی خانه باب، را بازسازی کرد و به زیارتگاه بدل نمود و خود و اعقابش متولی این خانه شدند. حبیبالله افنان اعلایی (متوفی 1330 ش. در شیراز)، نویسندهتاریخ امری شیراز، پسر اوست. [66]
پی نوشت ها:
42. «به صداق مبلغ دویست تومان تبریزی نقد به قرار روپیه بیست و هشت نخودی عددی یکهزار دینار رایج المعامله شیراز سکه مبارکه محمدشاهی و...» (فیضی، خاندان افنان، ص 160)
43. عکس قباله ازدواج میرزا علیمحمد شیرازی (باب) و خدیجه بیگم ظاهراً اوّلین بار در عالم بهائی (ج 5، ص 93) منتشر شد. متن و تصویر آن در کتاب فیضی (خاندان افنان، صص 158-161) درج شده.
44. فیضی، خاندان افنان، ص 262.
45. همان مأخذ، ص 242.
46. همان مأخذ، ص 244.
47. فسایی، فارسنامه ناصری، ج 2، ص 954.
48. همان مأخذ، ج 2 ص 955.
49. رکنزاده آدمیت، دانشمندان و سخنسرایان فارس، ج 2، صص 230-231.
50. همان مأخذ، ج 3، صص 62-63.
51. فیضی، خاندان افنان، صص 247-255.
52. همان مأخذ، صص 259-262.
53. فسایی، فارسنامه ناصری، ج 2، ص 1132.
54. فیضی، خاندان افنان، صص 273-277.
55. همان مأخذ، ص 277.
56. همان مأخذ، صص 278-282.
57. همان مأخذ، ص 262.
58. همان مأخذ، ص 263.
59. همان مأخذ، ص 266.
60. همان مأخذ، ص 267.
61. فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، ج8، ق1، ص585.
62. «حسن بالیوزی»، بهائیپدیا، دانشنامه بهائی.
63. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج1، صص 436، 439، 444.
64. مرضیه یزدانی، اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین 1300-1330 ش.، تهران: سازمان اسناد ملّی ایران، 1374، ص 72.
65. این کتاب را، که اثری تبلیغاتی است، در سال 1991 انتشارات جرج رونالد آکسفورد منتشر کرد. مینو ثابت با نام "بهاءالله، شمس حقیقت" آن را به فارسی ترجمه کرده است.
66. فیضی، خاندان افنان، صص 197-214.
گرفته شده از حرف آخر
بهائیت در ایران : آموزههای دین مبین اسلام، همواره مسلمانان را به سوی ظلمستیزی و تکیه بر آحاد مردم سوق میدهد. این در حالیست که پیشوایان دینساز بهائیت، به دلیل آنکه هیچگاه پایهی استوار مردمی نداشتند، تنها راه چارهی خود را در جلب حمایت ابرقدرتها یافتند. لذا با تغییر حکومتها، آنان نیز رنگ عوض میکردند و زیر پرچم قدرت برتر میرفتند.
در کتاب آسمانی قرآن آمده : «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ [هود/113]؛ و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت؛ و یاری نمیشوید».
این در حالیست که پیشوایان دینساز بهائیت، به دلیل آنکه هیچگاه پایهی استوار مردمی نداشتند، تنها راه چارهی خود را در جلب حمایت ابرقدرتها یافتند. لذا با تغییر حکومتها، آنان نیز رنگ عوض میکردند.
همچنان که عبدالبهاء، هنگامی که در فلسطین ساکن بود و فلسطین جزء قلمرو حکومت عثمانی به حساب میآمد، اینگونه به چاپلوسی این حکومت میپرداخت: «إلهی إلهی أسئلُک بِتأییداتک الغیبیة و توفیقاتِکَ الصَمدانیة و فیوضاتِکَ الرَّحمانیة... [1]؛ خدایا، خدایا، تو را به تأییدات غیبی و توفیقات صمدانی و فیوضات رحمانی خود که دولت عثمانی و خلافت محمّدی را مؤیّد فرما و در زمین مستقر و مستدام دار».
اما همینکه فلسطین به دست قوای انگلیسی اِشغال شد، لحن این پیشوای بهائی نیز تغییر کرده و حکومتی که تا دیروز دعاگویش بود را ظالم خطاب، و به دعاگویی انگلیس جهانخوار میپرداخت: «اللّهم أن سرداق العَدل قَد ضَرَبَ أطنَآبَها عَلی هذه الأرض المُقدّسة فی مَشارقها و مَغارِبها و نَشکُرُک َ و نَحمَدک عَلی حول هذه السَلطنة العادِلة... [2]؛ خدایا! خیمههای عدل و داد، ریسمانهای خود را در شرق و غرب این زمین مقدس (فلسطین)، محکم و استوار ساخته است. شکر و حمد میکنیم تو را به جهت رسیدن این سلطنت دادگر و عادل و دولت مقتدر (انگلستان) و نیرومندی که نیروی خود را در رفاه و آسایش مردم و امنیت زمین مبذول داشته است. بار خدایا! پادشاه انگلستان، ژرژ پنجم را با توفیقات رحمانیّه خود تأیید فرما و همواره سایه او را بر این اقلیم جلیل، مستدام بدار».
البته در بحکم غریزی آفتاب پرست هم یک اصولی برای خود دارد ولی بهائیان ....
پینوشت:
[1]. عباس افندی، مکاتیب، نسخهی الکترونیکی، ج 2، ص 312.
[2]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: چاپ فرجالله زکی کردی، چاپ اول بسعی فانی، 1921 م، ج 3، ص 347.
[3]. ر.ک: عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، تهران: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، چاپ سوم، 128 بدیع، ص 204.